دنیای قشنگ نو رمانی پادآرمانشهری بود که جایی بین دو جنگ جهانی، در سال 1932 به چاپ رسید. آلدوس هاکسلی نویسنده انگلیسی نویسنده این کتاب بود. کتاب دنیای قشنگ نو، به عنوان یکی از مهمترین رمانهای قرن بیستم شناخته میشود و مانند سراسر جهان، در ایران هم طرفداران بسیار دارد. در ادامه شما را با نویسنده، کتاب، واکنشها به کتاب و ترجمههای آن آشنا خواهیم کرد. با خوبو همراه باشید.
نام کتاب | دنیای قشنگ نو | Brave New World |
نویسنده | آلدوس هاکسلی |
گونه ادبی | داستان، تخیلی، پادآمانشهری |
انتشارات در ایران | نشر نیلوفر |
مترجم | سعید حمیدیان |
خرید آنلاین | |
دانلود نسخه آنلاین |
بیوگرافی آلدوس هاکسلی
آلدوس لئونارد هاکسلی (Aldous Leonard Huxley) سال 1894 در گودالمینگ در جنوب شرقی انگلستان متولد شد. وقتی تحصیلات را پایان برد، مدتی تدریس کرد و بعد به ایتالیا سفر کرد. در همینجا او نویسندگی را آغاز کرد. در همین مدت، وقتی جنگ جهانی اول آغاز شد برای پیوستن به ارتش سلطنتی بریتانیا اعلام آمادگی کرد. با این حال با توجه مشکل بینایی که او را نیمهنابینا کرده بود، از سوی ارتش رد شد. هاکسلی، خود این مشکل بینایی را چیزی مثبت در زندگی خود معرفی میکرد.
در کنار نوشتن اولین کتابها در دهه بیست، او نوشتن را در مجلات و روزنامهها هم امتحان کرد. او سابقه نوشتن برای Vanity Fair و British Vogue را دارد. او همینطور دورهای سردبیر مجله آکسفورد پوئتری بود. از او یک سری سفرنامه، فیلمنامه و نمایشنامه هم باقی مانده است. هاکسلی سه دهه آخر عمر خود را در آمریکا گذراند. سرانجام او در 22 نوامبر 1963 وقتی 69 سال داشت در لوس آنجلس فوت کرد.
هاکسلی را انسانی صلحطلب، طناز و انسانگرا میشناسیم. او همینطور علاقه زیادی به فلسفه و عرفان داشت. همینطور او 9 بار برای دریافت جایزه نوبل ادبیات نامزد شد که هیچوقت موفق به کسب آن نشد.
نام هاکسلی تا حدودی با مواد توهمزا هم عجین شده است. او اولین بار در سال 1953 مادهی توهمزای مسکالین را امتحان کرد. این تجربه برای او خوشایند بود و به آن علاقهمند شد. پس از نوشتن کتاب درهای ادراک، او با گروه هندوی که در آمریکا عضو آن شده بود به مشکل خورد. اختلافنظر در مورد مواد مخدر، باعث سرد شدن روابط هاکسلی با سوامی پرابهوانادندا (رهبر گروه هندوی آمریکا) شد.
آثار هاکسلی
رمانها
در انگلستان
او اولین رمان خود را در هفده سالگی نوشت که البته هیچوقت منتشر نشد. از دهه سوم زندگی، او رسما نویسنده بود. همینطور او از حس طنز خوبی برخوردار بود و این را میتوان در آثارش هم دید.
- اولین رمان منتشر شده او «زررد کروم» (Crome Yellow) نام داشت که سال 1921 منتشر شد. این کتاب یک طنز اجتماعی است که یک مهمانی خانگی پس از جنگ جهانی اول و یک رابطه عشقی ناگوار را به تصویر میکشد.
- علوفه کهنه (Antic Hay)، اثر دوم سال 1923 منتشر شد. در این کتاب، او سرخوردگی نخبنان انگلیسی در فضای پس از جنگ جهانی اول را به تصویر میکشد.
