فیلم باد در علفزار می پیچد فیلمی ایرانی است که توسط خسرو معصومی در سال ۱۳۸۶ ساخته شد و در بیست و ششمین دوره جشنواره بین المللی فجر به اکران درآمد.
به گزارش خوبو، باد در علفزار می پیچد از فیلمهای خوب دهه هشتاد سینمای ایران و از بهترین آثار ساخته شده توسط معصومی است. این فیلم از سایت معتبر IMDB، نمره خوب 6.9 را کسب کرده است. 95 نفر به این فیلم نمره دادهاند.
عوامل و بازیگران فیلم باد در علفزار می پیچد
باد در علفزار می پیچد فیلمی است که در ژانر درام توسط خسرو معصومی ساخته شده است. خسرو معصومی از سال ۱۳۵۵ فعالیت خود را در سینمای آزاد بندرعباس آغاز کرد و از اوایل دهه ۱۳۶۰ با کارگردانی فیلمهای کوتاه و بلند ادامه فعالیت داد. سپس اولین فیلم سینمایی خود را در سال ۱۳۶۵ با نام «ملاقات» ساخت. دلباخته، پر پرواز، رسم عاشق کشی، بچه های بهشت، غبار زمان و کار کثیف از جمله آثاری است که وی کارگردانی کرده است.
الناز شاکردوست، مشهورترین بازیگر فیلم باد در علفزار می پیچد، با بازی در فیلم گل یخ (۱۳۸۳) به کارگردانی کیومرث پوراحمد، پا به سینمای ایران گذاشت. از جمله فیلمهای برجسته او در سینما می توان به چه کسی امیر را کشت، مجردها، در میان ابرها، تابو، اتوبوس شب، مبارک، خفه گی، شبی که ماه کامل شد، من می ترسم، ابلق و تی تی اشاره کرد.
حسین عابدینی در دوران نوجوانی با فیلم پدر ساخته مجید مجیدی وارد سینما شد و بخاطر فیلم باران در ۲۰ سالگی برنده سیمرغ بلورین برترین بازیگر مرد در نوزدهمین جشنواره فیلم فجر شد و جوانترین بازیگری است که سیمرغ نقش اول مرد را گرفتهاست. باران، مارمولک، چند می گیری گریه کنی، زخم شانه حوا، سه درجه تب و دونده زمین از جمله فیلم هایی هستند که او در آن ها هنرنمایی کرده است.
رضا ناجی بازیگر سینما و تلویزیون اهل ایران است. از مهمترین فیلمهای رضا ناجی میتوان به بچه های آسمان، باران، آواز گنجشک ها، باد در علفزار میپیچد و ترنج اشاره کرد. وی نخستین بازیگر ایرانی دریافتکننده خرس نقرهای بهترین بازیگر مرد از پنجاه و هشتمین جشنواره بینالمللی فیلم برلین بوده است.
