مزایای گوشه گیر بودن یا مزایای منزوی بودن رمانی بود که استیوون شباسکی در سال 1999 منتشر کرد. او بعدها با ساخت فیلمی از داستان همین کتاب، به شهرت آن افزود. داستانِ این کتاب طرفداران بسیاری در سراسر جهان و از جمله ایران دارد. در ادامه شما را با نویسنده، کتاب، واکنشها به کتاب و ترجمههای آن آشنا خواهیم کرد. با خوبو همراه باشید
نام کتاب | مزایای منزوی بودن | The Perks of Being a Wallflower |
نویسنده | استیون شباسکی |
گونه ادبی | داستان، نوجوان، رمان نامهنگارانه |
انتشارات در ایران | میلکان |
مترجم | کاوان بشیری |
تعداد صفحه | 256 |
سال انتشار | 1999 |
خرید آنلاین | |
دانلود نسخه آنلاین |
بیوگرافی استیون شباسکی
استیون شباسکی (Stephen Chbosky) در ژانویه 1970 در پیتزبرگ ایالت پنسیلوانیا متولد شد. مادر او کارمندی در حوزهی مالیات و پدرش مدیری در حوزهی فولاد بود. استیون خواهری داشت که بعدها با جان اریک داودل (که کارگردان است) ازدواج کرد. خانوادهی شباسکی کاتولیک بودند و در شهرهای مختلف ایالت پنسیلوانیا طی سالهای کودکی استیون زندگی کردند.
استیون نوجوانا، علاقهی بسیاری به داستانهای کلاسیک، فانتزی و ترسناک داشت. بسیار علاقهمند به ناتوردشت جی. دی. سلینجر و همینطور نوشتههای اف. اسکات فیتزجرالد بود. او دیپلم خود را سال 1988 گرفت و همان زمان با هاوارد استرن فیلمنامهنویس فیلم شورش بیدلیل آشنا شد و او نقشی شبیه به مرشد برای شباسکی پیدا کرد.
شباسکی سال 1992 یک دورهی فیلمنامهنویسی در دانشگاه ساوترن کالیفرنیا گذارند. او سال 1995 اولین مرتبه در نقش نویسنده، کارگردان و بازیگر یک فیلم مستقل به اسم «چهارگوشهی هیچکجا» ایفای نقش کرد و صاحب ایجنت شد. فیلم او در جشنواره ساندنس پذیرفته شد و از اولین فیلمهای نمایشدادهشده در این جشنواره بود. او طی ادامهی آن دهه چند فیلمنامه دیگر نوشت که هیچکدام ساخته نشدند. او سال 1999 کتاب مزایای گوشهگیری را منتشر کرد و به شهرت رسید.
طی یک دهه بعد او دست به کارهای متفاتی زد که هیچکدام چندان موفق نبودند. سرانجام او تصمیم گرفت خود فیلم مزایای منزوی بودن را بسازد و این کار را انجام داد. ساخت فیلم، دوباره فروش کتاب را به اوج رساند. همینطور سال 2019 رمان دیگری نوشت که اگرچه موفقیت آن قابل مقایسه با رمان اولش نبود، همچنان نظرات مثبتی دریافت کرد. او همینک در نیویورک زندگی میکند.
بررسی آثار
فیلم
- چهار گوشهی هیچکجا (1996): فیلمی کمدی بود که شباسکی کارگردان و نویوسندهی آن بود. داستان دانکن یک فیلسوف هیچهایکر است که با دو دوست خود سعی میکند زندگی را به شکلی دیگر انجام بددهد.
- به شکل خشنی عادی (2000): یک سیتکام شکستخورده بود که شباسکی نویسندگی و کارگردانی برخی قسمتهای آن را انجام داد.
- اجاره (2005): یک درام موزیکال بود که شربتسکی وظیفهی نوشتن فیلمنامه براساس یک تئاتر موفق برادوی را برای آن برعهده داشت. فیلم در گیشه شکست خورد.
- نوارهای پیوکیپرز (2007): تهیهکننده فیلمی بود که داماد خانوادهشان ساخت.
- مزایای منزوی بودن (2012): فیلم.
- دیو و دلبر (2012): فیلمنامهنویس اثری بود که فروش آن از مرز یک میلیارد دلار عبور کرد.