- آن برگهای بایر (Those Barren Leaves) سومین کتاب او سال 1925 منتشر شد. در این داستان، شخصیتهای او به ایتالیا میروند تا شکوه دوران رنسانس را زنده کنند.
- رمان قطه به نقطه (Point Counter Point) سال 1928 منتشر شد. برخی این کتاب را بهترین رمان هاکسلی معرفی میکنند. در این کتاب به جای یک داستان مرکزی، چندین داستان روایت میشود که ارتباطی با هم دارند. او برای نوشتن این کتاب از نام و هویت اشخاصی که میشناخت استفاده کرد.
- دنیای قشنگ نو، سال 1932 منتشر شد که مهمترین اثر هاکسلی برای مردم جهان است. این اولین اثر ویرانشهری هاکسلی بود.
- بیچشم در غزه (Eyeless in Gaza) که نام داستان استفادهای از زندگی شمشون از شخصیتهای بنیاسرائیلی عهد عتیق است، سال 1936 منتشر شد. این کتاب به روایت داستان زندگی پسری به اسم آنتونی در چند مقطع متفاوت میپردازد. او از طبقه مرفه است و زندگی خالی از معنایی دارد، تا جایی که دوستش خودکشی میکند و این آغاز خودشناسی برای آنتونی است.
در آمریکا
- پس از تابستانهای فراوان (After Many a Summer) سال 1939 منتشر شد. داستان یک ثروتمند اهل هالیوود که از مرگ میترسد.
- زمان باید بایستد (Time Must Have a Stop) سال 1944 منتشر شد. داستان سباستین گفته میشود، یک شاعر جوان که سعی دارد خلاف نظرات پدر سوسیالیست خود زندگی کند.
- بوزینه و ذات (Ape and Essence) سال 1948 منتشر شد. این کتاب فضایی سورئال دارد. به این صورت که بمبهای اتمی و شیمیایی در اختیار یک سری بابون (عنتر) قرار گرفتهاند.
- نابغه و الهه (The Genius and the Goddess) سال 1955 منتشر شد. زندگی جان ریورز به تصویر کشیده میشود. داستان در بین دو خانواده نابغه میگذرد و جایی بالا میگید که روث دختر خانواده مارتنز، خود را قربانی خانواده ریورز معرفی میکند.
- جزیره (Island) آخرین رمان هاکسلی بود که در همان سالِ مرگ او یعنی 1963 منتشر شد. این کتاب، سمت دیگر آینده از نگاه هاکسلی است. در واقع کتاب آرمانشهری است و ایدهآل مینماید. یک روزنامهنگار بدبین، بعد از یک حادثه دریایی پیش به یک جزیره خیالی باز میشود. او آنجا جامعهای مستقل و پیشرفته را پید میکند.
داستان کوتاه
از هاکسلی هشت داستان کوتاه یا مجموعه داستان کوتاه منتشر شده است. جز دو مورد آخر، همگی در زمان حیات او بودهاند. اولین مورد این کتابها به اسم Limbo در سال 1920 چاپ شده است. آخرین نسخه هم سال 2016 به نام بعد از آتشبازی منتشر شد. این بین میتوان «دستهای جیکوب» که سال 1997 منتشر شد را مهمترین مجموعه داستان کوتاه هاکسلی معرفی کرد. دستنویس این داستان، تا سه دهه بعد از مرگ هاکسلی در یک صندوق در خانهی این نویسنده از نظرها مخفی بود. به طرزی عجیب، شارون استون بازیگر کسی بود که این دستنوشته را سال 1997 پیدا کرد.
ناداستان
شش کتاب ناداستان از هاکسلی چاپ شده است. تنها یک مورد از این شش کتاب، پس از مرگ او بودند. این کتاب، یک سری از نامههای او بود که سال 2007 منتشر شد. اولین مورد در این بین، یک مجموعه از شصت نقاشی از سوی کودکان اسپانیایی در دوره جنگ داخلی اسپانیا بود. این کتاب با تلاش هاکسلی در سال 1938 منتشر شد. از بین سایر کتابهای ناداستان او، دو مورد اهمیت بیشتری دارند:
- هنر دیدن سال 1943 منتشر شد. او در این کتاب سراغ مشکل دیرینه خود در دیدن رفتت و رروی شیوه بیتز متمرکز شد که به او کمک کرده بود دوباره بتواند ببیند.