کارگردان | خسرو معصومی |
تهیهکننده | فتح اله جعفری جوزانی |
نویسنده | خسرو معصومی |
بازیگران | الناز شاکردوست حسین عابدینی رضا ناجی جمال اجلالی مائده طهماسبی کوروش جویباری ایرج توشچی مینا نوروزی نورالدین اعلمی مریم رستمی هنگامه بهبودی |
فیلمبردار | نادر معصومی |
صدابردار | احمد صالحی |
طراح صحنه و لباس | هومن معصومی |
سال ساخت | 1386 |
مدت زمان فیلم | 90 دقیقه |
نمره IMDB | 6.9 |
خلاصه داستان
شوکا و خانواده او در فقر و تنگ دستی زندگی می کنند. خانواده ی شوکا او را مجبور کرده اند که برای نجات خانواده از فقر با پسر یکی از پولداران روستا ازدواج کند. پسری که عقب مانده ی ذهنی است. این در حالی است که شوکا عاشق جلیل است. جلیل نیز در یک خیاطی شاگردی می کند و او نیز در دل گرو شوکا دارد. همین موضوع و مقاومت های شوکا در مقابل ازدواج با پسر عقب مانده ذهنی، اتفاقاتی را در فیلم رقم می زند و …
نقد و بررسی فیلم باد در علفزار می پیچد
«باد در علفزار میپیچد» سومین و شاید آخرین قسمت از تریلوژی (سهگانه) خسرو معصومی درباره جنگلهای شمال است. قسمت نخست این مجموعه با نام «رسم عاشقكشی» بسیاری را پس از دیدن فیلم ضعیف «پر پرواز» دوباره به كارگردانش امیدوار كرد. بخش دوم با نام «جایی در دوردست» اصلا شباهتی به كار اول نداشت و به نسبت دو فیلم دیگر، كار ضعیفتری بود. معصومی برای ساختن سومین قسمت از فیلمش، سراغ یكی از ستارههای سینمای ایران، الناز شاكردوست رفت و او را در نقشی متفاوت به كار گرفت. نتیجه فیلم در جشنواره فجر موفقیتآمیز بود؛ علاوه بر جوایزی كه به دست آورد، بازیگرش نیز در یادداشتی كه در یكی از نشریات تخصصی سینما به چاپ رسید، بازی در این فیلم را یك اتفاق مهم در كارنامهاش دانست.
حدود 4 سال از زمان ساخته شدن این فیلم میگذرد. در این مدت كسی چندان نگران اكران یا عدم اكران باد در علفزار میپیچد نبود. در هیاهوی اكران این سالها، این سوال مطرح نمیشد كه چرا فیلمی موفق ـ كه جوایز متعددی در جشنواره فجر گرفته ـ نباید به نمایش عمومی درآید تا این كه ناگهان و بدون اعلام قبلی، باد در علفزار میپیچد، لابهلای چند فیلم كمدی بفروش، در چند سالن محدود روی پرده رفت. نحوه اكران این فیلم به شكلی بود كه از همان ابتدا میشد حدس زد چقدر ممكن است مورد استقبال قرار بگیرد. به این ترتیب پرونده اكران این فیلم هم بسته شد و خسرو معصومی كه با تلاشی خستگیناپذیر، 3 فیلم درباره قاچاق چوب در روستاهای اطراف زادگاهش ساخته بود، حالا با خیال راحت میتواند به طرحها و فیلمنامههای دیگر فكر كند.
حسن بزرگ این فیلم و 2 فیلم قبلی معصومی، تازگی و بدیع بودن لوكیشن آن است. البته هر نوع قضاوتی بر این اساس درباره فیلم بیبنیاد است. مگر میشود فیلمی را به دلیل لوكیشنهای زیبایش ستود؟
اما صحبت درباره سینمایی است كه تماشاگرش از فرط دیدن تصاویر و مناظر تكراری در آن به مرز خفگی رسیده و تصویری كه معصومی از طبیعت زیبای شمال به معرض تماشا میگذارد، واقعا در حكم یك هوای تازه برای تماشاگر ایرانی است. البته هنر معصومی فقط محدود به نمایش كارتپستالگونه این تصاویر نیست. او قصهاش را در بافتی بومی روایت میكند و اگر از بازیگر یا نابازیگر استفاده میكند، میكوشد آنها را آدمهایی از دل طبیعت معرفی كند. قصه فیلمهای او نیز درباره جنگلهای شمال است كه در دستان برخی افراد سودجو، رو به ویرانی میرود. بنابراین ویژگی ظاهری فیلمهای این كارگردان، تلفیق درام با طبیعت است كه در تسلط او در این كار، جای هیچ تردیدی نیست.
