0

فیلم به وقت خماری

In the Time of Hangover

فیلم به وقت خماری فیلمی ایرانی است که توسط محمدحسین لطیفی در سال ۱۳۹۶ ساخته شد و در تیر ۱۳۹۷ در سینماهای سرتاسر کشور اکران شد.

به گزارش خوبو، ربه وقت خماری یک کمدی-اجتماعی درباره یک مراسم ازدواج و ماجراهای جانبیِ آن است. این فیلم از سایت معتبر IMDB، نمره متوسط 4.9 را کسب کرده است. 168 نفر به این فیلم نمره داده‎اند.

دانلود فیلم به وقت خماری

فیلم به وقت خماری

عوامل و بازیگران فیلم به وقت خماری

به وقت خماری فیلمی است که در ژانر کمدی و درام توسط محمدحسین لطیفی ساخته شده است. محمدحسین لطیفی، کارگردان این فیلم متولد سال ۱۳۴۱، کارگردان، نویسنده، مجری، بازیگر و تهیه‌کننده ایرانی است. از جمله فیلم های او می توان به عینک دودی (۱۳۷۸)، خوابگاه دختران (۱۳۸۳)، روز سوم (۱۳۸۵)، توفیق اجباری (۱۳۸۶)، به وقت خماری (۱۳۹۶) اشاره کرد. او همچنین کارگردان سریال هایی مانند کت جادویی (۱۳۷۷)، همسایه ها (۱۳۷۹)، وفا (۱۳۸۴)، صاحبدلان (۱۳۸۵) و دودکش (۱۳۹۲) بوده است.

مهدی فخیم‌زاده (زاده ۲۰ تیر ۱۳۲١) بازیگر، کارگردان فیلم، فیلمنامه‌نویس و تهیه‌کننده فیلم اهل ایران است. از جمله مجموعه‌های تلویزیونی که او کارگردانی کرده، می توان به ولایت عشق، خواب و بیدار، هم نفس، حس سوم، بی صدا فریاد کن و فوق سری اشاره کرد. او پیش از مشت آخر، فیلم هایی همچون هم نفس، همسر، تاواریش، ساده لوح، خواستگاری، تپش و … را نیز کارگردانی کرده است.

ابوالفضل پورعرب دیگر بازیگر مشهور فیلم به وقت خماری است. او بابت بازی در فیلم‌های عروس (۱۳۶۹)، نرگس (۱۳۷۰) و مردی شبیه باران (۱۳۷۵) نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم فجر شده که برای مردی شبیه باران موفق به دریافت سیمرغ بلورین شد. او برای نقش آفرینی در فیلم عروس برنده جایزه بهترین بازیگر مرد از جشنواره بین‌المللی فیلم پیونگ‌یانگ شد.

پوریا پورسرخ، از بازیگران این فیلم در سال ۱۳۸۵ با بازی در سریال وفا به‌ عنوان چهره‌ای جدید مطرح شد. او در همین سال و با بازی در فیلم روز سوم ساخته محمدحسین لطیفی نامزد بهترین بازیگر نقش اول مرد از بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر شد. پورسرخ مسیر بازیگری را با بازی در فیلم‌هایی نظیر آناهیتا (۱۳۸۷)، عیار ۱۴ (۱۳۸۷)، رستاخیز (۱۳۹۲) ادامه داد. وی در اولین فیلم سه‌بعدی سینمای ایران آقای الف علی عطشانی ایفای نقش آقای الف را عهده‌دار بود و در مجموعه تلویزیونی کیمیا نیز به‌عنوان یکی از بازیگران اصلی حضور داشت.

هومن برق نورد دیگر بازیگر مشهور این فیلم در سال ۱۳۷۴ با سریال ابووهیب بهلول وارد قاب تلویزیون شد و با فیلم یک تکه نان در سال ۱۳۸۳ بازی در سینما را تجربه کرد از مهم‌ترین آثار وی بازی در سریال ساختمان پزشکان در سال ۱۳۸۹ بود او سپس با دزد و پلیس در سال ۱۳۹۱ و سپس دودکش ۱۳۹۲ درخشید. او در سریال زیرخاکی نیز ایفای نقش کرده است.

کارگردانمحمدحسین لطیفی
تهیه‌کنندهمحمدحسین لطیفی
جمال گلی
نویسندهاحمد رفیع‌زاده
بازیگرانمهدی فخیم‌زاده
هنگامه قاضیانی
ابوالفضل پورعرب
پوریا پورسرخ
هنگامه حمیدزاده
هومن برق‌نورد
هادی کاظمی
سیما تیرانداز
مازیار لرستانی
مجید یاسر
علی سلیمانی
بهروز بقایی
شیرین یزدان‌بخش
رعنا آزادی‌ور
موسیقیرضا خسروی
فیلم‌بردارفرشاد گل‌سفیدی
تدوینشیبان خاقانی
سال ساخت1396
مدت زمان فیلم93 دقیقه
نمره IMDB4.9
فروش گیشه۱٬۰۹۴٬۰۲۵٬۰۰۰ تومان
فیلم به وقت خماری

خلاصه داستان

به وقت خماری یک فیلم در ژانر کمدی _ خانوادگی است که درباره چند خانواده با نسبت های فامیلی نزدیک است که در یک خانه زندگی میکند. ادامه داستان این فیلم از وقتی شروع می شود که برای دختر کوچک یکی از این خانواده ها، خواستگار می آید.

نقد و بررسی فیلم به وقت خماری

نقد از آسمونی

«به‌وقت خماری»، آخرین ساخته سینمایی لطیفی، بیش از همه آثار وی در سینما به جهان داستانی که از لطیفی می‌شناسیم تعلق دارد.

«به‌وقت خماری» در یک‌خانه درندشت روایتش را شروع می‌کند و اعضای یک خانواده بزرگ را معرفی می‌کند که آماده مراسم خواستگاری دخترشان می‌شوند.

خانواده‌ای شبیه خانواده‌ای که در «دایی جان ناپلئون» می‌بینیم؛ خاله‌ها و دایی و فرزندشان، اختلافات و مشکلات و عشق‌های نافرجام و این بار به‌جای گل نسترن خان‌دایی، دیواری است که همه درگیری‌ها بر سر آن است.

خانواده‌ای که در «به‌وقت خماری» مبینیم بیش‌ازاندازه به خانواده مشتاق در «دودکش» شباهت دارد.

خانواده‌ای از قشر متوسط با دغدغه‌های اقتصادی و شغل‌های کوچک و مسلماً زوج سیما تیرانداز و هومن برق‌نورد هم این شباهت را بیشتر می‌کنند.

عمارت خانواده‌ای که در آخرین اثر لطیفی می‌بینیم پر است از آدم.

آدم‌هایی که تک‌تک وارد قصه می‌شوند و با روایت اصلی فیلم همراه می‌شوند.

ورود کاراکترها به قصه کمی طولانی است و ورود این‌همه کاراکتر به‌تنهایی می‌تواند بیننده را خسته کند، مخصوصاً که با ورود هر کاراکتر خرده روایت‌های مربوط به هر کاراکتر هم به روایت اصلی اضافه می‌شوند.

روایت‌هایی که برای معرفی کاراکترها لازم است اما چندان خوب پرداخت‌نشده‌اند و نه‌تنها کاراکترها را به‌درستی معرفی نمی‌کنند که بر بدنه روایت اصلی هم نمی‌نشینند.

با ورود خواستگار به‌عنوان یک شخصیت جدید، روایت هم مسیر صعودی می‌گیرد و جذاب‌تر می‌شود. خواستگار پلیس است و پدربزرگش یک روحانی.

با ورود این کاراکترها، لطیفی فرصت پیدا می‌کند، داستانش را به سمت و سویی که همیشه تمایل داشته ببرد، نگاهی متفاوت از روحانیت عرضه کند و صمیمیت مردم عادی و روحانیون را به تصویر بکشد.

مشکل اینجاست که این دو کاراکتر هم مانند شخصیت‌های اصلی فیلم، نه شخصیت‌پردازی دارند و نه پیش‌زمینه‌ای از داستانشان ارائه می‌شود تا بیننده راحت‌تر بتواند با آن‌ها ارتباط برقرار کند؛ اما ورود این کاراکترهای در تضاد باشخصیت‌های اصلی، هم روایت لطیفی را پیش می‌برند و تا حدی جذاب‌تر می‌کنند و هم زمینه پرورش کمدی در دل داستان را ایجاد می‌کند.

نقطه اوج «به‌وقت خماری» زمانی است که اسلحه خواستگار گم می‌شود و حالا همه باید دست‌به‌دست هم دهند تا اسلحه پیدا شود.

این نقطه اوج در روایت هم‌چنین تمام کاراکترها را گرد هم می‌آورد و لطیفی می‌تواند مهارتش را در دکوپاژ سکانس‌های شلوغ و پر کاراکتر و همچنین حرکت دوربین در لوکیشن بزرگش را نشان دهد.

ایراد اصلی که به ساخته محمدحسین لطیفی وارد است، ساختار تلویزیونی این اثر است. در اینکه ساخت تلویزیونی با سینمایی بسیار متفاوت است شکی نیست.

لطیفی هم قبلاً در «روز سوم» نشان داده است که با ساختار سینمایی آشنایی کامل دارد و می‌تواند یک اثر سینمایی را در قامت اصلی‌اش به نمایش درآورد، اما شاید سال‌ها دوری از سینما و ساخت آثار تلویزیونی، یا شاید موفقیت بیش‌ازاندازه این مجموعه‌ها باعث شده است لطیفی ترجیح دهد در حاشیه امن بماند و روایتش را در چارچوبی که به آن عادت دارد به تصویر درآورد.

درواقع ساختاری که در «به‌وقت خماری» شاهد هستیم از میان همه شباهت‌های این اثر به «دودکش» بارزتر است و همین نکته هم باعث می‌شود که خیلی جدی گرفته نشود.

سکانس‌هایی که بعد از گم‌شدن اسلحه شاهدشان هستیم به‌شدت از سکانس‌های آغازین جذاب‌تر است و این همکاری و همدلی همگانی در کنار اختلافات ریشه‌دار خانوادگی، یادآور «مهمان مامان» است که همه اهالی خانه با همه مشکلاتشان دست‌به‌دست هم می‌دهند تا برای مهمان عزیز همسایه‌شان سفره درخوری فراهم کنند، ولی تفاوت «به‌وقت خماری» و «مهمان مامان» در همین چارچوب سینمایی و تلویزیونی است و البته بازی بازیگران و کاراکترهایی که از ابتدای قصه نتوانسته‌اند با بیننده ارتباط برقرار کنند.

پایان‌بندی «به‌وقت خماری» بهترین و مهم‌ترین قسمت از فیلم است؛ لطیفی سعی نمی‌کند تاروپود روایتش را تا بیخ گره بزند و بیننده را راضی از سینما بیرون بفرستد، او همان‌طور که یک روز از زندگی این خانواده را تمام و کمال به نمایش گذاشته است، با پایان یافتن مراسم خواستگاری، روایتش را هم پایان می‌دهد.

در این روایت قرار نیست به‌یک‌باره همه مشکلات حل شود و خبری از پرش ناگهانی به چند ماه آینده نیست.

با پیدا شدن اسلحه، دیواری که از ابتدای فیلم موردبحث شخصیت‌ها بوده است بالاخره فرومی‌ریزد، اما درختی که در مقابل خانه قرار دارد، مانند مادر خانواده که کهن‌سال و بیمار در اتاقی بستری است، مانع از فروپاشی کلی خانواده می‌شود و همه دعواها و بحث‌ها را پایان می‌دهد.

قرابت مادر بیمار و درخت شناسنامه‌دار، یکی از زیباترین نمادگذاری‌های لطیفی در این فیلم است، ولی بهترین قسمت فیلم زمانی است که داستان پایان می یابد و تیتراژ پایانی بر تصویر نقش می‌بندد.

فیلم به وقت خماری

«به‌وقت خماری» در پس همه شوخی‌ها و موقعیت‌های کمدی‌اش با همه کاراکترهای متفاوتش، می‌خواهد از آدم‌هایی بگوید که شبیه من و شما هستند، خلاف‌های کوچک دارند و ترس‌های بزرگ، آدم‌هایی که هرروز بار روی شانه‌شان سنگین‌تر می‌شود و درگیری‌هایشان بیشتر، آدم‌هایی که همه جنگ‌ودعواهایشان برای حفظ سقف بالای سرشان است، خانواده‌هایی که می‌توانند یک جنجال اساسی به پا کنند، آبروی دخترشان را ببرند و حتی مانع خجالت باشند، اما زندگی شان در کنار هم معنا می یابد.

متأسفانه حرفه‌ای قشنگ و مهم لطیفی در زیر روایت یک خواستگاری پرآشوب و کاراکترهای نه‌چندان جذاب گم‌شده است و بیننده باید پیامش را از میان خط‌ها دریابد و سعی در رمزگشایی یک درام به‌ظاهر معمولی کند و مشکل آنجایی است که به نظر نمی‌رسد این موضوع عمدی بوده باشد.

به‌هرحال، تنها حسی که بعد از «به‌وقت خماری» دارید، حس ناتمامی و ناکامل بودن است که هیچ ربطی به پایان فیلم هم ندارد.

درنهایت، «به‌وقت خماری» در کارنامه فیلم‌سازش یک اثر متوسط محسوب می‌شود که گرچه مانند کمدی‌های دیگر امروز، به ورطه ابتذال نمی‌افتد، اما در جذب مخاطبش چندان موفق عمل نمی‌کند و ازاین‌روی هیچ پیشرفتی برای محمدحسین لطیفی محسوب نمی‌شود.

نقد از افشین علیار

از ابتدای امسال چند فیلم سینمایی روی پرده دیده ایم که به معنای واقعی کمدی بوده اند؟ آیا اساسا این فیلم ها کمدی بودند یا فقط برچسب کمدی بودن به آن ها زده شده است؟ مخاطب فیلمی را به دلیلِ کمدی بودنش برای دیدن انتخاب می کند اما زمانی که فیلم را در سالن سینما می بیند می فهمد که کاملا گول خورده است چرا که آن فیلمِ به ظاهر کمدی حتی قادر نیست از مخاطب یک لبخند خشک و خالی بگیرد مگر اینکه از دیالوگ ها هجو یا سخیف در آن فیلم استفاده شود؛ از سوی دیگر فیلمسازان فیلمنامه های تلویزیونی شان را در سینما می سازند ، شاید به این دلیل که تلویزیونی بودجه ندارد فیلمساز و تهیه کننده تصمیم می گیرند فیلمنامه ی درجه چندم تلویزیونی شان را سینمایی کنند، به وقت خماری تازه ترین اثر محمدحسین لطیفی با همین نگرش ساخته شده فیلمساز فکر کرده با این قصه و با این حجم از بازیگرانی که مثلا کمدی اند می تواند از مخاطب سینما خنده بگیرد و فیلم کمدی بسازد ، اما به وقت خماری در اوج قصه گو بودنش که اصلا سینمایی نمی باشد نمی تواند فیلمِ کمدی باشد این فیلم صرفا یک اثر سرگرم کننده ست که فیلمسازش هم نتوانسته به هدف نهایی اش برسد، اساسا فیلمسازهای ما در این برهه ی زمانی در حالِ دور شدن از سینما هستند لطیفی فیلم عینک دودی، دخترایرونی، توفیق اجباری را ساخته، فیلم هایی که به معنای درست کمدیِ قصه گو بودند، اما به وقت خماری با تاکیدی که در ژانر کمدی دارد به هیچ وجه نمی تواند اثر متقاعد کننده یی باشد، شوخی های کلیشه و گاهی سخیف دیالوگ های زائد یا تکراری نمی تواند برای یک فیلم کمدی باشد ، تعریف کمدی در سینمای ایران به بازیگر و چند لطیفه ی تلگرامی گره خورده است، دیگر در کمدی گره افکنی وجود ندارد و فیلمساز تنها به تک موقعیت هایی بسنده می کند که نه تنها کمدی نمی باشند حتی به طنزهای معمولی هم نمی رسد ، خانواده ی پر جمعیت در خانه یی که حیاط بزرگی دارد زندگی می کنند حالا قرار است برای دختر این خانواده خواستگار بیاید به نظر می رسد با آمدن این خواستگار به خانه بارِ کمدی فیلم را بیشتر کند چرا که این خواستگارِ موجه یک رقیب هم دارد، اما با آمدنِ خواستگار به کمدی فیلم اضافه نمی شود. به عقب تر برگردیم  دعوای فتحی و قندی و دخالت سایر افراد خانواده که فیلمساز می خواهد در این سکانس آن ها را به مخاطب  معرفی کند که به دلیل ازدیاد دیالوگ، این امر میسر نمی شود ، مثلا مشخص نمی شود که فتحی با قندی چه نسبتی دارد ، دعوا هم به دلیل پایین آوردنِ دیوار است تا قندی بتواند ماشین دست سازش را از آنجا خارج کند، دیالوگ هایی رد و بدل می شود که هیچ کدام بسترسازی مناسبی برای شکل گیری کمدی نیست هومن برق نورد انگار همان دیالوگ های دودکش را در قالب دیگری می گوید و مهدی فخیم زاده هم که اصلا نمی تواند بازیگر کمدی باشد یا شاید کارگردان نمی توانسته از او بازی بگیرد! به وقت خماری بر خلافِ لوکیشن ثابتی که دارد کاراکترهای زیادی دارد که فقط قاب را پر می کنند و اصلا کاربردی برای داستان ندارند به طور مثال نسرین و محسن یا اکرم را حذف کنید چه اتفاقی برای فیلم می افتد؟ هیچ، اساسا فیلمساز ما فیلمش بی دلیل پر بازیگرست و نمی تواند از این بازیگرها به طور کامل بهره گیری کند زیرا که فیلمنامه فارغ از پتانسیلِ لازم است خواستگار می آید و زمانی که می فهمند جوان خواستگار شغلش اجرای احکام است همه به نوعی می ترسند اما چرا؟ اگر این خانواده پر جمعیت خلاف های سنگینی را مرتکب بودند مطمئنا ترس آنها برای روند درام متقاعد کننده و جذاب بود اما مارک زدن تقلبی روی لباس ، جمع کردن یک ماشین قدیمی توسط قندی یا پرورش گل مخدر توسط مرتضی یا معتاد بودنِ داوود، اساسا نکات ترس برانگیزی نیستند اما فیلمساز به شدت این نکاتِ پیش پا افتاده پر و بال داده است و فکر کرده می تواند با استفاده از این نکات به کمدی برسد که نرسیده است ، مخفی شدن محسن در دستشویی یا مشکل ادرار آن پسرک که توسط فتحی به اشتباه ختنه شده است آیا کمدی محسوب می شود؟ حضور مرد روحانی به چه لحاظ است؟ آیا خواندنِ نماز جماعت در این فیلم دلیلِ موجهی دارد؟ یا قصد فیلمساز از این سکانس گم شدن اسلحه ی هدایت بوده؟ که اگر کابرد این سکانس همین بوده می شد از راه های دیگری کمک گرفت زیرا این سکانس به هیچ وجه سنخیتی با این آدم ها ندارد، اساسا فیلمساز با نماز هم شوخی می کند که این مسئله قابل هضم نیست از بعدِ سکانس نماز فیلم چند تیکه می شود اهالی خانه دنبال پسرک هستند و این وسط چند دیالوگ ها هم رد و بدل می شود که کمدی نیستند هجواند مثل دیالوگ هایی که ماشاالله به محسن می گوید یا محسن به نسرین می گوید، در انتها هم داوود باعث می شود فیلم به پایانبندی برسد و هدایت هم در تیتراژ پایانی همان لحظه ای که تماشاگران سالن را ترک می کنند دیالوگ هایی درباره ی این خانواده می گوید، دیالوگ های شعاری و نخ نماشده که انگار هدایت در قالب نامه برای مژده نوشته، به وقت خماری قطعا یک اثر ضعیف است که هیچ نشانه یی از سینما در آن نیست، اثری که فقط پر دیالوگ و پر بازیگر است ، بازیگرهای خوبی هم در این اثر حضور دارند اما این فیلم به لحاظ فیلمنامه و ساختار آسیب دیده است ، فیلمی بلاتکلیف که سمت و سوی خودش را نمی داند توجه داشته باشید در سکانس آخر داوود با اسلحه وارد حیاط می شود و چندین دیالوگ شعاری درباره ی اعتیاد و رابطه اش با دخترش می گوید که به هیچ وجه تاثیربرانگیز نیست و بعد کات. چرا فیلمنامه نویس فکر کرده به این سادگی می تواند فیلم را به پایان برساند؟ پس تکلیف گره افکنی، اوج و گره گشاییِ مرسوم چه می شود؟ آیا به وقت خماری کمدی اجتماعی ست؟ کمدی اش کدام است و اجتماعی اش کدام! این ضعف فیلمساز و نویسنده نیست اساسا سینمای امروز ایران آنقدر دست به دهان شده است که هر چیزی در آن اتفاق می افتد به وقت خماری مطمئنا یک اثر تلویزیونی چند قسمتی ست که لطیفی تصمیم می گیرد آن را در سینما بسازد، در این شرایط فیلم تبدیل به یک اتفاق ناخوشایند می شود که مخاطب به دلیل کمدی بودن آن سینما رفته اما این فیلم نه کمدی ست و نه ملودرام حتی به ابزورد هم نمی رسد در خلاصه ی داستان این فیلم می توانیم اینگونه بنویسیم یک خانه بزرگ حیاط دار داریم که تعدادی آدم های بی مزه با هم سر جنگ دارند اما یک باره در سکانس آخر همه چیز ختم به خیر می شود و وصلت صورت می گیرد.

فیلم به وقت خماری

به وقت خماری اگر سریال یا تله فیلم می بود شاید سریال جالبی می شد و شاید می توانست از مخاطب خنده بگیرد اما در شرایط فعلی این فیلم نه طنز است و نه کمدی،اساسا نمی شود با این فیلم ارتباط برقرار کرد با اینکه بازیگرهای سرشناسی در این فیلم بازی می کنند اما کسانی مثل پورعرب یا فخیم زاده هم نتوانسته اند به این فیلم سروشکلی بدهند قاضیانی به دلیل نوع بازی ما را یادِ فیلم پدرآن دیگری می اندازد و مابقی بازیگران هم خنثی و بی هدف از این سو به آن سو می دوند.

از محمدحسین لطیفی سریال ها و فیلم های سینمایی خوبی را به یاد داریم اما به وقت خماری برای این کارگردان گام رو به جلویی نمی باشد ، با اینکه لطیفی مطمئنا قواعد سینمایی را می شناسد و می تواند خوب قصه بگوید اما قصه گفتن در هر شرایطی برای مخاطب سینما خوشایند نمی باشد. به وقت خماری یک لوکیشن دارد و تعدادِ زیادی بازیگر، شلوغی فیلم و ضعف در فیلمنامه باعث می شود این اثر خیلی زود از ذهن مخاطب پاک شود.   

بیشتر بخوانید

نظرات کاربران

  • مسئولیت دیدگاه با نویسنده‌ی آن است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *