0

فیلم باد ما را خواهد برد

فیلم باد ما را خواهد برد

فیلم باد ما را خواهد برد فیلمی ایرانی است که توسط عباس کیارستمی در سال ۱۳۷۸ ساخته شده و در پنجاه و ششمین دوره جشنواره بین المللی فیلم ونیز به نمایش درآمد.

به گزارش خوبو، باد ما را خواهد برد یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران است که موفق به کسب جوایز مختلف بین‌المللی شده است. این فیلم از سایت معتبر IMDB، موفق به کسب نمره خوب 7.4 شده است. 11 هزار نفر به این فیلم نمره داده‎اند.

عوامل و بازیگران فیلم باد ما را خواهد برد

باد ما را خواهد برد فیلمی است که در ژانر درام توسط عباس کیارستمی ساخته شده است. کیارستمی فیلم‌سازی تأثیرگذار در سینمای جهان به‌شمار می‌آید و آثار وی با استقبال فراوان ناقدان، داوران، کارگردانان، فستیوال‌ها و بنیادهای فرهنگی و هنری جهان روبه‌رو شده است. روزنامه گاردین در سال ۲۰۱۱ در گزارشی فهرست ۴۰ کارگردان بزرگ معاصر سینمای دنیا را منتشر کرد. عباس کیارستمی در مکان ششم این لیست قرار گرفت. در سال ۲۰۱۵ در یک نظرسنجی که توسط وب سایت فرانسوی لاسینتک (سینماتک) از ۲۶ کارگردان برجسته معاصر سینمای جهان انجام شد، عباس کیارستمی محبوب‌ترین چهره سینمای ایران از دیدگاه این گروه از موفق‌ترین کارگردانان حال حاضر سینمای جهان بود. باد ما را خواهد برد در کنار خانه دوست کجاست؟، طعم گیلاس، زندگی و دیگر هیچ، زیر درختان زیتون، کلوزآپ و کپی برابر اصل از بهترین آثار ساخته شده توسط کیارستمی است.

  • نام فیلم برگرفته از شعری از فروغ فرخزاد است.
  • این فیلم به‌عنوان یکی از ۵۰ اثر برتر سینمای جهان در دهه 1990 میلادی توسط جشنواره فیلم تورنتو انتخاب شد. جشنواره فیلم تورنتو در قالب برنامه‌ای به نام «سینماتک»، فهرست ۵۰ فیلم برتر دهه آخر هزاره دوم میلادی را با نظرسنجی از ۶۰ کارشناس فیلم از سراسر جهان انتخاب کرد که در این لیست باد ما را خواهد برد، قرار دارد.
  • در نظرسنجی سال 2012 انستیتوی فیلم بریتانیا، شش منتقد، از جمله جاناتان رزنبام، باد ما را خواهد برد را به عنوان یکی از ۱۰ فیلم مورد علاقه خود انتخاب کردند.
  • مایکل اتکینسون، بعد از دیدن این فیلم در روز اول سال 2000 گفت: این فیلم بهترین فیلم امسال است، حتماً آن را ببینید.
  • روزنامه اشتوتگارت در مقاله‌ای فیلم را به عنوان یک شاهکار توصیف می‌کند.
کارگردانعباس کیارستمی
تهیه کنندهعباس کیارستمی
مارین کارمیتز
نویسندهعباس کیارستمی
بازیگرانبهزاد دورانی
فرزاد سهرابی
مسعود منصوری
معصومه سلیمی
بهمن قبادی
نقره اسدی
علیرضا نادری
روشن کرم علمی
ریحان حیدری
لیدا سلطانی
تدوینعباس کیارستمی
موسیقیپیمان یزدانیان
سال ساخت1378
مدت زمان118 دقیقه
نمره IMDB7.4
پوستر فیلم باد ما را خواهد برد

خلاصه داستان

بهزاد، کیوان، علی و جهان که اعضای یک گروه فیلمسازی هستند برای ساخت فیلمی با موضوع مراسم سوگواری محلی از تهران به روستاهای کردنشین سیاه‌دره و شاهپورآباد در بخش دینور، دهستان حر در کرمانشاه می‌روند و در انتظار مرگ پیرزنی در حال احتضار می‌مانند. آن‌ها برای شخصی به نام خانم گودرزی کار می‌کنند. روستاییان تصور می‌کنند که آن‌ها برای یافتن گنج آمده‌اند و بهزاد، تنها عضو گروه که چهره‌اش دیده می‌شود نیز بدش نمی‌آید که مردم چنین تصوری داشته باشند. تنها چیزی که در او و دوستانش دیده می‌شود، حالتی از انتظار برای رخ‌دادن یک حادثه است.