جنگل با همه وجوه نمادینش در ادبیات داستانی، در فیلمهای معصومی، هم كاركرد واقعی دارد و هم به شكلی نمادین و جایی است كه قهرمانهای فیلمهایش، راه رهایی از آن را پیدا نمیكنند. كودك فیلم رسم عاشقكشی پس از آگاهی از قتل یك سرباز به دست قاچاقچیان چوب، وحشتزده از تماشای آن تصویر، بلوغی چندده ساله را تجربه میكرد و در حقیقت راه رهایی از واقعیت را نمیدید. از سوی دیگر در فیلم باد در علفزار میپیچد نیز عاشق دلخستهای كه برای پیوند با دختر مورد علاقهاش از موانع بسیاری میگذرد، در مواجهه با جنگل گرفتار میشود و سرنوشتش به گونهای تلخ رقم میخورد. اتفاقا برای تماشاگری كه این فیلمها را با دقت بیشتری تماشا كرده است، تراژدی بزرگ در احوال شخصیتهای دیگری رقم میخورد كه جزو قربانیان نیستند.
در فیلم رسم عاشقكشی، شخصیتی كه نقش او را مهران رجبی بازی میكند، كسی است كه هم دلسوز خانواده است و هم شاهد و شریك قاچاق چوب و ویرانی جنگل. در فیلم سوم هم حسین محجوب، پدری است كه از سر فقر، به بریدن درختان رومیآورد. معصومی با درك درستش از مقوله درامپردازی، شخصیتها را به شیوه ملودرامهای معمول، به خوب و بد تقسیم نمیكند؛ بلكه اساس قصه را بر تاثیرگذاری شخصیتهایی میگذارد كه نه معصومیت كودكانه دارند و نه در قلمرو آدمهای بد و سرسپردهاند. شاید یكی از بهترین شخصیتپردازیها در كل این سهگانه، مربوط به یكی از دارودسته قاچاقچیان در رسم عاشقكشی باشد كه به حمایت از كودك، با یكی از بیرحمترین اعضای گروه درگیر میشود و سرانجام تاوان این اخلاقگراییاش را میدهد.
به این ترتیب در درامپردازی بومی معصومی، هم حسرت از دست رفتن منابع طبیعی وجود دارد و هم نگاه غمخوارانه نسبت به انسانهایی كه بدون ذرهای پلیدی در كردار و شخصیتشان، فقط و فقط از سر فقر به این راه كشیده شدهاند. كارگردان كه علاقهمند به مایههای ملودراماتیك است، برای اثرگذاری بیشتر قصه اجتماعیاش، موضوع اصلی را در كنار یك ماجرای عاشقانه روایت میكند. در حقیقت، معصومی ابتدا حواس تماشاگرش را با قصه دختر و پسری كه قرار است ازدواج كنند، پرت میكند و سپس در لحظه موعود، ضربه و شوك نهایی را وارد میآورد. نمودار قصهگویی معصومی به این شرح است كه ابتدا 2 ماجرای غیرمرتبط را بهطور موازی تعریف میكند و سپس در زمان مشخصی، این دو رویداد را به هم ربط میدهد و عموما كل قصه با یك فاجعه به سرانجام میرسد.
هنر دیگر معصومی در این است كه میتواند بازیگرانش را در كنار نابازیگران و افراد بومی بهگونهای هدایت كند كه نتیجه كارش، چیز غیرهمجنس و غیریكدستی از آب درنیاید. مثلا او با این كه علاقه زیادی به كار در روستاهای دورافتاده دارد؛ اما هرگز حاضر نیست بومیت قصهاش را از طریق لهجه یا ویژگیهای ظاهری دیگر كدگذاری كند. در فیلمش اگر حسین عابدینی به لهجه آذری حرف میزند، او اهل این نیست كه از این لهجه، استفاده كمیك كند. اینها همه نشانگر بلوغ و پختگی كارگردانی است كه برای جذابتر كردن قصهاش، از راهحلهای آسان استفاده نمیكند و دوست دارد درامش را آنقدر درگیركننده روایت كند كه نیازی به چنین روشهای مستعملی نباشد.
یكی از معدود ضعفهای باد در علفزار میپیچد، دقیقا از جایی میآید كه معصومی ناخواسته قصد گمراه كردن تماشاگرش را دارد. منظور صحنههای 2 نفره زوج جوان است كه در دل ستاندن از یكدیگر گاهی اغراق میكنند و به شیوه فیلمهای هندی دیالوگ میگویند و رفتار میكنند. این چند سكانس كه معلوم است كارگردان از گنجاندنشان در فیلم، دنبال هدفی بوده (كه بعد از این بند به آن اشاره میشود) پرداخت سنجیدهای ندارند و میتوانستند مختصرتر برگزار شوند. به همین دلیل آنچه ممكن است نقطهضعف محسوب شود، سكتهای است كه این چند صحنه ایجاد میكند. شأن فیلم و قصه معصومی آنقدر بالاست كه نیازمند چنین دامهایی برای تماشاگر عام نباشد.
معصومی با همین چند صحنه نشان دادن تنهایی سرباز و دخترك در طبیعت، قصد نمایش معصومیت و عشق پاك پسر را دارد تا پس از سرنوشت تلخی كه در انتظارش است، تاثیر سهمگینتری روی تماشاگر بگذارد. همچنان كه در فیلم رسم عاشقكشی، كودك بودن شخصیت محوری و تلاشش برای كمك به خانواده، از او موجود بیگناه و دوستداشتنیای میسازد كه در پی اتفاقاتی، قلب تماشاگر را بیشتر به درد میآورد؛ اما این ایده مشترك در فیلم اول جواب میدهد و در فیلم سوم تبدیل به پاشنه آشیل میشود و دلیلش این است كه چنین روش و تمهیدی در رسم عاشقكشی تنیده شده در تار و پود قصه است؛ اما در باد در علفزار میپیچد، گاهی تحمیلی و گاهی اضافه به نظر میرسد.
وقتی كارگردانی بتواند بازیگری مشهور در سینمای تجاری را چنین خوب هدایت كند و همگام با بازیگران مطرح تئاتر و سینما بسازد، باید به او تبریك گفت؛ اما متاسفانه اكران ناعادلانه این فیلم در كنار 4 فیلم تجاری و پیشپاافتادهای كه این بازیگر روی پرده دارد، عملا نشان میدهد كه سینمای ایران به كدام سو دارد میل میكند. ایكاش فیلمهایی مثل باد در علفزار میپیچد، در شرایط بهتری نمایش داده میشدند تا مشخص شود كه آیا مردم فیلمهایی از این جنس را میپسندند یا آنهایی كه سینماهای تهران و كشور را به تسخیر خود درآوردهاند. حداقل چیزی كه ما میدانیم به بخش گفتوگوی مردمی برنامه «هفت» مربوط میشود كه تقریبا همه از باد در علفزار میپیچد، راضی بودند. آیا این عجیب نیست و آیا به نظر نمیرسد كه دستانی نامرئی در حال هدایت سلیقه تماشاگران به سمت سینمایی بیارزش و بیمعنا هستند؟
منبع: جام جم آنلاین
فهرست جوایز فیلم باد در علفزار می پیچد
در بیست و ششمین دوره برگزاری جشنواره بینالمللی فیلم فجر در سال 1386، فیلم باد در علفزار می پیچد نامزد دریافت چهار سیمرغ بلورین جشنواره برای بهترین فیلم، بهترین کارگردانی (خسرو معصومی)، بهترین بازیگر نقش اول زن (الناز شاکردوست) و بهترین فیلمنامه (خسرو معصومی) شد و در پایان موفق به کسب یک دیپلم افتخار شد. باد در علفزار می پیچد در بخش های سینما ایران و بخش بین المللی بیست و ششمین دوره جشنواره فیلم فجر شرکت داشته و توانسته به عنوان فیلم برگزیده بخش بینالمللی این جشنواره انتخاب شود. همچنین این فیلم در دوازدهمین جشن خانه سینما تندیس بهترین فیلم و بهترین صدابرداری را در سال 1387 کسب کردهاست.
- دیپلم افتخار بهترین کارگردانی (خسرو معصومی)، دوره ۲۶ جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۸۶
نظرات کاربران