فیلم گاو فیلمی ایرانی است که توسط داریوش مهرجویی در سال ۱۳۴۸ ساخته شده و در رأیگیری منتقدان سینمای ایران در سالهای ۱۳۵۱، ۱۳۶۷ و ۱۳۷۸، گاو به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران برگزیده شد.
به گزارش خوبو، گاو یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است و جزو اولین فیلمهای ایرانی بود که در غرب و اروپا مورد توجه و تحسین قرار گرفت. این فیلم از سایت معتبر IMDB، موفق به کسب نمره بسیار خوب 7.9 شده است. 7500 نفر به این فیلم نمره دادهاند.
دانلود رایگان فیلم گاو
عوامل و بازیگران فیلم گاو
گاو فیلمی است که در ژانر درام توسط داریوش مهرجویی ساخته شده است. داریوش مهرجویی از کارگردانان مطرح سینمای ایران و از چهرههای اصلی موج نو سینمای ایران است. او در رأیگیری سال ۱۳۹۸ مجله فیلم به عنوان بهترین کارگردان تاریخ سینمای ایران انتخاب شد و همچنین در نظرسنجی از ۴۳ منتقد برای بهترین کارگردانان پس از انقلاب، در رده دوم قرار گرفت.
بدون شک، گاو در کنار دایره مینا، اجاره نشین ها، مهمان مامان، لیلا، سنتوری و هامون از بهترین آثار ساخته شده توسط مهرجویی است. این فیلم بر پایه قصه «گاو» از کتاب عزاداران بَیَل نوشته غلامحسین ساعدی ساخته شده است. بازیهای فوقالعاده علی نصیریان، عزت الله انتظامی، جمشید مشایخی و پرویز فنی زاده که همگی از بزرگان سینمای ایران هستند، اثری ماندگار خلق کرده است.
کارگردان | داریوش مهرجویی |
نویسنده | داریوش مهرجویی و غلامحسین ساعدی بر پایه قصه «گاو» از کتاب عزاداران بَیَل نوشتهٔ غلامحسین ساعدی |
تدوین | زری خلج |
بازیگران | عزت الله انتظامی علی نصیریان جعفر والی جمشید مشایخی فیروز بهجت محمدی عزت الله رمضانی فر پرویز فنی زاده خسرو شجاع زاده محمود دولت آبادی مهین شهابی عصمت صفوی مهتاج نجومی |
موسیقی | هرمز فرهت |
سال ساخت | 1348 |
مدت زمان فیلم | 104 دقیقه |
نمره IMDB | 7.9 |
خلاصه داستان
مش حسن عاشق گاوی است که در طویلهاش دارد و تنها امیدش به آن است که علاوه بر امرار معاش خانوادهاش، افراد روستا را نیز بهرهمند میسازد. همه این مسائل باعث شده که مش حسن دلبستگی خاصی به این گاو داشته باشد. روزی مش حسن به شهر میرود و گاوش به علتی نامعلوم میمیرد. افراد روستا با موافقت همسر مش حسن، نعش گاو را در چاه روستا میاندازند و پس از بازگشت مش حسن وانمود میکنند که گاو فرار کرده، ولی او باور نمیکند و اعتقاد دارد اهالی روستا، گاوش را به قتل رساندهاند. از آن پس حالش دگرگون میشود و خود را گاو میپندارد. کوشش و پند و نصیحت بزرگان و ریش سفیدان روستا، چاره ساز نمیشود و سرانجام کدخدا و مش اسلام تصمیم میگیرند که او را دست و پابسته و جهت درمان به شهر ببرند؛ اما مش حسن در راه از دست آنها میگریزد و با سقوط در درهای میمیرد.
نقد و بررسی فیلم گاو
گاوی که در معنای نمادین آن، جنسی از حاصلخیزی و باروری و کلماتی از این دست دارد و در ناهشیار جمعی آدمیان دارای باری مثبت است، آن قدر مثبت که عده زیادی او را مورد پرستش مستقیم و عدهای او را غیر مستقیم میپرستند، حال آبستن شده است؛ یک باروری مضاعف، باری در یک حاصلخیزی تاریخی، اما این بار، یک خشکی وسیع و انهدام مرگ بار در پیش است.
گاوی که قرار است شومی و جنون و در نهایت مرگ بزاید. حال این گاو اساطیری یک شومی و سوگ میزاید؛ سوگی آنی و غیر قابل پیشبینی. و مش حسن مستقیماً این سوگ را تنفس میکند و در هوای شوم آن، مراحل سوگ را یکی یکی طی نمیکند و یک جا سه مرحله اول و دوم و سوم (ضربه – انکار- بروز نشانههای هیجانی، روانی و جسمانی) را تجربه میکند. مش حس از این ضربه آنی که معشوق آبستن را از او گرفته است، دچار انکار خود میشود.
با فقدان معشوق نیست میشود. و سرانجام این انکار نتیجهای جز ایجاد بدلی از یاد معشوق ندارد؛ بدلی که شکلی از نقش بازی کردن میگیرد، نقشی که خود انکار شده او را بازی میکند. این فیلم به جز پرداختن به یک سوژه ریسک طلب و ساختن یک شخصیت پیچیده، جامعهای را به تصویر میکشد که تاملبرانگیز است. خرافات و توهم دشمن از همان نکات تاملبرانگیز این فیلم است.
گاو مشحسن میمیرد و دیدگاههای مختلفی مطرح میشود که در بین آنها: کار بلوریها (دشمنان ابدی این روستا) از همه پررنگتر است. در صورتیکه وقتی بلوریها برای دزدی به خانه مشحسن آمدند، از عدم وجود گاو جا خوردند که تاویل: «کار، کار بلوریهاست» را کمرنگتر میکند و چیزی فراتر از توهم دشمن باقی نمیگذارد. سایههای وهم و خرافه در جایجای این روستاست، زنان به رهبری پیری در بینشان، با اعمالی خرافهگونه، دست به دعا برمیدارند، وردی روی آب میخوانند و جرعهجرعه روی اهالی روستا میپاشند تا از شر شیطان و نفرین در امان باشند. آنها متوسل میشوند به دستانی که قدرتشان فراتر از جهان ماست (دستانی که به نوک پرچم وصل شدهاند)، دستان ماورائی که شاید بتوانند این روستا را از دست شیطان (دشمن ابدی انسان) نجات بدهند.
سایههای این توهم (توهم دشمن) تا جایی است که عموم افراد روستا درگیر یک شبه پارانویای دست جمعی هستند و همیشه آمادهاند تا با توطئه دشمنانشان (بلوریها) مقابله کنند. ریشههای این توهم و پارانویا را شاید بتوان ترسی دانست که سرتاسر جامعه را فرا گرفته است، ترسی که منبع و منشاء آن میتواند به عقبه یک جامعه و اتفاقات تاریخی و … آن برگردد. فیلم علاوه بر بحث توهم دشمن و خرافات، نگاهی به روابط اجتماعی در روستا دارد، روابطی که در آن حریم خصوصی و زندگی شخصی معنای خاصی ندارد. سرها و چشمها همهجا هستند، لای در، پنجره، بالای دیوار، پشت دیوار، پشتبام و دخالت در زندگی و فضولی، امری بدیهی است و انگار همگی باهم زندگی میکنند و فردیت هنوز به معنای مدرن آن شکل نگرفته و معنای خاص و واحدی ندارد.
معماری این روستا پیوند عمیقی با فرهنگ و نوع زندگی خورده است. اینجا پنجره فقط برای ورود و خروج هوا و یا ورود نور بنا نشده است و همیشه سرهایی پیدا و ناپیدا درون آنها میلولد، لای هر در چوبی امکان بودن چشمهایی است و پشت هر دیوار کوتاهی، سرهایی میجنبند. حوض در اینجا، علاوه بر تامین نیاز آب، نقش جمعکننده افراد بهدور هم را بازی میکند. در این روستا، کدخدا صرفاً فردی است پیر که بهلحاظ دانایی، برتری خاصی نسبت به دیگران ندارد و عمده مسائل با رجوع به شخصیت اسلام حل میشود.
در اینجا، زنان نقش کمرنگ و به حاشیه رانده شدهای دارند، در تصمیمات نقش و جایگاهی ندارند و تمامی مسائل به دست مردان حل میشود. آنها بهجز غذا و چایدهی به مردان و زائیدن، هیچ نقش مهمی را ایفا نمیکنند و تنها عکسالعملشان به وقایع و اتفاقات، گریه و ناله است. آنها حق دخالت در کارهای جدی و تصمیمات حیاتی ندارند و خودشان نیز هیچ تلاشی برای بهدست آوردن جایگاه ندارند و بهنوعی زندگی و ذهنشان شرطیسازی شده و عمل غذا و چایدهی را اتوماتیکوار و مکانیکی انجام میدهند.
فضاییکه فیلم از جامعه به نمایش میگذارد، فضایی غمزده و راکد است، که برای گریه کردن، برای ناراحت شدن و برای شنیدن خبر بد آبستن است. این جامعه فقط زمانی شاد میشود که فردی را که معمولاً در موضع ضعف قرار دارد، مورد تمسخر و یا آزار و اذیت قرار دهد و از این کار لذتی سادیستی ببرد. شاد بودن تعریف نشده است. همانطور که در صحنه ابتدایی فیلم شاهد هستیم، پسر مشصفر که ظاهراً فردی است که هنجارهای آن جامعه را تا حدودی رعایت نمیکند، آتش به دست میآید و شخصیت دیوانه روستا را که از قبل او را بستهاند، میترساند و بچههای روستا که نماینده آینده هستند، بهشدت از این کار لذت میبرند و با پسر مشصفر همراهی میکنند.
در صحنه پایانی فیلم نیز، شاهدیم که اهالی روستا و بچهها، هم چون صحنههای آغازین مشغول اذیت و آزار فرد دیوانه هستند. در پایان، شخصیت «اسلام» که نقشه نگفتن مرگ گاو را ریخته و پیشنهاد فراری شدن آن را داده بود، اینبار به مصلحت خودش میگوید که مشحسن نیز فرار کرده است و یک دایره و یک گردش طنزآمیز را تشکیل میدهد. انتخاب این فرم برای ابتدا و انتهای فیلم، برخاسته از درونمایه اثر دارد و همان اصطلاح «انگار نه انگار» را نشان میدهد. زیرا که با رفتن مشحسن، روال عادی و طبیعی به روستا برگشته و نوید میدهد که باز هم از این اتفاقات در پیش است.
نویسنده: مسعود ریاحی
منبع: روزنامه ابتکار
دیالوگ ماندگار فیلم گاو
من مش حسن نیستم؛ من گاوم.
فهرست جوایز فیلم گاو
گاو از موج نوی سینمای ایران بود و جز اولین فیلمهای ایرانی بود که در غرب و اروپا مورد توجه و تحسین قرار گرفت. گاو جایزه فیپرشی جشنواره فیلم ونیز ۱۹۷۱ را به دست آورد. گاو نخستین بار در سال ۱۹۷۱ در جشنواره فیلم ونیز، بدون زیرنویس انگلیسی روی پرده رفت و همچنین در جشنوارههای کن، برلین، مسکو، لندن، لسآنجلس و دیگر جشنوارهها به نمایش درآمده است. در سالهای بعد نیز گاو با نسخه ترمیمشده در جشنواره ایل چینما ریترواتو ایتالیا، موزه فیلم اتریش و سینما رُفله فرانسه به نمایش گذاشته شد. در رأیگیری منتقدان سینمای ایران در سالهای ۱۳۵۱، ۱۳۶۷ و ۱۳۷۸، گاو به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران برگزیده شد.
- جایزه بهترین فیلم جشنواره بینالمللی فیلم لاروشل ۱۹۷۲
- جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره بینالمللی فیلم برلین ۱۹۷۲
- نامزد هوگو طلایی جشنواره بینالمللی فیلم شیکاگو ۱۹۷۱
- برنده جایزه فیپرشی جشنواره فیلم ونیز ۱۹۷۱
- برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره سینمایی وزارت فرهنگ و هنر ۱۳۴۹
- جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره سینمایی سپاس ۱۳۴۸
نظرات کاربران