فیلم آژانس شیشه ای فیلمی ایرانی است که توسط ابراهیم حاتمی کیا در سال ۱۳۷۶ ساخته شده و در شانزدهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر به نمایش درآمد.
به گزارش خوبو، آژانس شیشه ای یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است که مورد استقبال تماشاگران، منتقدین و جشنوارههای داخلی قرار گرفت. این فیلم از سایت معتبر IMDB، موفق به کسب نمره بسیار خوب 7.9 شده است. 6800 نفر به این فیلم نمره دادهاند.
آژانس شیشه ای با کسب 9 سیمرغ بلورین از جشنواره شانزدهم فیلم فجر، همچنان رکورددار کسب جایزه از این جشنواره است.
عوامل و بازیگران فیلم آژانس شیشه ای
آژانس شیشه ای فیلمی است که در ژانر درام، دلهره آور و دفاع مقدس توسط ابراهیم حاتمی کیا ساخته شده است. ابراهیم حاتمی کیا از کارگردانان مطرح سینمای ایران است که در رأیگیری از ۵۵ فیلمشناس ایرانی در سال ۱۳۸۱ به عنوان یکی از ده فیلمساز برتر تاریخ سینمای ایران شناخته شد و همچنین در نظرسنجی از ۴۳ منتقد برای بهترین کارگردانان پس از انقلاب، در رده چهارم قرار گرفت. بدون شک، آژانس شیشه ای بهترین ساخته کارگردانی است که آثار مطرحی همچون از کرخه تا راین، به رنگ ارغوان، ارتفاع پست و به نام پدر از بهترین آثار ساخته شده توسط حاتمی کیا است.
علاوه بر فیلمنامه و کارگردانی خوب حاتمی کیا، چهار بازیگر این فیلم از جشنواره فیلم فجر موفق به کسب جایزه شدند.
کارگردان | ابراهیم حاتمی کیا |
نویسنده | ابراهیم حاتمی کیا |
بازیگران | پرویز پرستویی حبیب رضایی رضا کیانیان اصغر نقی زاده قاسم زارع بیتا بادران بهروز شعیبی مهرداد فلاحتگر صادق صفایی |
تدوین | هایده صفی یاری |
موسیقی | مجید انتظامی |
سال ساخت | 1376 |
مدت زمان فیلم | 114 دقیقه |
نمره IMDB | 7.8 |
فروش گیشه | 301 میلیون تومان |
دانلود آلبوم آژانس شیشه ای از مجید انتظامی
مجید انتظامی آهنگسازی این فیلم را بر عهده داشته و آلبومی شامل ۲۵ قطعه منتشر کرده است که میتوانید آن را دانلود کنید.
خلاصه داستان
عباس (حبیب رضایی) بسیجی خراسانی است که از سالهای حضورش در جنگ ایران و عراق، ترکش خمپارهای در کنار شاهرگ گردنش باقی مانده است. به اصرار همسرش، نرگس، برای معاینه به تهران میآید و در خیابان، به شکل اتفاقی با همرزم سابقش، حاج کاظم (پرویز پرستویی) روبهرو میشود که مشغول مسافرکشی است. پزشک، وضعیت عباس را بحرانی تشخیص میدهد و توصیه میکند هرچه زودتر برای بیرون آوردن ترکش به لندن برود. کاظم برای تأمین هزینه سفر عباس حاضر میشود اتومبیلش را بفروشد.
خریدار اتومبیل پول را بهموقع به حاج کاظم که با عباس در آژانس مسافرتی منتظر بودند، نمیرساند و حاج کاظم بهناچار به رئیس آژانس پیشنهاد میکند که تا زمان رسیدن پول، سوییچ و مدارک اتومبیل را به گرو بردارد و در عوض بلیتها را صادر کند، اما رئیس آژانس نمیپذیرد. حاج کاظم اصرار میکند که عباس از رزمندگان سالهای جنگ است تا شاید بدینگونه رئیس آژانس راضی شود، اما او در پاسخ، سخنانی طعنهآمیز دربارهٔ رزمندگان به زبان میآورد. حاج کاظم که عصبانی شده، شیشه دفتر رییس آژانس را میشکند و پس از خلع سلاح یک مأمور نیروی انتظامی که درون آژانس بود، مشتریان آژانس را گروگان میگیرد تا مسئولان ترتیب سفر فوری او و عباس به لندن را بدهند.