- فلسفه همیشگی (1945) دیگر کتاب ناداستان مهم هاکسلی بود. کتاب کمی پس از پایان جنگ جهانی دوم در آمریکا منتشر شد. کتاب فضایی مذهبی دارد و سعی میکند نگاهی تازه به الهیات داشته باشد.
مقالات
از هاکسلی مقالات مفصل بسیاری هم منتشر شده است. مهمترین مورد در این زمینه، کتابچهای 63 صفحهای به اسم درهای ادراک (درهای ادراک بهشت در ایران ترجمه شده) است که سال 1954 منتشر شد. نویسنده تجربیات خود را از ماده مخدر مسکالن شرح داده است. این ماده که عموما از یک نوع کاکتوس استخراج میشود، روانگردان است و هاکسلی تلاش کرده این مسئله را باز کند. چند سال بعد از انتشار این کتاب بود که جیم موریسون خواننده مشهور گروه راک Doors با استفاده از همین مفهوم، نام گروه خود را انتخاب کرد.
نقد و بررسی کتاب دنیای قشنگ نو
کتاب دنیای قشنگ نو، سال 1932 توسط آلدوس هاکسلی نویسنده انگلیسی چاپ شد. نام کتاب از یک شعر شکسپیر برداشته شده است. این کتاب، هاکسلی را به شهرت جهانی رساند و نود سال بعد از چاپ، هنوز مهمترین اثر این نویسنده شناخته میشود. این کتاب سالها پیش از 1984 جورج اورول نوشته شد اما شباهتهای بسیار به آن کتاب دارد. در این بین، بسیاری باور دارند که آیندهی متصور هاکسلی عمومیتر و واقعیتر از جهان خلقشده توسط اورول است.
از زیباییهای کتاب این است که در آن از بسیاری از شخصیتهای تاریخی استفاده شده است. هنری فورد موسس کارخانه اتومبیلسازی فورد به نوعی خدای مردم حاضر در داستان است و به نام او قسم میخورند. از زیگموند فروید هم ردپایی در کتاب هست. توماس مالتوس یک اقتصاددان دوران انقلاب صنعتی بود که نسبت به افزایش جمعیت هشدار داده بود. زنان در داستان کمربندی برای جلوگیری از بارداری دارند که کمربند مالتوسی نامیده میشود. شخصیت اصلی داستان برنارد مارکس هم برگرفته از جورج برنارد شاو است.
تاکنون اقتباسهای بسیاری از کتاب انجام شده است. اگر بخواهیم به صورت دقیق بگوییم یک بازسازی تئاتری، سه مورد رادیویی، سه مورد روی پرده سینما و دو اقتباس تلویزیونی انجام شده است. مهمترین اقتباس را این بین باید سریالی معرفی کرد که سال 2020 با نام دنیای قشنگ نو شروع به پخش شد. این بازسازی با این حال نتوانست چندان نظر منتقدین را جلب کند.
فضای جهان توصیف شده در کتاب
وقایع کتاب مربوط به آینده و به طور خاص سال 2540 در لندن است. داستان کتاب به این صورت است که مهندسی ژنتیک سبب شده که ویژگیهای مشخصی برای تولد فرزندان در نظر گرفته شود و به این دلیل انسانها با خصوصیات مدنظر حاکمان ساخته میشوند. حکومت توانسته انسانهای جدید را در ابعاد صنعتی تولید کند و کار را به شانس نسپرد. در این دنیا جنگ و فقر، خانواده و تولیدمثل به طور کل دستخوش تغییر شده است. تنها هدف انسان در این دنیا ایجاد سعادت و از میان بردن رنجهای غیرضروری و هرنوع پیچیدگی است.
ما وارد دنیایی میشویم که همه آدمها سالم و شاد هستند. جملگی زندگی مرفهی دارند و صلح همهجا را در بر گرفته است. نیازهای انسان به سرعت برطرف میشوند و خبری از هیچگونه رنج نیست. با این حال خیلی زود متوجه میشویم که برای این منظور، هنر، فلسفه، دانش و مذهب و از همه مهمتر خانواده قربانی شدهاند.
ویژگیهای ژنتیکی دستکاری شده و آموزش هم به شیوهای است که به همین هدف کمک کند. در واقع انسان اینطور بزرگ میشود که به طور کامل احساس خوشبختی کند و درگیر چیزهای غیرضروری نشود. تمام افراد بشر به یک زبان صحبت میکنند. تنها نماد مذهبی باقیمانده این است که هنری فورد به عنوان خدا شناخته میشود و مبدا تاریخ، تولد اوست. علم به ورانشناسی مثبتگرا و مهندسی ژنتیک محدود شده و روی تولید دانش هم نظارت انجام میشود.
از سوی روابط جنسی آزادانه تبلیغ میشود و همه افراد به یک مخدر به نام سوما دسترسی دارند که حس لذت را در آنها پررنگ میکند.
بخشی از متن کتاب دنیای قشنگ نو
ما دلمان نمیخواهد چیزی را تغییر بدهیم. هر تغییری تهدیدی نسبت به ثبات است. این دلیل دیگری است بر اینکه چرا تا این حد در استفاده از ابتکارات جدید احتیاط به خرج میدهیم. هر کشفی در زمینهی علم محض بالقوه زیر و رو کننده است. حتی علم را هم گاهی اوقات باید به چشم یک دشمن احتمالی نگاه کرد. بله، حتی علم را.
نود و شش کودک دقیقاً یکسان، روی نود و شش دستگاه دقیقاً یکسان کار میکنند. این نخستین بار در تاریخ است که چنین دستاوردی داریم.
تمدن مطلقاً احتیاجی به شرافت و شجاعت ندارد. این چیزها نشانه های ضعف سیاسی است. در یک اجتماع سازمان یافته مثل اجتماع ما، هیچ کس مجال شرافت و شجاعت به خرج دادن ندارد. به محض این که این مجال دست بدهد، اوضاع به کلی به هم می خورد. در جایی که جنگ وجود دارد، در جایی که دودستگی هست، در جایی که مقاومت در برابر وسوسه های نفس در کار است، و مسائلی عشقی وجود دارد که به خاطر آن ها، جنگ و ستیز صورت بگیرد یا از آن ها دفاع بشود، در چنین جایی بدیهی است که شرافت و شجاعت معنایی دارد.
اما امروزه روز، جنگ و ستیزی در کار نیست. نهایت مراقبت به عمل می آید تا از دوست داشتن بیش از حد جلوگیری بشود. دیگر چیزی به اسم دودستگی وجود ندارد؛ آدم را طوری شرطی می کنند که از انجام کارهایی که باید بکند، چاره ای ندارد. و آن چه باید بکند روی هم رفته آن قدر ملایم طبع است، و به خیلی از محرکات طبیعی آن قدر آزادی عمل داده شده، که دیگر واقعاً وسوسه ای در کار نیست تا در برابرش مقاومت بشود. از متن کتاب
جایگاه کتاب
برای مقایسه علاقه کنونی به کتاب سراغ ابزار گوگل ترندز رفتیم. این ابزاری است که با بررسی نتایج جستجوی کاربران، میتواند مشخصکننده علاقه مردم جهان به یک مفهوم یا در این مورد، یک کتاب باشد. دنیای قشنگ نو را به 1984، داستان ندیمه، قصر (کافکا) و فارنهایت 451 مقایسه کردیم. اینها جمعی از کتابهای معروف پادآرمانشهری هستند. کتاب 1984 مطابق انتظار بیشترین توجه را گرفته بود. با این حال، پس از آن، دنیای قشنگ نو بیشترین علاقه را برانگیخته است.