گاهی او از پشت بام‌ها، خود را به کنار خانه پیرزنی می‌رساند که در آستانه مرگ است و فرزندانش در آنجا جمع شده‌اند و اندوهگین و منتظرند و گاهی نیز برای صحبت کردن با تلفن همراه، ناچار است به گورستان روستا که روی قله تپه مجاور قرار دارد برود. در آنجا، جوانی در حال حفر یک گودال است. سرانجام، در حالی که به نظر می‌رسد همراهان بهزاد از انتظار خسته‌شده و رفته‌اند، با ریزش گودال، جوان حفار زخمی می‌شود و پیرزن روستایی حالا در حال مرگ است اما بهزاد دیگر از تصمیم خود برای فیلمبرداری از مراسم تدفین صرف نظر کرده و فقط به گرفتن چند عکس از مردم روستا بسنده می‌کند و سپس به تهران بازمی‌گردد، در پایان فیلم در راه بازگشت بهزاد تکه استخوانی را که در گورستان روستا پیدا کرده به داخل آب روانی پرتاب می‌کند و مشخص می‌شود بهزاد دیگر یک مرد جوان شهری است که در این روستای دورافتاده به درک تازه‌ای از فلسفه تولد و زندگی دست یافته‌ است.

نقد و بررسی فیلم باد ما را خواهد برد

به عقیده‌ بسیاری از منتقدانِ گوشه و کنار جهان عباس کیارستمی بزرگترین فیلمساز دهه‌ 90 است. در نتیجه برای آن‌ها که هنوز با نبوغ خیره کننده‌ او مواجه نشده­‌اند، باد ما را خواهد برد نقطه‌ای بسیار خوب، اگر چه تا حدی سنگین، برای شروع است. ایده‌ یک جور “جمع‌بندی” کامل تماتیک در میانه‌ دوران کاری ممکن است کمی نگران کننده به نظر برسد ولی اینجا، در نهایت، فیلمسازی با نبوغی اصیل ایستاده است.

کیارستمی تیزترین شامه را برای انواع ترکیب‌های قابل تصور صدا و تصویر دارد، که تصاویر مستندی از یک روستای کوهستانی در کُردستان، در محاصره‌ مزارع سرسبز گندم، را پیوند می‌زند به درگیری ذهنیِ یک تهیه­‌کننده‌ تلویزیونی که مضطربانه در حال و هوای زمانه‌ شهرِ دیجیتال می‌اندیشد. باندِ صدای کیارستمی اگرچه ممکن است از نظر تکنیکی در سطحی پایین باشد، ولی همانقدر با جزئیات چیده و نظم داده شده که هر کاری از اولیور استون یا ریدلی اسکات و درست همانقدر هیجان‌انگیز که کارهای مشابه خلاقانه‌ برسون (صداهایی که کم و بیش کنترپوان‌اند و بسیار زیرکانه به دلِ کنش‌ها کشیده می‌شوند). مجبورید که دقیق ببینید و بشنوید قبل از اینکه این نکته را دریابید که یک کولاژ صوتی استادانه‌ی غیرمعمول را می‌شنوید – که مدولاسیون دقیق صدای پرنده­‌ها، قدقد مرغ‌ها و صدای بادی که از میان علف‌ها می­‌وزد با ظرافت و موشکافانه نظم و ترتیب داده شده تا به جهان طبیعی بیشترین حد حضورِ رازآمیز و افسون‌گرانه را بدهد؛ یا آن زن جان‌سخت و قدرتمند (پای ثابت فیلم‌های کیارستمی) که به آرامی اطلاعاتی درمورد رسومِ روستا به قهرمان فیلم، که دارد صورتش را اصلاح می‌کند، می‌دهد از آن سمت حیاط جوری جلوه می­‌کند که گویی در همین اتاق کناری ایستاده است.