- اعجوبه (2017): کارگردان فیلم بود و دست بر قضا فیلم بسیار موفقی از آب در آمد. داستان پسری به اسم آگوست روایت میشود که به دلیل ابتلا به یک بیماری نادر، چهرهاش فرم عادی ندارد. او دور از اجتماع زندگی کرده و درس خوانده است. با این حال وقتی کلاس پنجم به مدرسه میرود، میان همسالانش دست انداخته میشود. فیلم هم فروش موفقی داشت و هم منتقدان عاشق آن بودند.
- ایون هنسن عزیز (2021): موزیکال است و شباسکی کارگردان آن بود. داستان یک دانشآموز دبیرستانی است که اختلال اضطراب اجتماعی دارد و پس از اینکه یکی از دوستانش خودکشی میکند، وارد ماجراهایی تازه میشود. پیش از ساخته شدن فیلم، نسخهی تئاتر آن روی پرده رفته بود. فیلم در گیشه شکست خورد و منتقدان هم آن را دوست نداشتند.
سریال
- به شکل خشنی عادی (2000): یک سیتکام شکستخورده بود که شباسکی نویسندگی و کارگردانی برخی قسمتهای آن را انجام داد.
- جریکو (2006-08): یک سریال آخرالزمانی بود که شباسکی سازندهی آن بود و دو فصل از آن پخش شد.
کتاب
- مزایای منزوی بودن (1999): کتاب.
- دوست خیالی (2019) کتابی بود که سال 2019 منتشر شد. یک مادر تکسرپرست به اسم مکیت و پسررش کریستوفر، از یک رابطهی مسموم در میانههای شب فرار میکند. آنها به منطقهای وارد میشوند و در حالی که همهچیز در ابتدا خوب به نظر میرسید، کریستوفر برای شش روز گم میشود و وقتی پیدا میشود، تفاوت کرده است.
نقد و بررسی کتاب مزایای منزوی بودن
ایدهی نوشتن کتاب مزایای منزوی بودن، به طور اتفاقی سال 1994 به ذهن شباسکی رسید. او جایی مشغول نوشتن چیزی دیگر بود که این جمله را نوشت: فکر میکنم این یکی از مزایای منزوی بودن است (والفلاور اصطلاحی است که معنی دقیق فارسی ندارد. این واژه به معنای کسی است که کسی در مهمانی راغب به رقص با وی نیست). وقتی این جمله را نوشت، دست نگه داشت. بعد متوجه شد جایی در این جمله، بچهای جا گرفته که شباسکی در پی آن بود. پس از چند سال فکر کردن به این ایده، او نوشتن کتاب را آغاز کرد.
وقتی ایدهی نوشتن کتاب به ذهن شباسکی رسید که به لحاظ کاری وضعیت جالبی نداشت. چندین فیلمنامه نوشته بود که کسی مایل به ساختن آنها نبود. چیزی که در سر او میگذشت، این بود که آدمهای خوب اجازه میدهند که دیگران بسیار بد با آنها برخورد کنند. یا اینکه ما عشقی را میپذیریم که باور داریم لیاقتش را داریم. وقتی او رسما شروع به نوشتن رمان کرد که هنوز دانشجو بود. طی ده هفته در تابستان 1996 داستان را نوشت اما بعد دو پیشنیوس دیگر هم آماده کرد.
کتاب که اولین رمانِ شباسکی بود سال 1999 منتشر شد و به سرعت محبوب شد. تا سال 2000، کتاب پرفروشترین کتاب انتشارات MTV Books بود. نیویورک تایمز سال 2007 اعلام کرد که تا آن زمان 700 هزار نسخه از رمان فروش رفته است. سال 2013 یعنی پس از پخش فیلمِ اقتباسشده، فروش کتاب از مرز دو میلیون جلد عبور کرده بود. همینطور همان زمان اعلام شد که کتاب به 31 زبان ترجمه شده است. با این حال کتاب با توجه به تصویرسازی از سکس در نوجوانها و استفاده از مواد مخدر در داستان، انتقاداتی هم نسبت به آن وجود داشته است. به گونهای که مانند سیزده دلیل برای اینکه، این کتاب هم در مناطق مختلفی از آمریکا ممنوع اعلام شده است.