همینطور سراغ گودریدز رفتیم. گودریدز سایتی برای علاقهمندان کتاب است که به نوعی نقش شبکه اجتماعی را برای این قشر ایفا میکند. در این سایت، دنیای قشنگ نو امتیاز 3.99 از 5 گرفته است. این امتیاز از میانگین 1.6 میلیون نفری است که به کتاب امتیاز دادهاند. این، یکی از بالاترین اعداد برای تمام رمانهای موجود در گودریدز است. از این لحاظ، دنیای قشنگ نو چهل و یکمین کتاب محبوب جهان است. در ادامه یک نظر مثبت و یک نظر منفی را در خصوص کتاب خواهیم آورد.
نظر مثبت
4 از 5 به کتاب نمره داده است:
همیشه کتاب های انتقادی دوست دارم چون مثل پتک بر سرم می کوبه و میگه به خودت بیا! همه چیز اونقدرام خوب به نظر نمیرسه!
دنیای قشنگ نو روایت زندگی امروزی خودمونه: اختلاف طبقاتی، روابط سطحی و زودگذر جنسی. خواستههایی که به کف هرم مزلو منتهی میشن مثل سوما، فیلمهای تحریک آمیز، شرطی شدن توسط سیاستهای کلان و بی توجهی به فرهنگ و هنر و…
هاکسلی از ما می خواد عینک شرطیشدگی کنار بزنیم و با نگاه تیزبین به اطرافمون توجه کنیم اون وقت میفهمیم که تو دو دنیای مغایر گیر افتادیم؛ دنیایی دور از تمدن و به اصطلاح نویسنده، وحشی و دنیایی که مطابق با علم و تکنولوژی پیش میره. نویسنده از ما نمیخواد تمدن رو دور بندازیم و به دوران بدوی برگردیم بلکه هدفش ایجاد تعادل همراه با نگاه به تاریخه، که از توجهش به آثار شکسپیر مشخصه.
در دنیای متمدن هاکسلی عشق، احساس، خانواده جایی نداره و معلمین و استادان به جای تربیت دانش آموزان خلاق و منتقد، اونها رو وادار میکنند تا نسبت به مسائل مهم بیتفاوت و شرطی بشن.
این دنیا جایی واسه رقابت و شهامت و آزادی نیست چون همه عاشق مقام و منزلتشون هستند و احساس خوشبختی میکنند.
کامنت فارسی از M.mrt
نظر منفی
دو ستاره از 5 ستاره:
کتاب یک آیندهنگری ویرانشهری غیرمعمولی را ارائه میدهد. برخلاف کتاب 1984 در دنیای جدید نو همه خوشحال هستند. با این حال این شادی به خاطر مسائل مبتذلی است. آنها به دنبال شادیهای بیارزش هستند اما بدون علم، هنر، فلسفه و دین زندگی میکنند. در واقع زندگی از هر معنای عمیقی خالی شده است. باید سخت کار کنند اما در ساعتهای غیر کاری خود را مشغول مخدر و سکس میکنند.
فرضییه کتاب برایم جالب است. با این حال، درست به کار گرفته نشده است. شخصیتها دوستداشتنی نیستند، حتی جالب نیستند. حتی هاکسلی موفق نمیشود نشان دهد چرا این شادی کنترلشده اشتباه است. خواننده شاید به اشتباه بیفتد که این آرمانشهر است یا ویرانشهر. در واقع نویسنده چیزی که با اطمینان بدانیم بد است را به ما در این دنیا نشان نمیدهد.
در فصول آخر شخصیتی (Savage) در داستان سعی میکند کنترلگر جهان مصطفی موند را به چالش بکشد اما موند جوابهای او را میدهد. در واقع شخصیتی که قصد چالش به وجود آوردن دارد، سواد و دانش کافی را برای بهچالش کشیدن وضع ندارد.
بهترین ترجمه کتاب دنیای قشنگ نو
مهمترین ترجمههای کتاب، مربوط به سعید حمیدیان است که سال 1378 با تلاش نشر نیلوفر به چاپ رسید. حمیدیان استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی است و سابقه ترجمه کتب داستانی و فلسفی بسیاری را دارد.
نظرات کاربران