فیلم سگ کشی فیلمی ایرانی است که توسط بهرام بیضایی در سال ۱۳۷۸ ساخته و در نوزدهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر به نمایش درآمد.
به گزارش خوبو، سگ کشی یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است که مورد استقبال تماشاگران، منتقدین و جشنوارههای داخلی قرار گرفت. این فیلم از سایت معتبر IMDB، موفق به کسب نمره بسیار خوب 7.7 شده است. 2800 نفر به این فیلم نمره دادهاند.
دانلود رایگان فیلم سگ کشی
با استفاده از لینکهای زیر میتوانید فیلم سگ کشی را دانلود کنید.
عوامل و بازیگران فیلم سگ کشی
سگ کشی فیلمی است که در ژانر درام، دلهره آور و معمایی توسط بهرام بیضایی ساخته شده است. بهرام بیضایی از جمله سرشناسترین کارگردانان ایرانی است. بیضایی با نویسندگانی چون اکبر رادی و فیلمسازانی چون ناصر تقوایی در دگرگونی نمایش و سینما در ایران نقش مهمی داشته است. او بارها در رأیگیری از منتقدان سینمایی ایرانی برترین کارگردان تاریخ سینمای ایران شناخته شده است. بعضی از مورخان سینما، سرآغاز کار فیلمسازانی از نسل بیضایی و ناصر تقوایی و علی حاتمی را سرآغاز فصلِ جدید سینمای ایران دانستهاند که آن را «موج نو» نامیدهاند.
- پس از توقف ساخت فیلم در فیلم، طرحِ سگ کشی (با نام اولیه «از دست رفته») شکل گرفت. فیلمنامه سگ کشی را بیضایی تابستان سال ۱۳۷۱ نوشت.
- فیلمنامه سگ کشی به قلم بهرام بیضایی در سال ۱۳۸۰ چاپ و منتشر شد.
- سگ کشی با ۳۳۰ میلیون تومان در نمایش سینماهای تهران، پرفروشترین فیلم ایران در سال ۱۳۸۰ شد.
- در رایگیری از تماشاگران بیستمین دوره جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۸۰، فیلم سگ کشی برترین فیلم همه دورههای گذشته جشنواره شناخته شد.
- در رای گیری از نویسندگان مجله فیلم، سگ کشی بهترین فیلم نوزدهمین دوره جشنواره فیلم فجر انتخاب شد.
کارگردان | بهرام بیضایی |
تهیه کننده | بهرام بیضایی |
نویسنده | بهرام بیضایی |
بازیگران | مژده شمسایی مجید مظفری میترا حجار رضا کیانیان داریوش ارجمند احمد نجفی حسن پورشیرازی فردوس کاویانی حبیب دهقان نسب بهزاد فراهانی عنایت بخشی کاظم افرندنیا رابعه اسکویی اسماعیل شنگله کامران فیوضات جمشید لایق کامران باختر مهتاب نصیرپور داوود فتحعلی بیگی باقر صحرارودی جعفر بزرگی مریم بوبانی محمود بنفشه خواه امید همایون علی سلیمانی هوشنگ قوانلو مهشاد مخبری محسن قاضی مرادی |
تدوین | بهرام بیضایی |
موسیقی | صبا خضوعی و وارطان ساهاکیان |
سال ساخت | 1379 |
نمره IMDB | 7.7 |
مدت زمان فیلم | 145 دقیقه |
خلاصه داستان
گلرخ كمالی (مژده شمسایی) پس از يک سال دوری به تهران برمیگردد تا نزد همسرش، ناصر معاصر (مجید مظفری) باشد ولی متوجه میشود كه شريک او جواد مقدم (رضا کیانیان) به ناصر كلک زده و با هفتصد ميليون تومان گريخته است و قرار است به خاطر چکها، ناصر زندانی شود. گلرخ به جبران يک سال دوری از همسرش با طلبكاران تماس میگيرد و سعی در جلب رضايت آنها دارد. در اين مسير پيشنهادات، تحقيرها، تهديدها و فجيعترين اتفاقات را تحمل میكند تا سرانجام موفق میشود اما در همين زمان كه تصور میكند، همه چيز بر وفق مراد است، جواد مقدم به ملاقاتش میآيد و ماجرايی را خلاف آنچه ناصر معاصر نقل كرده است، شرح میدهد. گلرخ در میيابد، ناصر همراه منشیاش، فرشته (میترا حجار) و همه پولهای مفقود شده، قصد فرار دارد و در اين مدت او و سايرين فقط يک بازيچه بودهاند. گلرخ، ناصر و فرشته را با جواد مقدم و ديگر طلبكاران تنها میگذارد.