آژانس به سرعت توسط نیروی انتظامی محاصره میشود و در این بین اصغر (اصغر نقی زاده) همرزم کاظم و عباس، نیز به افراد داخل آژانس میپیوندد. از طرف دیگر احمد کوهی که خود نیز همرزم حاج کاظم بوده به همراه فرد دیگری به نام سلحشور (رضا کیانیان)، به عنوان مأموران وزارت اطلاعات وارد آژانس میشوند و از حاج کاظم میخواهند که اسلحه را کنار بگذارد. حاج کاظم نمیپذیرد و پس از آزاد کردن چند گروگان، به احمد و سلحشور تنها تا ساعت ۶ صبح روز بعد مهلت میدهد تا اتومبیلی را برای بردن او و عباس به فرودگاه به آژانس بفرستند.
ساعت ۶ صبح، اتومبیل به آژانس نمیآید و حاج کاظم، کشتن رئیس آژانس را صحنهسازی میکند تا مسئولان تحت فشار قرار گرفته و هرچه زودتر، خواستههای او را برآورده کنند اما عباس که از صحنهسازی بودنِ ماجرا اطلاع نداشت، دچار فشار عصبی شده و وضعیتش وخیمتر میشود. سرانجام خودرو میرسد و حاج کاظم، عباس را بر دوش گرفته و از آژانس خارج میشوند تا سوار خودروی مخصوص بشوند اما راننده اتومبیل، سوییچ آن را در اختیار ندارد. از سوی دیگر، مأموران نظامی با نقشه قبلی وارد آژانس میشوند و گروگانها را آزاد میکنند.
سلحشور، شادمان، همه چیز را پایانیافته تلقی میکند و قصد بازداشت حاج کاظم و عباس را دارد، اما ناگهان احمد کوهی با بالگرد از راه میرسد و با حکمی از مسئولان عالیرتبه، عباس و کاظم را علیرغم مخالفت سلحشور، به فرودگاه میبرد. هنوز هواپیما از مرز هوایی کشور خارج نشده که درست در لحظه تحویل سال نو، عباس از دنیا میرود.
نقد و بررسی فیلم آژانس شیشه ای
به زعم من آژانس شیشه ای فیلمی است کمنظیر و یکی از بهترین فیلمهای جنگی سینمای ایران. فیلمی سر و شکلدار و خیلی خوب. رابطه تنگاتنگ این بسیجیها و مردان جنگی را طوری میسازد که پس از گذشت سالیان دراز، باز هم از یادمان نمیرود. ساختن این رابطه از همان اوایل فیلم شروع میشود که حاج کاظم (پرویز پرستویی) و عبّاس (حبیب رضایی) همدیگر را میبینند و چطور با شوق و ذوق همدیگر را بغل میکنند. این رابطه تا آخر فیلم دوام دارد و گستردهتر میشود. یعنی اصغر (اصغر تقیزاده) و تاحدّی احمد (قاسم زارع) هم بهش اضافه میشوند.
حاتمیکیا وقتی مثلا کاظم و عبّاس کنار هم هستند، توشات میگیرد و این باعث نزدیکتر نشان دادن اینها به یکدیگر در میزانس میشود. حتّی مدیوملانگ شاتی از این چهار نفر نشانمان میدهد که همهشان در یک نما هستند. یا وقتی که عبّاس حالش بد است و ما نمای سه نفرهای داریم از اول کاظم و اصغر. تلاشی که اصغر برای خنداندن عبّاس میکند و غم کاظم –با بازیهای خوب- و این میزانسن سه نفره باعث هرچه بیشتر نزدیک شدن اینها به هم میشود و ما هم این رفاقت، صمیمت و ارتباط تنگاتنگ را حس میکنیم و از پس این رابطه در آوردن است که مسئله و درد عبّاس، برای ما هم عین کاظم مهم میشود و دغدغهای اساسی.
