فیلم قانون مورفی فیلمی ایرانی است که توسط رامبد جوان در سال ۱۳۹۶ ساخته شد و در دی ماه ۱۳۹۷ در سینماهای سرتاسر کشور به اکران عمومی درآمد.
به گزارش خوبو، قانون مورفی فیلمی است که با ایده گرفتن از قوانین مورفی در ژانر کمدی ساخته شده است. این فیلم از سایت معتبر IMDB، نمره ضعیف 3.4 را کسب کرده است. 801 نفر به این فیلم نمره دادهاند.
دانلود رایگان فیلم قانون مورفی
عوامل و بازیگران فیلم قانون مورفی
قانون مورفی فیلمی است که در ژانر اکشن، کمدی و فانتزی توسط رامبد جوان ساخته شده است. رامبد جوان تا اوایل دهه ۱۳۷۰ تنها در تئاتر فعالیت داشت و پس از آن با بازی در سریال همسران (۱۳۷۳) و خانه سبز (۱۳۷۵) وارد کار تلویزیونی شد. او برای نقشآفرینی در گناهکاران (۱۳۹۱) برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد. در دهه ۱۳۹۰، جوان بیشتر بهعنوان مجری برنامه تلویزیونی خندوانه شناخته شد. ورود آقایان ممنوع، قانون مورفی و نگار از جمله آثار مطرح ساخته شده توسط اوست.
کارگردان | رامبد جوان |
تهیهکننده | محمد شایسته |
نویسنده | محمدعلی حسینی پوریا شجاعی پویا مهدوی زاده |
بازیگران | امیر جدیدی امیر جعفری مهسا طهماسبی دانیال غفارزاده سروش صحت سیروس گرجستانی آناهیتا درگاهی هادی کاظمی ارشا اقدسی رامبد جوان محمد شیری آبتین یغماییان فرشید ناصری محمد معتضدی |
موسیقی | امیر توسلی |
فیلمبردار | حسین جلیلی |
تدوین | میثم مولایی |
سال ساخت | 1397 |
مدت زمان فیلم | 100 دقیقه |
نمره IMDB | 3.4 |
فروش گیشه | ۹٬۹۵۴٬۵۵۹٬۰۰۰ تومان |
خلاصه داستان
بنا به اتفاقاتی فرخ (امیر جدیدی) از اداره پلیس اخراج میشود و مجبور است با مشکلاتی همانند جهیزیه خواهرش و مهریه زنش دست و پنجه نرم کند. در همین کشمکشهای زندگی، دخترِ دوستش بهمن (امیر جعفری) که قبلاً همکارش بوده و فردی پولدار است ربوده میشود.
بهمن قول میدهد که اگر فرخ به کمکش بیاید و دخترش را پیدا کند تمام مشکلات مالی فرخ را حل میکند، فرخ هم با قبول این پیشنهاد به کمک بهمن میآید. فرخ به قوانینی تحت عنوان قانون مورفی اعتقاد دارد و معتقد است همواره دنیا با او دست لج دارد. طی بررسیها بالاخره بهمن و فرخ متوجه قضیه شده و درمییابند سارق یکی از دوستان قدیمی بهمن است و …
نقد و بررسی فیلم قانون مورفی
اولاً «قانون مورفی» مصداق بارز تکچشم در شهر کورهاست -و این نمیدانم تعریف است یا تحقیر؛ امّا میشود اینگونه آغازید که فیلم در میان کمدیهای «بفروش» این سالها، کمتر لودهگی و بیشتر تلاش در جهت سینمایی تمام-سرگرمی است، و استراتژیاش دیوانهبازی در راستای «سرکاری»های هوشمندانه، و آغازش؛ نه چندان بد. شروع فیلم، یک دزد و پلیس بازی است که تا به امروز در سینمای ایران این میزان خلخلیِ تعلیقوارِ آگاهانه بیسابقه بوده، و نماها -که با بدترین تدوین ممکن به هم چسبیده- و اسلوموشنهای تماماً اشتباه، و شوخیهای سطحی، کاری میکند که -به عنوان یک فیلم ایرانی- تجربهاش نکردیم. و اینها نه حُسن فیلم که به عقبماندهگی ما و سینمای ما پهلو میزند، و شاید به همین علّت است که این نه یک نقدِ صرف، که یادداشتی است دربارۀ جایگاه «قانون مورفی» در سینمای ایران -که در قیاس با سینمای رو به ابتذالِ واقعیتنمایِ ما، نقاط قوت و ضعفاش بررسی، و به نقش «رامبد جوان» در سینمای ایران میپردازد. ضمن اینکه اگر فیلم را با همردیفهای جهانیاش (اکشن-کمدیهای مشهورِ این سالها) بررسی کنیم، «قانون مورفی» خیلی فیلم تو سری خوری است، و واقعاً جای تأسف دارد در سال 2018 چنین اشتباهات فاحشی در فیلمنامه، کارگردانی و تمهیدات تکنیکی؛ امّا فیلم دقیقاً همان چیزی است که سینهفیلها بهش میگویند «باحال» و من خواهم گفت: «هیجانِ صرفْ که کمتر لودهگی میکند»، و در انتها مانند دیگر آثار صرفاً هیجانیِ ایرانی (و حتّی «رامبد جوانی»)، روشنفکربازی درنمیآورد، و پیام اخلاقی نمیدهد، و ادعای بزرگ در سر ندارد. کارش همان کاری است که از شهربازی انتظار داریم و فیلمساز نیز همین را میخواهد، و همین را بلد است. نگاه کنید به نقد فیلم «نگار» (فیلم پیشینِ «رامبد جوان») که در همین ستون نوشته بودم: «روشنفکری ذهنی، بدویت عینی»؛ چون آنجا پای فیلمساز فراتر از دانستههاش رفته بود. پتانسیل «رامبد جوان» همین است و من -با اینکه سلیقهام ذرهای همسو با بهترین آثار اینگونه فیلمها نیست («قانون مورفی» که جای خود دارد)- به عنوان یک منتقد وظیفه میدانم در دفاعی نسبی از تلاشی در راستای اکشن-کمدی ساختن و مبتذل نشدن، بنویسم -و از کارگردان «اسپاگتی در هشت دقیقه» در بدترین حالت (بدترین برای من و بهترین برای فیلمساز)، انتظار «آقا و خانم اسمیت» (داگ لیمان) و «مردان سیاهپوش» و «جاسوس» (ساختۀ پال فیگ) را هم ندارم.
دوم اینکه میتوان با بررسی نقشآفرینیها، فیلمها و سریالها، برنامهسازیها و مجریگری «رامبد جوان» به این مهم پی بُرد که فردِ مذکور در ذات خود، مقدار زیادی مواد منفجره نهفته دارد که اغلب با بیتدبیری و نبود دانش کافی، این انفجار به تبعات بدی دست یافته و به ضد خود تبدیل شده است؛ و این بیتدبیری میتواند از جانب تهیهکننده، نویسندۀ کمکی یا مسئولی دیگر اتفاق اُفتاده باشد که سعی در کنترل انفجار فیلم و جلوگیری از خودکشیِ فیلمساز داشته است. رجوع کنید به «اسپاگتی…» و «پسر آدم، دختر حوا» و بدترینش؛ «نگار» که در هر سۀ این آثار، فارغ از نقش تهیهکننده (که میتواند کنترلگر بوده باشد یا نه)، نقش دیگری به عنوان یک فیلمنامهنویسِ میانمایه به چشم میخورد، و وجود این دو-آشپز (که قطعاً یکی از این آشپزها، به دیوانهگی دنیای «جوان» نزدیک هم نبوده) به شوری غذا و ضعف بی برو و برگرد فیلم انجامیده است. در «ورود آقایان ممنوع» البته همه چیز متفاوت است، و به علّت وجود یک فیلمنامهنویسِ متوسط -که همواره بر متکی است بر الگوهای رایج رواییِ آمریکایی- با خودکشیِ «رامبد جوان» مواجه نیستیم. و حالا در «قانون مورفی» این خودکشی به بالاترین حد خود دست یافته امّا پیداست که نسبت به باقی آثار نامبرده، جایگاه بهتری دارد زیرا فیلم تماماً خودکشی است و سرکاری و هیجانی و «دیوونهبازی»، و انگار یا کسی باید با ارائۀ فیلمنامهای «رامبد جوان» را سخت کنترل کند (مثل «قاسمخانی») و یا اصلاً کسی اطراف این بمب ساعتی نگردد و بگذارد همه چیز به نابودی کشانده شود. در این حالت تنها نیاز به دو چیز داریم: فیلمنامهای درست و تیم اجراییِ کارگشا -که «قانون مورفی» از فقدان هر دو رنج میبرد.
سوم و آخر هم بازمیگردم به آغاز: «قانون مورفی» در طول زمانی قابل توجه، دو پلیس نشان میدهد که دارند مسخرهگی درمیآورند و میخندانند و آدم-بدهای دارد فرار میکند. ماشین آقا-دزده وارد یک پاساژ میشود و پلیسها به دنبال آن و … تقریباً هر شامورتی که تصور کنید درآورده میشود تا ما بترسیم، به وجد بیاییم و بخندیم (که البته چیزی که اهمیت دارد تلاش در راستای القای این عواطف است؛ وگرنه خواباش را ببینید اگر من یکی خندیده باشم یا هیجانی) امّا در انتها اصلاً نمیفهمیم سارق چه شد! کجا رفت؟ دعوا سر چه بود؟ و بعدتر که این حجم از تعلیقِ دیوانهوار را به کل سرکاری درمییابیم، تکلیفمان با «قانون مورفی» معلوم میشود -این سر کار گذاشتنها نیز کاملاً هوشمندانه است و برمیگردد به همان ذات انفجاری کارگردانش. و از خلال این راهبرد، «مهناز افشار» تیر میخورد (!) و در طول فیلم، این شوخی مدام تکرار میشود تا حتّی به وقت دوست-کشیِ «بهمن» (امیر جعفری)، حواسمان سمت یک فیلم جدی نرود. در پایان نیز راهبردِ سرکار گذاشتن، به اوج خود میرسد؛ وقتی «امیر جدیدی» -که اینک در کسوت یک روح درآمده- با آدمهای زنده ارتباط برقرار میکند، و بد-من داستان (منوچهر) را همان «مورفی» میبیند و انتقام زندگیاش را از «منوچهر/مورفی» میگیرد و با موسیقی سرتاسر خلوار، فیلم تمام میشود. در کنار اینها اضافه کنید صحنههای نسبتاً جالبی مثل حضور «سیروس گرجستانی» -که وسط تعلیق، خنده میاندازد. ضمناً صحنههای خیلی بد هم کم نیستند که فیلم را جای بدی سوق میدهند مثل صحنۀ رقص که لودهگی است یا لحظۀ پیدا شدن کودکِ «بهمن» و رفتارهای عاطفی که از لحنِ خلخلی بیرون میزند؛ امّا با تمام این رخدادهای ناگوار، فیلم از خیلی آثار غیرِ جدی سینمای ایران بهتر است -آیندهگان ببینند چه سینمای مفلوکی داریم، و من هنوز نمیدانم دارم تعریف میکنیم یا تحسین!
نویسنده: علی فرهمند
منبع: سایت سلام سینما
نظرات کاربران