نقد و بررسی فیلم سگ کشی
سگ کشی سگ ها
انتخاب اسم برای آثار هنری، شاید 90 درصد کار را برای دید اولیه مخاطب، جلو ببرد؛ چهاینکه میتواند هم دیدی از مضمون و هم دیدی از حال و هوای پیرنگ برای خواننده یا بیننده ایجاد کند. حال اگر بخواهیم در چنین فاکتوری به هنرمندان مختلف، نمره بدهیم، به احتمال بسیار زیادی، بهرام بیضائی شاگرد اول کلاس خواهد شد! او در اغلب آثارش، نامی انتخاب میکند که علاوه بر موارد بالا، اثرش را بسیار ماندگار میکند و سالها بعد هم با شنیدن آن اسم خاص، هیچکس گریزی از یادآوری اثر او و کنایههای بدیعش ندارد. «سگکشی» یکی از همین دسته آثار است که سال 1378 هجری شمسی، در تهران و حومه فیلمبرداری شد و دو سال بعد به روی پردهی سینماها رفت.
این فیلم که در کنار نقش اول خود یعنی مژده شمسایی، همسر دوم بیضائی، از کولهبار بازیگران برجسته ایران، مانند مجید مظفری، میترا حجار، رضا کیانیان، داریوش ارجمند، احمد نجفی، حسن پورشیرازی، فردوس کاویانی، بهزاد فراهانی و عنایت بخشی استفاده کرده بود، دوازدهمین فیلم بهرام بیضائی بزرگ است. فیلمی که پرفروشترین اثر سال خود بود و این قدرتنمایی از آنجا اهمیت ویژهتری مییابد که بدانیم، سگکشی اولین فیلم بیضائی پس از دوازده سال ممنوعالکاری بوده است!
جدای از این استقبال عمومی، تماشاچیانِ خاصتر هم به سگکشی روی خوشی نشان دادند و در رایگیری جشنواره فیلم فجر، این اثر توانست عنوان «برترین فیلمِ تمام دورههای گذشتهی جشنواره» را کسب کند. منتقدین جشنوارههای مختلف هم اثر را ستودند و در تایید این نکته، میتوانیم به جوایزی چون بهترین فیلمنامه جشنوارهی فجر، بهترین کارگردانی جشن خانهی سینما، بهترین بازیگر نقش اول زن جشن دنیای تصویر و جایزه ویژه هیئت داوران سیدنی استرالیا اشاره داشته باشیم. ضمنا بنیاد فیلم بریتانیا هم این فیلم جناییِ رازآلود را از بهترین تریلرهای تاریخ سینما معرفی کرده بود. از آنجا که کتاب سگکشی هم در سال 1380 توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، چاپ شده است، بد نیست تا در ستون سینماکتاب به صورت جدیتری به آن بپردازیم. عادت خوبی که بیضائی در ایران شروع کرد و نمایشنامه و فیلمنامه را هم با ارزش افزوده خاصشان در موجودیتی مستقل از چارچوب تئاتر یا فیلم، عرضه کرد.
استادی را کمتر به رخ بکش!
اگر قرار باشد به توصیف توصیفات دیگران از سگکشی بپردازیم، باید چند شبانهروز را فقط به نقلقولهای بزرگان درمورد بزرگِ بزرگان اختصاص دهیم؛ برای مثال، هیات داورانِ عریض و طویل جشنوارهی فجر، آنچنان در برابر سگکشی به زمین افتاده بود که در بیانیهی پایانی برای تحسین شاهکار بیضائی نوشته بود: «میتوان استادی را کمتر به رخ کشید!» پس از این هم مجموعهای 300 صفحهای از گفتارها و گفتگوها درباره فیلم به کتاب «بهرام بیضایی و پدیدهی سگکشی» تبدیل شد که توسط زاون قوکاسیان، گردآوری و نوشته شد تا در چشم دیگران، دنبال زوایای خاصتری از فیلم بگردد. ژانر فیلم را میتوانیم به صورت همزمان، تلفیقی از ژانرهای میستری (رازآلود)، تریلر (جنایی)، درام (قصهگو)، سیاسی و حتی تراژدی بدانیم. اما اکثریت منتقدین، سگکشی را از گونه فیلمهای نوآر (noir) میدانند و برای مثال، علیرضا کاوه برای اثبات مدعای تجمیع ژانر اثر گفته است:
مایلم در این مقال با آن گروه از نظریهپردازان و هنرمندان سینما همدل باشیم که معتقدند هر فیلم اگر کاملاً در گونهای سینمایی نگنجد حتماً متأثّر از، یا در واکنش به یکی از آنها خواهد بود. . ایده سگکشی به معنایی بازآفرینی کتاب آدم، آدم است برتولت برشت است… اما این دو اثر برجسته در وجوه ساختاری یک تفاوت عمده با هم دارند که این تفاوت مهم تقابل دیدگاههای زیباییشناسانهی دو هنرمند را به نمایش میگذارد.
اما نوآر چیست؟ اول از همه باید گفت که برخلاف دیگر ژانرها مانند وسترن که به راحتی میشود آنها را تعریف و طبقهبندی کرد، سبک نوآر همواره کیفیتی ابهامآمیز و معماگونه داشته است که نوآر را بین ژانری مستقل یا مجموعهای منسجم از فیلمها معلق نگه میدارد و از این جهت هم میتوان گفت که انتخاب مناسبی برای بستر اثر چندوجهی بیضائی به شمار میآید. اما اگر بخواهیم تعریفی از آن ارائه دهیم، باید بگوییم که نوآر، اساسا برای توصیف درامهای جنایی پردازش شده و بدبینانه هالیوودی به کار میرفت و نئونوآر که سبک خاصه بیضائی در این فیلم است، بیشتر از هرچیزی به یک ملودرام جناییِ رازآلود اشاره دارد.
مصائبِ مژده
ماجرای داستان از یک بحران آغاز میشود. دو شریک تجاری با بازی مجید مظفری (در نقش ناصر معاصر) و رضا کیانیان (شریک او، جواد مقدم) به بنبست خوردهاند و علاوه بر طلبکاران، تهدید جماعتی ناشناس را پشت سر خود احساس میکنند. شریکِ معاصر که -در ظاهر- بیشتر در خطر است، از ایران فرار میکند و دیگری با کوهی از مشکلات و چکهای برگشتی، باقی میماند. سپس در فلاشفورواردی به چندماه بعد میرویم. زنی به نام گلرخ کمالی (با بازی مژده شمسایی) از ناکجاآباد پیدا میشود و متوجه میشویم که او قبلا با طرح تهمت خیانت معاصر و منشیاش، همسرش را رها کرده و به خارج از ایران رفته بوده است. حالا او برای جبران خطای گذشته، سعی میکند تا با یک فداکاری غیرمعمول، دنبال خرید چکهای برگشتی همسرش بیفتد؛ یک زن در مقام شرخر! آشناییزدایی بدیعِ بهرام بیضائی… پس ناصر معاصر خود را به زندان میاندازد تا با بهانهی کوتاه بودن دستش از بازار، گلرخ بتواند با قیمت کمتری چکهای او را از دست طلبکاران، بازخرید کند.
کمکم گلرخ که ذاتا یک هنرمند و نویسنده است، با سادهدلی خود وارد دنیایی عجیب و بیرحم میشود که فرسنگها از اندیشههایش دور است. او با یکیکِ طلبکاران و شاکیان وارد بدهبستان و معامله میشود تا رضایتشان را جلب کند و زمانی ناتوانی و پوچی را درک میکند که دیگر راهِ بازگشتی ندارد و میفهمد که این مساله، دیگر مسالهی ناصر نیست و تبدیل به مسالهی خودش شده است. او در جنگی وارد شده که نمیخواهد در آن شکست بخورد. پس همهچیز را تاب میآورد؛ از تحقیر و توهین تا آزار و تجاوز. اما زمانی که موفق میشود شوهرش را آزاد کند، متوجه میشود که نهتنها تمام این پروسه، یک بازیِ طراحی شده از سوی خود ناصر برای افزایش سرمایه و پرداخت بدهیها به مبلغی کمتر از ارزششان بوده، بلکه فرضیه او درمورد منشی هم درست بوده و ناصر به جای جبران محبت، میخواهد با دادن طلاقنامه به گلرخ، همراه منشی از ایران فرار کند. اما این پایان ماجرا نیست و مصائب مژده با رجوع طلبکاران و شریکِ بیگناهش که از فریب ناصر، آگاه شدهاند، صاف میشود و سرانجام شومی را برای معاصر، وعده میدهد.
روانشناسیِ فرمی
فیلم با بلندای ۱۴۵ دقیقهای خود، نسبت به فیلمهای معمول ایرانی، اثری بلند محسوب میشود. ابتدای فیلم با ضربآهنگ کندی مواجهیم اما بخشی از شخصیتشناسی در همین برهه انجام میشود و تقریبا با آشنایی مناسبی نسبت به تمام شخصیتهای محوری رو به مسیر برخوردِ گلرخ با شخصیتهای گذری قدم برمیداریم. تصویربرداری اثر در تعامل ویژهای نسبت به این نوعِ رواییِ آهسته قرار دارد و برای مثال میتوانیم به سکانس دندهعقب رفتن بهزاد فراهانی و عقبعقب راه رفتن مژده شمسایی، یا سکانسهای مجید مظفری در راهروی زندان اشاره کنیم. از جایی به بعد، این ریتم منظم با کم و زیاد کردن سرعت توسط کارگردان، به یک ضربان قلب جذاب تبدیل میشود و مدام، عنصر تعلیق را شدیدتر میکند تا بیضائی بتواند در پایانبندی فیلم به ضربه نهایی و آنچه که میخواهد، یعنی غافلگیری ویژه مخاطب، دست پیدا کند. از همین روست که در کنارِ نوآر بودنِ فیلم، میتوانیم بر میستری بودنش، تاکید کنیم. بیضایی با علم وسیعش در حوزهی تئاتر، تمهیدات فرمی زیادی را در کنار تعلیق داستانی به کار برده است. برای مثال، طبق گفتهی شاهرخ سخایی، (عکّاس فیلم) بنا بوده که فیلم، به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری شود تا تاثیری مابهازایی بر روانشناسی داستان بگذارد اما چون به علت نبود امکانات، این امر مهیا نشده، بیضایی از عوامل رنگی دیگری بهره برده است:
طبیعتاً در شبها، کاراکتر خاصی از نور وجود دارد و از بازیها کاراکتر خاصی وجود دارد. به این معنا که همیشه ما میبینیم یک نور سبز، یک نور آبی از بیرون دارد که داخل را پر میکند. اگر بخواهیم با روانشناسیِ رنگ به این قضیه نگاه کنیم، [میفهمیم] فقط به خاطر ظاهر زیبا نبوده است! موقعی که شما همیشه این نور سبز را یک نور گرم میبینید، همان حفاظ خانه است. و آن آبی را هم، فقط به خاطر آبی من نمیدیدم، من میگفتم این نماد سردی زندگی بیرون است که دارد میریزد داخل و این قرمز و این نور تنگستن کم، نماد زندگی است…
چرا سگکشی؟
بیایید کمی به اسم فیلم، به صورت جدیتر نگاه کنیم. همانطور که پیشتر گفتیم، فلسفه اثر دقیقا از اسم فیلم آغاز میشود و جامعهای سراسر از سگانِ هار را برای ما تصویر میکند که با زندگی کردن درونش، گریزی از تبدیل به یک سگ یا دریده شدن توسط دیگر سگان را نداریم و ما را یاد ابیاتی از مریم جعفری آذرمانی میاندازد:
دنیا پر از سگ است جهان سر به سر سگی است
غیر از وفا تمام صفات بشر سگی است
….
آدم بیا و از سر خط آفریده شو
دیگر لباس تو به تن هر پدرسگی است!
جدای از این کنایه عمومی، بیضایی به وقایعی حقیقی در تاریخ دهه داستان هم اشاره دارد؛ جایی که شهرداری تهران، در فرآیندی سیستماتیک به کشتار سگهای خیابانی میپرداخت. البته جدای از این مسائل، با وجود کاربردِ کم، لغت سگکشی را میتوانیم در آثار ماتقدمی چون نوشتههای صادق هدایت، صادق چوبک، یحیی کاشی و خسرو شاهانی هم ببینیم و خود بیضائی هم قبل از برگزیدن این نام برای فیلم حاضر، در آثار قبلی گریزی به این عبارت زده بود. برای مثال او نقبی به ابیاتی از منجیک ترمذی داشته است که میگوید:
ای خواجه مر مرا به هجا قصد تو نبود
جز شعر خویش را به تو برکردم آزمون
چون تیغ نیک کهش به سگی آزمون کنند
وآن سگ بود به قیمت آن تیغ رهنمون
در روبهروی این الهامات اولیه و همچنین سوژه فیلم که بیضایی از یک تاجر بازاری مبنی بر کَلَکِ فیلم گرفته بود، خود فیلم توانست، تاثیرات ماتقدمی را بر جامعه بگذارد و جدای از کارکرد استعاری و همهگیر شدنِ لغت در جامعه، فیلم را تبدیل به یک اثر کالت کرد. تا جایی که رضا یزدانی، موزیسین و خوانندهی مشهور، در ترانه «سینما» از آلبوم ساعت فراموشی، اسم فیلم را کنار فیلمهای جریانسازی چون هامون، ضیافت، مارمولک و … به عنوان یک نوستالژی آورده است.
شمشیرهای بیغلاف
از نظر فلسفی، بنای مضمون بر یک جنگ، به مثابه تعریف کلی جنگ استوار است. یعنی کل فیلم درگیر تنش، اضطراب، دودویی و مبارزه است و لحظهای سکون ندارد. شخصیتها هم همگی علاقهمند به جنگطلبیاند، گویی که منتظر هُشاند و شمشیرهای از نیامکشیدهای دارند! اما در تکمیل این فضا، بیضایی اثرش را در جنگ روایت میکند و روی یک خصیصهی مهم دست میگذارد که شاید ریشه هر تعارض، زیادهخواهی و سرانجام، بنای هر نزاعی است: شخصیتهای داستان، در حال و هوای دهه شصت، همه بنیادگرا تصویر شدهاند و میخواهند تا ایدئولوژی خود را در حلق دیگران فرو کنند! مهم هم نیست که آن ایدئولوژی چیست و آدمهای سگکشی، یا بهتر بگوییم، سگهای سگکشِ سگکشی، چه این سویی باشند و چه آن سویی، سگاند!!!
بیایید برای تکمیل پازل محتوایی، باز هم اندکی به فرم بپردازیم؛ تقریبا تمام نماهای فیلم بیضایی، در تکمیل بند بالا آفریده شدهاند و درواقع حرفی برای زدن دارند. شاید یک کارگردان معمولی از چنین جزئیاتی بگذرد اما بیضائی از لحظات و اصطلاحا شاتهای فیلم هم ساده عبور نمیکند. برای مثال در صحنهای از فیلم میبینیم که «بحث سیاسی ممنوع!» و یا در بیمارستان داخل تابلوی سکوت، نوشته شده: «از پذیرش بانوان بدحجاب معذوریم!!!» آیا نمیشد به جای این، همان صحنهی کلیشهای دعوت به سکوت یک بچه یا پرستار را ببینیم؟ قطعا میشد اما نه در فیلمِ بیضایی!
همچنین اگر به محتوا بازگردیم، از نظر مضمونی، بیضایی با پیوند زدن مضمون کلی خود به مسائل اقتصادی شبهکمونیستی دهه شصت، سوژههای مختلفی را در کنار سوژه کلی بررسی میکند و عملا با یک تیر به چند هدف میزند. نکتهی دیگر نماها، توالی و ارتباط طولی پیوستهی آنان است؛ شاید بیراه نیست که خود بیضایی -مانند بسیاری از آثارش- تدوین را هم شخصا انجام داده است. بازی با صداها، جدای از موسیقی خوب وارطان ساهاکیان به عنوان آهنگساز، دیگر تمهید فرمی اوست. جدای از تاثیر مسجع دیالوگها از آواها هم به خوبی استفاده شده است. برای مثال صحنهی چک خوردن گلرخ، صدای نویز و زنگ خوردن گوش به صورت ممتد، بسیار جذاب، ساخته شده است. جهانبخش نورایی، منتقد فیلم ایرانی درمورد آوای فیلم میگوید:
موسیقی در خیلی از جاها به عنوان یک ضربه و هشدار عمل میکند. به نظرم موسیقی در لحظاتی کار تصویر را میکند، یعنی گاهی احساس میکنی آنچه را که در موسیقی میشنوی در واقع داری میبینی… در برخی از صحنهها آوای وهمناکِ مویه میشنویم و در برخی دیگر ضجّه! حتّی گاهی احساس میکنیم صدای سگ به گوش میرسد…
یک جنس وجود دارد؟!
قبلا در نقد و بررسی نمایشنامههایی مانند ندبه، تاکید بیضائی بر عنصر زن را توضیح داده بودیم. اما او در سگکشی، نوع مدرنتری از زن دلخواهش را به تصویر میکشد. باید در نظر داشته باشیم که ارجحیت زنان، در دههی هفتاد، به خودیِ خود، چیز عجیبی است و اینکه در نود درصد یک فیلم ایرانی در آن سالها، نقشآفرینی یک زن را ببینیم، عجیبتر هم میشود. شاید همان هضمِ ناچیز موضوع هم در آن دوره به خاطر نسبت خانوادگی شمسایی با بیضائی حل میشد؛ اگرچه که بحث این نویسنده، ورای این صحبتهاست و در بسیاری از آثار او، از نظر جنسیتی، اساسا یک جنس وجود دارد! نوع مظلومیت زنان مانند تمام آثار بیضایی، در سگکشی هم موجود است. زنانی سراسر معصوم که یا پست شمرده میشوند، یا قرار است به آنها تعرض شود، یا قرار است فریب داده شوند و در هر صورت قربانیاند اما در کنال تعجب از طرفی قدرتمند هم هستند و هفتتیر میکشند! برای مثال به قسمت رویارویی شمسایی با احمد نجفی دقت کنید که چهطور استقلال یک زن را در قامتی که هرگز ندیده بودیم، تصویر میکند:
+خیلی بهش وفاداری[ها!]
-بیشتر از اون به خودم…
یا در جای دیگر، سعی میکند گلرخ را نسبت به تمام بازاریانِ زبر و زرنگ، باهوشتر نشان دهد:
+اگه پولو میگرفتم و چکا رو پس نمیدادم چیکار میکردی؟
-محافظم رو خبر میکردم!
+محافظت کجاست؟
-شما که نباس بدونین…
در همین راستاست که بیضایی، کلیشههای جنسیتیِ جامعهای جهان سومی، مانند ایرانِ سنتی آن زمان را زیر پا میگذارد و رویهای غیرشعاری و تکنوکرات (عملگرا) در قبال تبعیضهای جنسیتی جامعه (که درون فیلمش هم موجودند) دارد. برای مثال، در صحنهای که گلرخ از نوچه یک قاچاقچی کتک خورده است (در ماجرای افرندی) از شدتِ نزاری خود زار میزند و تظلم میخواهد؛ اما لحظاتی بعد، با احساس نیاز رئیس به او، قربانی لحظات پیشمان به یک سلطهگر و فرمانده تبدیل میشود که دستور میدهد تا کتک را تلافی نکند، از پا نمینشیند و زیباتر از آن، جایی است که نوچه را تا دمِ چشمهی کتک خوردن میبرد اما حتی او را لایق چَک خوردن هم نمیداند و تشنه برش میگرداند تا درس بزرگی به او بدهد…
دزدِ روز، دست دزد شب را قطع میکند!
تعامل پیرنگ و شخصیتها در سگکشی بسیار نادر است، حداقل در مدیوم سینمای ایران! برای مثال شخصیت اول داستان، نویسنده معرفی میشود. اما چه نویسندهای؟ نویسندهای که به قول خودش پول میگیرد تا ننویسد… به لطافت و ظرافت نقد اجتماعی بیضایی و عمق کنایههای او توجه کردید؟ جای اینکه ضجه بزند، یک معضل اجتماعی مانند سانسور را به همین راحتی که دیدید، به بوته نقد میبرد. از طرفی، او حجم لجن جامعه را با روشی خاص، نشان میدهد. برای مثال، طبق ضربالمثلِ «یه بار جستی ملخک، دو بار جستی ملخک، آخر به مشتی ملخک…» مفهوم موردنظرش را با ترس و خود ترس را با دادنِ امیدهای متوالی به مخاطب جلو میبرد. گلرخ در ذهن مخاطب، ابتدا دارای ساختی شکستناپذیر میشود و با شانس از هر مهلکهای جان سالم به در میبرد تا جایی که باور ندارید، او هیچگاه صدمهای ببیند! اما در یک ضربهی ناگهانی، از حبیب دهقاننسب و محسن قاضیمرادی، کتک میخورد و بهت در دیدگانتان حاکم میشود. پیام فوق العادهی بیضائی در شروع سکانس پایانبندی هم از این جنس است و جایی که ناصر در توجیه کارش، بیان میکند که «از دزد، دزدیده است»، حلقه انتقادی بیضایی کامل میشود؛ به راستی که این جامعه بدجور در لجن فرو رفته است، بدجور «بو» میدهد.
نقشِ کوچیک وجود نداره!
در آخر بیایید تا چند نکته جالب از حواشی فیلم را با هم بازبینی کنیم:
- غیر از مژده شمسایی، همسر استاد بیضایی که پس از فیلم مسافران به بازیگر اصلی آثارش تبدیل شد، مجید مظفری هم انتخاب اول و آخر کارگردان بوده و تقریبا، نقش را بر اساس توانایی او نوشته است. بیضایی در جایی گفته بود: «مجید مظفری شاید تنها بازیگری است که حتی در نسخهی اول هم برای نقش ناصر معاصر به او فکر کرده بودم.»
- اما نقش جواد مقدم حکایت دیگری دارد و در ابتدا قرار بود تا مرحوم پرویز پورحسینی، شریک مجید مظفری باشد که با رد شدن نقش توسط او، رضا کیانیان آن را به عهده گرفت. پورحسینی بعدا بارها بابت رد چنین نقشی افسوس خورده بود.
- کیانیان در مقالهای به نام «مشقت بیضایی بودن» به خاطراتِ فیلمِ سگکُشی پرداخته و بر این باور است که «شیوه تولید سینمای ایران، بیضایی را نمیفهمد!»
- بسیاری بابت کوتاهی نقش داریوش ارجمند در فیلم، تعجب کرده بودند اما خود او در جواب گفته بود: «نقش کوچیک وجود نداره وقتی نقش کوچیک رو بهرام بیضایی نوشته باشه!!!» ضمنا ارجمند با همین نقش کوتاه برندهی جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فجر شد و به جای دستمزدِ بازی، شمع کیک تولد بیضایی را [برای یادگاری] خواسته بود…
نویسنده: علی علیرضایی
منبع: سایت کتابچی
فهرست جوایز فیلم سگ کشی
در نوزدهمین دوره برگزاری جشنواره بینالمللی فیلم فجر در سال 1379، فیلم سگ کشی نامزد دریافت 12 سیمرغ بلورین جشنواره از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی (بهرام بیضایی)، بهترین فیلمنامه (بهرام بیضایی)، بهترین بازیگر نقش اول مرد (مجید مظفری)، بهترین بازیگر نقش اول زن (مژده شمسایی)، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (داریوش ارجمند)، بهترین بازیگر نقش مکمل زن (میترا حجار و رابعه اسکویی)، بهترین صدابرداری (جهانگیر میرشکاری)، بهترین فیلمبرداری (اصغر رفیعی جم)، بهترین چهره پردازی (فرهنگ معیری) و بهترین طراحی صحنه و لباس (ایرج رامین فر) شد، که در پایان موفق به دریافت پنج سیمرغ بلورین و یک دیپلم افتخار شد تا در کنار باران موفقترین فیلمهای آن سال سینمای ایران باشد.
- برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران (بهرام بیضایی)، دوره ۱۹ جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۷۹
- برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (داریوش ارجمند)، دوره ۱۹ جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۷۹
- برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه (بهرام بیضایی)، دوره ۱۹ جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۷۹
- برنده سیمرغ بلورین بهترین طراحی صحنه و لباس (ایرج رامین فر)، دوره ۱۹ جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۷۹
- برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمبرداری (اصغر رفیعی جم)، دوره ۱۹ جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۷۹
- برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول زن (مژده شمسایی)، دوره ۱۹ جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۷۹
- برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن (مژده شمسایی)، دوره ۱۹ جشنواره جهانی فیلم فجر در سال ۱۳۸۰
- برنده جایزه بهترین کارگردانی (بهرام بیضایی)، جشن بزرگ سینمای ایران ۱۳۸۰
- برنده جایزه بهترین طراحی صحنه (ایرج رامین فر)، جشن بزرگ سینمای ایران ۱۳۸۰
- برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن (مژده شمسایی)، جشن دنیای تصویر ۱۳۸۰
- برنده جایزه بهترین طراحی صحنه و لباس (ایرج رامین فر)، جشن دنیای تصویر ۱۳۸۰
- برنده جایزه ویژه هیئت داوران (بهرام بیضایی)، جشنواره فیلم سیدنی 2002
نظرات کاربران