کیارستمی اینجا موفق می‌شود به سطوح چندگانه‌ای از جنب و جوش دست یابد. موقعیت باد ما را خواهد برد، تقلیل یافته به استخوان‌بندی‌اش، بسیار ساده است. یک تهیه‌کننده تلویزیونی به نام بهزاد به همراه همکارانش به روستای کوهستانی دورافتاده‌ای می‌آید، جایی که دوستی در تهران خبر داده که یک مراسم پنهانی مثله کردنِ خود پس از مرگ قریب‌الوقوع یک زن صد ساله روی خواهد داد. و آن‌ها در انتظار می­‌مانند، برای دو هفته، چنانکه همکاران بهزاد بی­قرار می‌شوند و خانواده‌ بهزاد عصبانی که چرا برای مراسم سوگواری یکی از آشنایانش به تهران نمی‌آید.

در نتیجه کنش فیلم دربرگیرنده‌ی بهزاد در الگوی نمونه‌ای‌اش در میان روستاییان و چشم­انداز طلایی دلربای آن است. او فرزاد خواهرزاده‌ی یازده ساله‌ هاشمی را در خدمت دارد و با بی‌میلی می­‌کوشد که با او دوستی‌ای را به پیش ببرد. او از دست تلفن‌هایی که دائما به گوشی همراهش می‌شود کلافه شده؛ هر لحظه که زنگ می‌خورد، هر چیزی را که در دست دارد به کناری می‌نهد و فراری دیوانه‌وار را درون روستا را آغاز می‌کند (مثل این که توسط چاک جونز تعقیب شده است)، به درون ماشینش می‌پرد (“هر کس هستی، گوشی رو نگهدار، من دارم به یک جای بلندتر می­‌روم”)، مسیر دائمی را به سوی گورستانی در بلندی طی می‌کند، جایی که فردی به نام یوسف در حال حفر سوراخی برای نصب چیزی مرتبط با “ارتباطات” است که ممکن است به نمای قریب الوقوعی متصل شود یا نشود.

شیوه‌ای که این اطلاعات عرضه می‌شود – تکه‌تکه و بی‌نظم – از نقطه‌نظرِ لجاجت و سرسختی شگفت‌انگیز است. بهزاد و تیمش به عنوان “مهندس” خطاب می‌شوند و شما تنها این به ذهنتان می‌رسد که برای فیلمبرداری چیزی آنجا هستند، ولی اینکه دقیقا برای فیلمبرداری چه چیزی آنجا هستند از طریق تکه‌های مختصرِ اطلاعات عرضه می‌شود. نه فقط هیچ وسیله‌ای برای این کار که حتی همکاران بهزاد را هم نمی‌بینید؛ به هیچ وجه. حتی یوسف را هم نمی‌بینید، هر چند صدای آواز خواندن و بیل زدنش را می‌شنوید و می‌بینید که تکه استخوانی را برای بهزاد پرتاب می­‌کند تا بگیرد. کیارستمی قهرمانش را ایزوله می‌کند هم به عنوان هیئتی در چشم­اندازها و هم به عنوان توده‌ای از اضطرار انسانی، که ذهن فعالش در تلاشی بیهوده برای سرعت بخشیدن به زمان دچار ملال ­شده است. همچون برادران داردن در رزتا، فیلم معاصر دیگری که قهرمانش را ایزوله می­‌کند و به او می­‌چسبد، کیارستمی می­کوشد تا گونه­‌ای حس نابینایی اخلاقی یا متافیزیکی را – در این مورد به تنگ آمده از هشیاری ظاهری مدرنِ شهری – ایجاد کند.