داستان کتاب
کتاب به صورت نامهنگاری نوشته شده است و تا حدی به زندگی استیون شباسکی در دوران دبیرستان مربوط است. زمان داستان مربوط به سال تحصیلی 1991-92 در شهر پیتزبرگ است. چارلی پانزده ساله قهرمان داستان است. او شخصیتی گوشهگیر است که رفتهرفته با سم و پاتریک آشنا میشود. این دو دوست، به چارلی در اجتماعیشدن کمک میکنند تا او بتواند از زندگی لذت بیشتری ببرد. آنطور که شباسکی گفته، سم و پاتریک شباهت زیادی به بسیاری از آدمهایی داشتند که او در دوره جوانی با آنها برخورد داشت. سم، الهامگرفته از دختری بود که به خودِ او باور داشت و پاتریک نماد تمام پسرهای همجنسگرایی بود که در تلاش بودند تا هویت خود را پیدا کنند.
داستان با نوشتن نامههای آغاز میشود. چارلی شروع به نوشتن نامههایی به آدرسی اتفاقی میکند و نامهها را با «دوست عزیزم؛» آغاز میکند. او در نامهها در مورد سال اول دبیرستان خود و مشکلاتی که با دو تجربهی تروماگونهی خود تجربه کرده میگوید. دوستی به اسم مایکل داشت که در سال تحصیلی قبلی خودکشی کرد و بعد خالهی محبوب او، هلن درگذشت. او خود را در این مرگها مقصر میداند و بار سنگین گناه را به دوش میکشد.
تاریخ اولین نامه 25 اوت 1991 و آخرین نامه 23 اوت 1993 یعنی مجموعا کمتر از یک سال است. طی نامهها چارلی روزهای خود درر دبیرستان را تعریف میکند و همینطور نقبی به دوران کودکی خود میزند. چارلی در دبیرستان خیلی زود با پسری برونگرا به اسم پاتریک و بعد خواهر ناتنی او سم آشنا میشود. آنها هر دو سال آخری هستند و وقتی دبیرستان تمام شود، شهر را ترک خواهند کرد. چارلی هرچه میگذرد رابطهی دوستانهی گستردهتری با این دو میسازد و اینطور از آن لاکِ خودساختهاش بیرون میآید. همینطور معلم انگلیسی او، بیل، چارلی را تشویق میکند که به نوشتن ادامه بدهد.
فیلم مزایای منزوی بودن
کمی پس از اینکه رمان مزایای منزوی بودن منتشر شد، شباسکی خود نوشتن فیلمنامه را آغاز کرد. ایجنت او آن دوره خبر داده بود که هفتهای یک تماس با او گرفته میشود و شبکهای حق پخش کتاب را میخواهد. حتی شرکتی آلمانی برای خرید کتاب تماس گرفته بود. با وجود تماسها، شباسکی حاضر به فروش حق پخش کتاب نشد. برای او، داستان چیزی شخصی بود. نمیتوانست اجازه بدهد که کسی دیگر آن را بسازد. با این حال شباسکی خیلی زود متوجه شد که نوشتن فیلمنامهی این داستان، از کتاب آن دشوارتر است. یک سال این مسیر به درازا انجامید.
سرانجام او دیداری با جان مالکوویچ که شرکتی در حوزهی تهیهکنندگی فیلم دارد، داشت. مالکوویچ به این شرط موفق به خرید حق ساخت فیلم شد که کارگردانی آن با شباسکی باشد. با این حال زمانی طولانی طول کشید تا کار ساخت فیلم واقعا شروع شود. در می 2010 بود که لوگان لرمن و اما واتسون برای این پروژه وارد مذاکره شدند. ازرا میلر تقریبا آخرین کسی بود که به پروژه اضافه شد. فیلمبرداری از 9 تا 29 ژوئن 2011 در پیتزبرگ انجام شد.
اولین مرتبه فیلم در فستیوال تورنتو 2012 نمایش یافت و تشویق ایستاده نصیب آن شد. در سپتامبر در 2012 نمایش فیلم در آمریکا و بریتانیا آغاز شد. اگرچه فیلم شامل رده سنی بالای 13 سال شد، موردعلاقهی بسیاری واقع شد و 33 میلیون دلار در سینماها فروخت. همینطور منتقدان فیلم را دوست داشتند. روتن تویمتوز به آن 85%، IMDB 8/10 و متاکریتیک 8.6 از 10 داد.
بخشی از متن کتاب
دوست عزیز برای تو نامه مینویسم چون کسی بهم گفت اهل گوش دادن به حرف دیگرونی و درک میکنی و سعی نکردی تو یه مهمونی با یکی بخوابی هر چند میتونستی. لطفاً سعی نکن بفهمی کسی که ازت بهم گفته کیه، چون اون وقت ممکنه بفهمی من کیام، و واقعا نمیخوام این طور شه.
اسم آدمها رو عوض میکنم چون نمیخوام منو پیدا کنی. آدرس پستی رو هم به همین دلیل نمینویسم. از این کار هیچ منظور بدی ندارم، قول میدم. من فقط لازم دارم بدونم کسی اون بیرون به حرفام گوش میده و درکم میکنه و سعی نمیکنه با کسی بخوابه، حتا اگه بتونه. لازم دارم بدونم همچین آدمهایی وجود دارن.
تا جاییکه به بابام مربوط میشد، تنها چیزِ مهم این بود که کمک کنن پسرشون از خواهرم دور بمونه. همینکه توافق شد، اونا رو ول کرده بود تا خونوادگی به این موضوع رسیدگی کنن. حداقل این چیزی بود که به ما گفت. تنها چیزیکه از بابام پرسیدم، در مورد مشکلات خونوادگی پسره بود. اینکه فکر میکنه اونا پسرشون رو کتک زدن یا نه. بابا بهم گفت سرم به کار خودم باشه، چون نمیدونه و هیچوقت هم نمیپرسه و فکر نمیکنه مهم باشه. «همه یه قصهی گریهدار ندارن چارلی، و حتی اگه داشته باشن، دلیل نمیشه.». فقط همینها رو گفت. بعد رفتیم تلویزیون نگاه کنیم.
ما عشقی که فکر میکنیم لیاقتش رو داریم قبول میکنیم.
جایگاه کتاب مزایای منزوی بودن
برای بررسی جایگاه کتاب در نزد مخاطبان به سراغ گوگل ترندز رفتیم. این ابزاری از گوگل است که به ما در مقایسه کلیدواژه (اینجا یک سری کتاب) با شرایط قابل تعیین، کمک میکند. دیتای مربوط به این ابزار، از نتایج جستجوی کاربران تعیین شده است. از همین ابزار برای بررسی وضعیت کتاب حاضر استفاده کردیم. به این ترتیب، کتاب را با یک سری کتاب در فضای مشترک در بازهای پنج ساله مقایسه کردیم. در این لیست سیزده دلیل برای اینکه و کتابخانه نیمهشب نیز آمدهاند که پیش از این بررسی کردیم. همانطور که میبینید مزایای منزوی بودن جایگاهی در میانهی این لیست دارد.
سری هم به گودریدز زدیم. گودریدز به نوعی شبکه اجتماعی علاقهمندان به کتاب است. مزایای منزوی بودن با 1.5 میلیون امتیاز، یکی از مهمترین کتابهای سی سال اخیر است. این عدد، با میانگین نمرات 4.2 از 5 نیز همراه شده است. در ادامه یک نظر مثبت و یک نظر منفی را در خصوص کتاب خواهیم آورد.
نظر مثبت
سال ٩٩
این ریویوی خودم رو بعد از اینکه لایک شدهبود دوباره خواندم و همون خط اول با دیدن «هیچوقت زندگی اجتماعی برام سخت نبوده» یک لحظه خشکم زد. این ریویو سند ناآگاهی یا انکار منه. درست چهار سال پیش بوده که خودمم مثل هرکسی که من رو میشناسه فکر میکردم هیچ مشکل خاصی ندارم و فقط نمیدونستم چرا فکرهای خودم رو در این کتاب پیدا میکردم. اضطراب اجتماعیم الان انقدر برام واضحه که یادم رفتهبود خیلی وقت نیست که با خودم بیشتر آشنا شدم. برای همینه که عاشق ریویو نوشتنم. ذهنت رو قاب میکنی و اینجا میگذاری بعدها برمیگردی و مثل یک اثر موزه بهش نگاه میکنی.سال ٩۵
من مشکلات عمیقی که اون داشت رو هرگز نداشتم، هیچوقت زندگی اجتماعیم و دوست پیدا کردن برام سخت نبوده و هرگز کسی رو از دست ندادم. ولی همینطور که فکرهای آشفته و عجیب چارلی رو میخواندم، فکرهای بی سر و ته و همیشگی خودم رو بین نوشتههای نامرتبش پیدا میکردم. جوری که به آدما خیره میشه و سعی میکنه زندگیشون رو حدس بزنه. جوری که بعضی وقتها هیچ چیز براش معنی نمیده و جوری که خاطرههاش رو از خودش هم قایم میکنه.نقدهای منفی این کتاب از سطحی پرداختن به مسائل عمیق و مهمی مثل تجاوز، خودکشی، ضرب و شتم در خانه و آزار و اذیت کودکان که در طول کتاب مطرح میشه میگن و یا تعداد زیاد مشکلاتی که این پسر پانزده ساله به نحوی باهاش درگیر هست رو منطقی نمیدونند. ولی این نوشتهها از دید چارلی نوجوان و روایتی از تجربههاشه و از این عمیقتر نمیتونه و نباید باشه. حقیقت اینه که زندگی واقعی برای خیلیها به معنی درگیری همیشگی با این مشکلات و دردهاست.
جملههای این کتاب رو اینقدر دوست داشتم که تیکه تیکه هایلایت شد. جملههایی که انگار نتیجهی فکرهای قدیمیای بودن که به هیچ جا نرسیده بودن و یا حسهایی که هیچوقت نمیدونستی چطور باید تو کلمه جاشون بدی. این کتاب، داستان سردرگمیه، داستان تلاش برای پیدا کردن راه و امید برای ادامه دادن. اگر فکر میکنی چیزی شبیه به این رو هرگز تجربه نکردی، احتمالاً فراموش کردی.
کامنت فارسی از مائده
نظر منفی
چند صفحهای نمونهی انگلیسی را خواندم و فهمیدم که اگرچه کوتاه بودن جملهها و ساده بودن کلمات توسط نویسنده عمدا به کار رفتهاند، اما، هنوز نمیفهمم چرا مترجم این کتاب را به زبان محاوره ترجمه کرده است!
کامنت فارسی از پونه
خواندن رمانی که در آن به جای مواجهه با “سعی میکرد حواسش را پرت کند”
با “سعی میکرد حواسشو پرت کنه” مواجه میشوی، برای چون منی که از جملهبندی و ادبیات فارسی لذت میبرم سخت بود. ای کاش محاوره ترجمه نمیشد…
داستان هم برای من چیز جدیدی نداشت. نوشتههای یک پسر نوجوان که به صورت ساختگی، با جملههای کوتاه و کلمات ساده و چگالی بالای تغییر موضوع تفکر، سعی دارد معصومیت و کودکانگی چارلی را نشان دهد.
روی کتاب نوشته نمونهی مدرن ناتور دشت! به نظر من تقلیدی بود از ناتور دشت، با کیفیت کمتر و روندی کاملا کلیشهای. (که اگر محاوره نبود، اینقدر توی ذوق نمیزد! انگار نشستهای سر کوچه و حرف یک رهگذر پسر بچه را که از وقایع دبیرستان تعریف میکند گوش میدهی و فقط همین! چیزی تو را درگیر نمی کند)
بهترین ترجمه کتاب مزایای منزوی بودن
- مزایای منزوی بودن | نشر میلکان | کاوان بشیری
این ترجمه اولین بار در سال 1395 منتشر شد. یک کاری که نشر میلکان در انتشار این کتاب انجام داد، این بود که روی جلد عبارتِ «نسخهی مدرن ناطوردشت» را نوشت. این کار در هیچکدام از نسخههای اصلی کتاب به زبان انگلیسی وجود ندرد و از دلِ نقدی نوشتهشده توسط یکی از نویسندگان گاردین میآید. با بررسی مطالب گاردین در مورد این کتاب، هیچگاه به چنین جملهای برنخوردیم؛ هرچند در بسیاری مواقع این دو کتاب با هم مقایسه میشوند. به این مفهوم که دو کتاب ناطورشت و مزایای منزوی بودن، هر دو در ژانر «Coming of age» یا بلوغ جا میگیرند.
همینطور آنها سعی کردهاند چیزی مابین جلد کتاب پیش از انتشار فیلم و پس از آن را به کار بگیرند. با این حال همانطور که بالاتر گفته شد، منزوی بودن، ترجمهی خوبی برای عنوان کتاب نیست؛ هرچند که سخت بتوان واژهی دیگری را توصیه کرد. نکته دیگر نیز سانسورهای کتاب است. کتاب حتی در آمریکا هم جنجالهایی به خاطر خط قرمزها دارد و ترجمه و انتشار آن در ایران تنها به طبع از موج جهانی در خصوص آن است. به همین دلیل کتاب سانسورهای بسیاری در نسخهی فارسی دارد و در صورت امکان توصیه میشود نسخهی اصلی خوانده شود.
نظرات کاربران