همینجا بگویم شخصیت پردازی فیلم هم خیلی خوب است. شخصیتها در بدو ورودشان برای ما ساخته میشوند و ما میشناسیمشان. اگر این نبود، آن ارتباط هم در نمیآمد. به عموم آدمهای فرعی درون آژانس هم در حد تیپ پرداخته میشود. بازیها خوب و بعضی خیلی خوب هستند. Casting هم. انگار هیچ کسی به خوبی این بازیگران –بهخصوص در مورد شخصیتهای اصلی- نمیتوانسته این نقشها را به این خوبی در بیاورد. سه ویژگی خیلی مهم –و خیلی خوب- دیگر هم فیلم دارد:
- اوّل فیلم حاتمیکیا در فیلمنامه و اجرا تمهیدی بهکار میبندد، که مشکل و بیماری عبّاس دردناکترش میکند. کلوزآپی داریم از صورت خندان عبّاس داریم و سپس چند نما در حین معاینهاش، باز نمایی از خوشحالیاش و بعد چندین نما از معایناتی رویش به عمل میآید. نمایی اوج این دردناکی است که مدیوم توشات دو نفرهای است از عبّاس و همسرش که میخندند و ظاهرا دکتر را مسخره میکنند ولی ما فقط نریشن کاظم را میشنویم که توضیح بیماری عبّاس را میدهد. این خندهها همراه آن معاینات و سپس این خبر ناگوار، به نظر من باعث میشود ما بیشتر دلمان به درد بیاید و بسوزد برای این جنگندۀ ساده، مظلوم، معصوم و به شدّت سمپاتیک.
- در سکانسی کاظم مینشیند و به قول خودش برای افراد درون آژانس قصّهای میگوید. یک جملهاش این است: «بعضیها این جوونا (جوانهایی که از جنگ برگشته بودن) رو طوری نگاشون میکردن که انگار غریبه میبینن». اثبات این جمله برای اینکه از حد شعار در بیاید، در داستان کل فیلم و رابطه آدمها با این مردان جنگ موجود است. بازی پرستویی هم در اینجا عالی و کاملا با حس است و انگار واقعا این رفتار باهاش شده. امّا نکتۀ دیگری که باعث میشود، کاملا ما حس و درک کنیم که واقعا انگار این افراد به ناحق فراموش شدهاند، میزانسنهای حاتمیکیا است. مثلا افراد درون آژانس معمولا –غیر از زمانهایی که دوربین میانشان میرود- در بک گراند هستند و پرستویی درشتتر در فورگراند و عموما مدیوم شات و یا وقتی از pov او میگیرد آنها در ته کادر هستند. حاتمیکیا با این کار، فاصله مردم با این مردان جنگی را بولد و برجسته میکند و کاملاً نشانمان میدهد که نمیتوانند اینها را درک کنند. نمای شلیک کردن گلوله برای اوّلین بار، هم همینطور است. نمایی دیگر به عینه نمایانگر نکتهای است که عرض کردم. کاظم نزدیک مردم ایستاده و ما کلوزآپ صورتش را در سمت راست کادر داریم. مردم تندی میکنند نسبت به عمل کاظم و نرفتن عبّاس با احمد. در اینجا دوربین عقب میرود و البتخ کلوزآپ کاظم را –که از آنها هرلحظه بیشتر فاصله میگیرد-، حفظ میکند و نشان میدهد که انگار چقدر از آنها دور شده.
- قهرمان این اثر حاتمیکیا مشخصهای دارد که کم و بیش در آثار قبلیاش هم موجود بوده و با شدّتی بیشتر در ادامۀ کارنامه کاریاش؛ قهرمان او به نوعی برای سایر شخصیتهای فیلم و گاهی هم ما ضدقهرمان میشود و حاتمیکیا عموما پشتش میایستد. شاید در این فیلم آخر معلوم نشود که کار حاج کاظم درست بود یا غلط ولی به نظر من از میزانسنهای حاتمیکیا موضع او که موضع ما هم میشود، معلوم است. او طرفدار و همراه قهرمانش است.
بگذارید چند مثال از این میزانسنها بیاورم تا حرفم شعاری نباشد: 1- در چندین و چند نماها دوربین از pov یا گاها اورشولدر او بقیه را میگیرد و طرف اوست. بدین صورت ما را هم پشتیبان و همراه او میکند. 2- مثلا در نماهایی او وسط، جلوتر، درشتتر و در نقطۀ تمرکز دوربین –و ما- نسبت به بقیه. 3- در سکانس یکی مانده به آخر هم او در نماهایی بستهتر و درشتتر است و سلحشور (رضا کیانیان) در مدیوملانگ شات و لانگ شات. این طبعا باعث میشود که انگار ما به او نزدیکتر هستیم و از سلحشور دورتر و با فاصلهتر. 4- این همراه بودن با کاظم در شخصیت پردازی او و عبّاس که هر دو سمپاتیک هستند و شخصیت پردازی سلحشور تا حدی عکس این –با بازی فوق العاده کیانیان-.
حاتمیکیا با این کارها است که میتواند قهرمان محبوب و دوستداشتنیاش را قهرمان محبوب ما کند. وگرنه این ایده به سادگی بهش این اجازه را نمیدهد. به نظرم این کار او از پس عشق و علاقۀ خودآگاه و ناخودآگاهش به این افراد میآید. یک سکانس خیلی خوب (سکانسی که سرش را میکوبد به شیشۀ دفتر رئیس) داریم که به نظرم از نظر دکوپاژ و تدوین بسیار خاص و درست است. اگر کاظم روایت نمیکرد، من میگفتم این سکانس و این تکنیکها مثل اسلوموشن، کاملا غلط هستند. ولی انگار یادآوریاش برایش سخت است و کاملا یادش نیست و بهخاطر این نماها پشت سر هم فلو میشوند و سپس کات میخورند به نمای بعدی.
در ضمن این کاملا نمایانگر تکهتکه یادش بودن این لحظه حساس است. حتّی به نظرم اتفاقی بودن همه چیز مثل «چسبیدن اسلحه پلیس به سینهاش» با این نماهای کوتاه که سریع کات میخورند به نمای بعد، نشانمان داده میشود. نکتۀ دیگر این است که اسلوموشنش هم درست است. زیرا که زاویه دید دارد و انگار واقعا این لحظات برای کاظم سخت و کوتاه گذشته. برویم سراغ سکانس آخر. این سکانس دیگر اوج هنرمندی حاتمیکیا است. یکیدو جنبۀ مثبتش را پیشتر گفتم و امّا بقیۀ نکات:
- دو پان شلاقی اوّل سکانس میشود که انگار یک جورهایی مبیّن حالات درونی و اضطراب کاظم است که وقتی بیرون هم میآید در چندبار تردیدش برای رفتن سمت ماشین، میبینیم.
- سپس یک لانگ شات فوق العاده داریم با زاویۀ های انگل. از سمت راست و چپ خط کشیهای خیابان را میبینیم و کاظم، کوچک و تاحدّی ناپیدا جلوی در آژانس ایستاده. انگار در میان این خط کشی گیر افتاده و اینها محاصرهاش کردهاند. این خطکشیهای راهنمایی و رانندگی انگار حکم قانون و مقررات را دارند که برایش خط کشی و او را محدود کرده اند. کات به نمایی که باز این خط کشیها را داریم با تاکیدی بیشتر از pov کاظم. کات به مدیوملانگ شاتی از کاظم و سپس کات به کسانی که خط کشی میکنند. این نما این تعلیق را برایمان میسازد که نکند اینها پلیس باشند و در ضمن انگار باز دارند خط کشی میکنند برای کاظم و او را با قوانین محدود. کات به نمایی از سلحشور در لانگ شات –به همان دلیلی که گفته شد-. حالا کاظم کسی است که جلوی این مقررات ایستاده و میخواهد ازشان تخطی کند. وقتی راه میافتد نمایی از رد پای سفیدش بخاطر خط کشیها، که انگار اینجا رسما قوانین را زیر پا گذاشت و شکست. یک نما هم از خط کشیهای (مقررات) جلو ماشین داریم که انگار راه آن را هم بسته کرده اند.
- در نماهایی گازهای اشکآور کل کادر را میگیرند و جلوی دید ما را و انگار به مای بیننده صدمه میزنند و آزارمان میدهد و همینطور وقتی پلیسها وارد میشوند، از روبهرو میآیند سمت دوربین، به طوری که انگار دارند حمله میکنند به ما و اسلحههایشان را سمتمان میگیرند. این نما، هم باز نشان همراه بودن حاتمیکیا با حاج کاظم است، هم اینکه ناخودآگاه اضطراب و ناراحتی ما را بیشتر میکند برای تسخیر شدن آژانس و در خطر قرار گرفتن کاظم.
- تعلیقی که حاتمیکیا در این سکانس میسازد هولناک خوب است. یکی از عوامل اصلی ساخته شدن این تعلیق، تدوین موازیای است که برگزیده. وگرنه خیلی ساده –و البته شاید نه چندان خوب- میتوانست یا با اسلوموشن گرفتن و یک موسیقی اضطرابآور، نیمچه تعلیقی بسازد و یا صرفا با ناموفق بودن آنها، ما را غافلگیر کند. ولی این تعلیق است که کار اساسی را میکند. حاتمیکیا مدام کات میزند به آژانس و تسخیر شدنش و باز کات به کاظم در حال دویدن و چند نما از ماشین با درهای باز از pov او که روی این فاصله مانده تا ماشین بیشتر تاکید میکند و تعلیق را به اوج خودش میرساند.
- زمانی هم که هلیکوپتر میآید، چند لحظهای بالای سر سلحشور قرار دارد. به طوری که انگار روی سر اوست و بر او قالب است بخاطر اینکه کمی بعد احمد میآید و فکس را نشانش میدهد.
- آخرین نمای سکانس، نمایی با زاویۀ های انگل از سلحشور است روی خط کشی عابر پیدا. این نمای از بالا از طرفی انگار او را دارد تحقیر میکند و از طرفی دیگر دورش همه رد پاها هستند و حالا این زیر پا گذاشتنهای قانون بر او پیروز و مسلط شده و محاصرهاش کرده اند. نمای آخر فیلم پس از مدیوم کلوز دونفره که نزدیکی این بسیجیان را به هم نشان میدهد، مدیوم کلوزآپی است از عبّاس که نوری از پنجرۀ هواپیما به چهرهاش میتابد و از این جوان مشهدی به شدّت سمپاتیک، حالت قهرمانمانند و مقدسگونهای میسازد.
فیلم آژانس شیشهای فیلم خیلی خوبی است با وجوه بصری و میزانسنهای دقیق و درست کمنظیر در سینمای ایران و قطعا به همراه مهاجر شاهکار ابراهیم حاتمیکیا.
نویسنده: پویا طحان
منبع: سایت سلام سینما
فهرست جوایز فیلم آژانس شیشه ای
در شانزدهمین دوره برگزاری جشنواره بینالمللی فیلم فجر در سال 1376، فیلم آژانس شیشه ای نامزد دریافت 13 سیمرغ بلورین جشنواره از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی (ابراهیم حاتمی کیا)، بهترین فیلمنامه (ابراهیم حاتمی کیا)، بهترین بازیگر نقش اول مرد (پرویز پرستویی) و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (رضا کیانیان و حبیب رضایی) و بهترین بازیگر نقش مکمل زن (بیتا بادران) شد، که در پایان موفق به دریافت 9 سیمرغ بلورین و یک دیپلم افتخار شد.
- برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم (ورا هنر، بنیاد سینمایی فارابی) دوره ۱۶ جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۷۶
- برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران (ورا هنر، بنیاد سینمایی فارابی) دوره ۱۶ جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۷۶
- برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی (ابراهیم حاتمی کیا) دوره ۱۶ جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۷۶
- برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه (ابراهیم حاتمی کیا) دوره ۱۶ جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۷۶
- برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد (پرویز پرستویی) دوره ۱۶ جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۷۶
- برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (رضا کیانیان) دوره ۱۶ جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۷۶
- برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن (بیتا بادران) دوره ۱۶ جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۷۶
- برنده سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن (مجید انتظامی) دوره ۱۶ جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۷۶
- برنده سیمرغ بلورین بهترین تدوین (هایده صفی یاری) دوره ۱۶ جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۷۶
- دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (حبیب رضایی) دوره ۱۶ جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۷۶
- برنده جایزه بهترین فیلم سیاسی بعد از انقلاب اسلامی، دوره ۱۷ جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۷۷
- برنده تندیس زرین بهترین کارگردانی (ابراهیم حاتمی کیا) در جشن سینمای ایران ۱۳۷۷
- برنده تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول مرد (پرویز پرستویی) در جشن سینمای ایران ۱۳۷۷
- برنده تندیس بهترین بازیگر مرد (پرویز پرستویی) در جشن دنیای تصویر ۱۳۷۷
- برنده تندیس بهترین فیلمبرداری (عزیز ساعتی) در جشن دنیای تصویر ۱۳۷۷
- برنده تندیس بهترین صداگذاری و میکس (محسن روشن) در جشن دنیای تصویر ۱۳۷۷
- برنده تندیس بهترین صدابرداری (محمود سماک باشی) در جشن دنیای تصویر ۱۳۷۷
نظرات کاربران