‌در نتیجه آن چه در باد ما را خواهد برد تجربه می‌کنیم، کاملا برخلاف طعم گیلاس، یک قطعه‌ی معنوی از کسی است که هنوز کاملا درنیافته که در حال مواجهه با قطعه‌ای معنوی است – مگر تا لحظات پایانی، فرزادی که مدام با بی‌اعتنایی‌اش مواجه شده به خشم می‌آید، همکارانی که ترکش می‌کنند و زمینی که بر سر یوسف فرو می‌ریزد. سنگینی چشم­‌اندازها، هم از نظر‌ِ بصری (این بی­‌شک زیباترین فیلم ناب کیارستمی است) و هم از لحاظ شنیداری، و آن سکون ریتم زندگی که با طبیعت همساز شده، همگی در نهایت بهزاد را به گونه‌ای “فرو ریختن”، همچون گرد و خاکی که بر سر یوسف بینوا می‌ریزد، هل می­‌دهند. این که فیلم زمان بسیار زیادی را به ایزوله کردن قهرمان دراز و لاغرش اختصاص می‌دهد تا در نهایت این همه را نادیده یا بیرون از دید بگذارد حس غریب شاعرانه‌ای می‌سازد (نظیر صورت محبوب یوسف در آن لحظه که گاو را در تاریکی می‌دوشد و بهزاد شعری از فروغ فرخزاد را می­‌خواند که فیلم نامش را از آن گرفته – قلب فیلم). این درام یک روستای تردستِ ماهر است که آدم‌ها از بیرون واردش می‌شوند، با محیط‌ش قمار بازی می‌کنند، وارد شبکه‌ای روانی می‌شوند (خشونت این مواجهه‌ی درونی از طریق سیمای نافذ بازیگر و نگاه خیره‌ی او منتقل می‌شود) و درون پیشامدی نامتعارف گیر می‌افتند که در چارچوب زمانی محدودش روی می‌دهد.

فیلم همچنین پرتره‌ای است باشکوه از مکان، که از طریق مجموعه‌ای از تکرارهای کارکردی کیارستمی و مسیرهای زیگزاگی زیبا به مخاطب عرضه می‌شود. بعضی­‌ها احتمالا ترغیب شوند تا باد ما را خواهد برد را همچون یک جمع‌بندی در نظر بگیرند، چرا که تمام عناصر سینمای کیارستمی را در خود دارد یا همچون مکملی بر طعم گیلاس، که پاسخی ایجابی را با طنین به سوال بلاغی بزرگ آن فیلم که به گونه­ای تاثیرگذار بی‌پاسخ مانده بود ارائه می‌کند: زیستن یا مردن؟ اما اینجا سوالی نگران‌کننده نیز خود را به رخ می­‌کشد: این که آیا استتیک کیارستمی دارد به چیزی بدل می‌شود همچون موردِ آنتونیونی میانه­‌های دهه‌ 60 یا همچون وندرس در میانه‌های دهه‌ 80؟ چرا که هر چقدر هم که فیلم هیجان‌انگیز جلوه می‌کند، اندکی نیز حس فارغ­‌البال خودبسندگی را بر جا می‌گذارد، این که گویی با خیالی آسوده با تکیه بر عناصر بازیگوشِ استراتژی‌های پیچیده و چشم‌اندازهای خیره کننده‌ خود آرام گرفته است.

نویسنده: کنت جونز
منبع: مجله لایف

فهرست جوایز فیلم باد ما را خواهد برد

فیلم باد ما را خواهد برد از جمله فیلم‌های موفق عباس کیارستمی است که جوایز متعدد بین‌المللی از جمله جایزه فیپریشی را کسب کرده است. این فیلم همچنین نامزد دریافت جایزه شیر طلایی ونیز شد.

  • برنده جایزه بزرگ هیئت داوران، جشنواره فیلم ونیز ۱۹۹۹
  • برنده جایزه فیپرشی، جشنواره فیلم ونیز ۱۹۹۹
  • برنده جایزه سینما ونیز، جشنواره فیلم ونیز ۱۹۹۹
  • برنده جایزه منتقدان استونی، جشنواره فیلم شب‌های سیاه تالین ۲۰۰۰
  • مقام دوم ده فیلم برتر سال کایه دو سینما ۱۹۹۹

بیشتر بخوانید

نظرات کاربران

  • مسئولیت دیدگاه با نویسنده‌ی آن است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *