فیلم قرمز فیلمی ایرانی است که توسط فریدون جیرانی در سال ۱۳۷۷ ساخته شد و در هفدهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر به نمایش درآمد.
به گزارش خوبو، قرمز یکی از بهترین فیلمهای سینمای ایران در دهه 70 شمسی است که مورد استقبال منتقدان و تماشاگران نیز قرار گرفت. این فیلم از سایت معتبر IMDB، موفق به کسب نمره متوسط 6.4 شده است. 1400 نفر به این فیلم نمره دادهاند.
دانلود رایگان فیلم قرمز
عوامل و بازیگران فیلم قرمز
قرمز فیلمی است که در ژانر درام و جنایی توسط فریدون جیرانی ساخته شده است. این فیلم دومین اثر فریدون جیرانی بوده و بسیاری معتقدند بهترین اثر ساخته شده توسط این کارگردان مطرح ایرانی است.
فیلم که بر اساس داستانی واقعی توسط فریدون جیرانی ساخته شده، روندی دلنشین دارد. ترانه این فیلم با نام «عاشقم من» توسط بابک امینی اجرا شده است. محمدرضا فروتن و هدیه تهرانی به دلیل بازیهای درخشانشان در این فیلم موفق به کسب سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر شدند.
کارگردان | فریدون جیرانی |
تهیه کننده | غلامرضا موسوی حبیب اسماعیلی |
نویسنده | فریدون جیرانی |
بازیگران | محمدرضا فروتن هدیه تهرانی کمند امیرسلیمانی توران مهرزاد شهره سلطانی سعید پیردوست پیمان شریعتی سیامک اشعریون |
تدوین | روح الله امامی |
موسیقی | بابک بیات |
سال ساخت | 1377 |
نمره IMDB | 6.4 |
مدت زمان فیلم | 90 دقیقه |
خلاصه داستان
هستی (هدیه تهرانی) زنی است که از همسر درگذشته خود دختری به نام طلا دارد و با جوانی متمول به نام ناصر ملک (محمدرضا فروتن) ازدواج کرده است. همسر جدید او دچار بیماری سوءظن یا اختلال شخصیت پارانوئید است و مدام او را کتک میزند. هستی پس از مراجعه به عمویش (سعید پیردوست)، به درخواست قاضی دادگاه و به منظور ایجاد آرامش در محیط خانه، تصمیم میگیرد از شغل مورد علاقهاش (پرستاری) دست بکشد. اما باز هم مشکلات آنها حل نمیشود. ناصر حتی تحمل نمیکند که هستی را در حال صحبت با تلفن، یا در خیابان در حال خرید ببیند و به ضرب و شتم او میپردازد.
هستی که دیگر طاقت ندارد، از دادگاه درخواست طلاق میکند و قاضی به رغم اظهار عشق ناصر از او میخواهد به پزشکی قانونی برود تا وضعیت روانیاش مورد بررسی قرار گیرد. هستی بار دیگر سر کار خود برمیگردد، اما در مییابد ناصر، طلا دختر هستی را برداشته و به خانه پدری خود برده است و اکنون از او میخواهد برای صرف شام به آنجا برود. هستی به همراه یک زوج خبرنگار (پیمان شریعتی و شهره سلطانی) که در رفت و آمدهایش به دادگاه با آنها آشنا شده بود به محل خانه پدری همسرش میرود. غافل از اینکه ناصر و خواهرش (کمند امیرسلیمانی) در کمین او نشستهاند.
نقد و بررسی فیلم قرمز
بعد از تجربه نگارش فیلمنامه کامل یا همکاری در نگارش چندین فیلم پرفروش دهه ۶۰ (سناتور، گل های داوودی، دبیرستان، پرونده، نرگس و….) و فیلم قابل چشم پوشی «صعود» (۶۶) به عنوان اولین تجربه کارگردانی، در زمان ساخته شدن قرمز، جیرانی یک سینماگر باتجربه و کاربلد بود که نبض ملودرام ایرانی را در دست داشت و با کولهباری از تجربه نوشتن فیلمنامه و نقد سینمای، انتظار میرفت که شروع فاز دوم فیلمسازی او یک کار قابل اعتنا از کار در بیایید.
سوژه به نسبت ملتهب فیلم (در مقیاس سال ۷۷) یعنی عشق جنونآمیز و خشونت خانگی، به کارگیری ستارههای در حال صعود سینمای ایران (هدیه تهرانی، محمدرضا فروتن)، استفاده از میزانسن و قاببندیهای تازه، استفاده از رنگهای گرم (به ویژه فید قرمز برای القای یک عشق خطرناک) و البته ورود عناصر تازهای به سینمای ایران چون ستاره زیباروی چاقو به دست که آدم میکشد و البته صحنه گیتارنواختن و خواندن یک ترانه قدیمی، همه دست به دست هم داد که «قرمز» مورد توجه مخاطبان سینمای ایران قرار بگیرد و کار موفقی در گیشه از کار در بیاید.
قرمز به لحاظ خلق درام فیلم موفقی است و بیشک مشارکت جیرانی در ساخت مجموعهای از ملودرامهای خوش ساخت و موفق دهه ۶۰ به او کمک کرد که اصل اساسی سینمای تجاری را که همان تعریف کردن یک «داستان» به عنوان محور فیلم است، به خوبی به جا بیاورد و داستانی تعریف کند که از الگوی کلاسیک سینما یعنی ساختار سه پردهای (آغاز، میان، پایان) پیروی میکند. همین الگوی قدیمی همچنان در هالیوود جواب میدهد، در حالی که سینمای ما که از «غورگی، مویز شده»، در حالی که در سینمای داستانگو به کمال خود نرسیده، به سراغ تجربه گرایی، شکست زمان و پایان باز و امثال اینها برود. در هر صورت، جیرانی از معدود فیلمسازان ماست که هنوز بلد است نسبتا خوب «داستان» تعریف کند و راز توفیق نسبی سینمای او در گیشه هم همین است.
اما به لحاظ محتوایی، فیلم قرمز با اشکالات عمده و عدیدهای مواجه است و معالاسف این فیلم توانست در سینمای ما جریان ساز باشد و سیلی از فیلمها با تشبه جویی به دیدگاه حاکم بر دنیای سینمایی جیرانی و این نحوه بیان مساله، در سینمای ایران ساخته شد که تا همین امروز هم ادامه دارد و متاسفانه در فرم بسیار ضعیفتر و عقبماندهتر از سینمای جیرانی (که دست کم به تکنیک نگارش فیلمنامه و ساخت فیلم مسلط است) هم هستند.
قرمز سرآغاز تصویر کردن نوعی عشقهای «بیمارگون» در سینمای ایران بود که در تعریف علمی ذیل امراض و اختلالات روانشناختی قابل دستهبندی است، لیکن جیرانی با الصاق غیرمنطقی و ناموجّه آن به امور عرفی، حقوقی و جامعه شناختی قصد داشت پیامهایی فراتر از داستانگویی صرف به مخاطبان خود القاء کند. این امر آن جا بیشتر رخ مینماید که به یاد بیاوریم سال ۷۷ (سال ساخته شدن قرمز) سال ساخته شدن فیلم دیگری بود که به اندازه قرمز جریان ساز شد و شروع فاز «فمنیسم افراطی» در سینمای ایران شد و آن فیلم «دو زن» تهمینه میلانی بود. در دو زن میلانی هم اختلال روانی شخصیت مرد فیلم (احمد/آتیلا پسیانی) بهسان بیماری روانی ناصر فیلم قرمز به ابزار تسویه حساب با قوانین قضایی و سنتهای ایرانی تبدیل میشود. به بیان دیگر، یک وضعیت استثنائی، یعنی کنشهای یک بیمار پارانوئیدی به ابزار ستیز با جنس مرد و فرشته سازی از زنان تبدیل میشود.
همانطور که در خلاصه فیلم رسمی قرمز میخوانیم، ناصر یک «پارانوئید» است، لیکن از ان جا که ظاهرا مطالعات پیش از ساخت کارگردان برای تصویر کردن یک بیمار روانی، ناقص یا سطحی بوده، از علائم بیماری یک شناخته شده روانی (که در کنار اسکیزوفرنی یکی از دو بیماری روانی اصلی حاد است) تنها یک وجه آن، یعنی بدبینی و سوءظن او را به شریک زندگی میبینیم. در صورتی که طبق رفرنسهای معتبر رواشناسی و روانپزشکی، یک بیمار پارانوئید چند علامت مشخصه دارد و یکی از مشخصات آن «سرد» و «بی روح» بودن نسبت به همه آدمهای دیگر است. حتی میل به کنترلگری و حس مالکیت این دسته از بیماران که منجر به سوءظن افراطی میشود، نه از «عشق»، که از «ترس از فریب خوردن و تحقیر» شدن توسط شریک زندگی ریشه میگیرد.
اما تصویری که در فیلم از ناصر میبینیم، تصویری کاملاً متناقض در نسبت با یک بیمار پارانوئید است. ناصر یک «عاشق» است و فیلم در تمام طول خود سعی دارد چهره یک عاشق مجنون را از او به نمایش بگذارد. جملاتی از قبیل این که (در صحنه مهمانی که ناصر سند خانه کاخ مانند را به هستی میدهد)، ” این سند این خونه است و این (اشاره به قلبش) خونه”، به هیچ عنوان از دهان یک پارانوئید شنیده نمیشود. اما ناصر آن اندازه عاشق است که در گرایشی کاملاً بیمارگون از کتک خوردن و تحقیر شدن جلوی معشوق (هستی) لذت هم میبرد. به جملات او در سکانس بعد از کتک خوردن در خیابان توجه کنید:
خواستی ما رو این ریختی ببینی؟ ما که کتک خوردهات هستیم. میگفتی بچههای جردن جنوبی بیان ما رو بزنن، این ریختی بشیم. حالا خوشگلیم؟
همین دیالوگ به خوبی نشان میدهد که چه اندازه فیلمساز در شناخت مفهوم پارانویا و علائم آن سطحی و کمدانش است. اصولاً یکی از بزرگترین دغدغههای یک بیمار پارانوئید، ترس از «تحقیر» شدن است. از این رو در سناریوهای بیمارگون ذهنی یک پارانوئید، دیگران دائماً در حال توطئه هستند تا به شخصیت او توهین و او را تحقیر کنند. از این رو فرد پارانوئید اتفاقا در مواجهه با دیگران (به ویژه غریبهها) تمام تلاش خود را به کار میبرد تا رفتاری مطابق عرف و هنجار داشته باشد تا به زعم خود کسی نتواند او را به دیوانه بودن متهم کند.
از سوی دیگر، یکی از علائم اصلی پارانویا در مرحلهای که تهاجمی میشود (مثل مورد ناصر که دست به شکنجه همسر میزند) میل شدید به دوری از جمع و انزوا است. اما در فیلم چیزی جز این میبینیم. ناصر یک کسب و کار اجتماعی دارد که مرتب با مردم مواجه است (رستوران داری)، مهمانی با دوستان و فامیل میگیرد، و رفتارش با همه (جز همسرش) مودبانه و معقول است و هیچ علامتی دال بر انزواءطلبی در او نمیبینیم. علاوه بر این که او آن قدر زبر و زرنگ و هوشمند است که بعد از کشتن خواهرش به راحتی از کشور فرار میکند و باز دوباره به راحتی به کشور بازمیگردد.
بگذریم از این که شخصیت پارانوئید به صورت انتخابی نسبت به دیگران بیاعتماد نیست، بلکه سوءظن او شامل همه افراد دور و بر (آشنا و غربیه) میشود و اصولا بر همین مبنا از هیچ کس نصیحت یا توصیه نمیپذیرد. اما ناصر فیلم قرمز به راحتی حرفهای خواهرش را میپذیرد و تحت القائات او قرار میگیرد و همسرش را برای بازگرداندن به خانهای که خود به نامش کرده شکنجه میدهد.
از آن جا که جیرانی نتوانسته یک شخصیت پارانوئید را به طور صحیح و درست تصویر کند، بالتبع کل منطق روایی و کنشهای کاراکترهای اصلی را میتوان این گونه زیر سوال برد.
یکی از مبانی تعریف بیماری پارانوئیا، شکاکیت مفرط بی دلیل و تفسیر بیمارگون حرکات و سکنات دیگران برای یافتن معانی پنهان و توطئه فرضی است. اما اگر نیک بنگریم، شکاکیت ناصر به همسرش چندان هم بی دلیل نیست (بی آن که خشونت او نسبت به همسرش به هیچ عنوان قابل توجیه باشد): هستی در جایی کار میکند که زیردست خواستگار سابق خود محسوب میشود، کسی که ظاهرا همچنان به او بیعلاقه هم نیست. . خواستگار سابق در ساعات غیر اداری به او زنگ میزند. از سوی دیگر، از ابتدای فیلم ما چهرهای به شدت سرد و بی اعتناء نسبت به ناصر از جانب هستی میبینیم. هیچ علامتی دال بر محبت هستی نسبت به شوهرش وجود ندارد و او حتی نسبت به تنها دختر خود( طلا) هم چندان عاطفه مادری نشان نمیدهد (جز حرکات باسمهای و کلیشهای مثل خواباندن او در رختخواب) و اصولا تعجب میکنیم که ناصر چگونه به چنین موجود سردی، عشقی چنین اغراقآمیز نشان میدهد؟ ما همیشه یک نوع نگاه سرزنشآمیز را نسبت به ناصر در هستی میبینیم و همه علائم ظاهری نشان از آن دارد که در سال اول زندگی مشترک، هیچ علاقه متقابلی نسبت به شوهر در هستی وجود ندارد یا دست کم فیلمساز هیچ چیزی به ما نشان نمیدهد. پس بدگمانی ناصر، دست کم بنا بر قرائن ظاهری، چندان هم بیوجه نیست!
اما پدیده دیگری که با «قرمز» وارد سینمای ایران شد، «فردیت افراطی» و «بیریشگی» است. از مشخصههای کاراکترهای اصلی قرمز و سایر فیلمهای شاخص جیرانی، بیعقبه بودن، بیپیوند بودن و بیهویت بودن آنهاست. «هستی» قرمز، «علی» آب و آتش، «میهن» شام آخر، «کوهیار» پارک وی، «صحرا» در خفگی، همه بی کس و کار و تک افتاده هستند: نه پدری، نه مادری، نه برادری، نه خواهری، نه خویشاوندی. ما در جامعهای زندگی میکنیم که بعضا افراد تا حوالی چهل سالگی خود بند ناف ارتزاقشان به خانواده وابسته است (به ویژه خانوادههای متوسط شهری که مخاطب اصلی فیلمهای جیرانی هم هستند) و در خانه پدری به سر میبرند. چگونه شخصیتهای سینمای جیرانی این اندازه منزوی، سرد، بیعقبه و در یک کلام «بیریشه» هستند؟ این جا باز باید علت را در این نکته جستجو کرد که جیرانی تلاش میکند فضای فیلمهای غربی مورد علاقه خود را عینا در محیط ایرانی بازسازی کند و در این میان آن چه از دست میرود، پیوند اتمسفر فیلمهای جیرانی با جامعه ایرانی است. آخرین ساخته جیرانی اوج این بیریشگی را تصویر میکند که ما از گذشته «صحرا مشرقی» مطلقا هیچ چیز نمیبینیم و او بیشتر شبیه شخصیتهای زن فیلم های کریستف کیشلوفسکی، فیلمساز مشهور لهستانی است، و فضای زندگی صحرا بیشتر شبیه ورشوی سرد و افسرده در فیلم های آغازین کیشلوفسکی همچون «یک فیلم کوتاه درباره کشتن» است تا تهران پرجنب و جوش سال ۹۶.
از سوی دیگر، «خانواده» یک حلقه مفقوده در سینمای جیرانی است. خانواده در این فیلمها یا بالکل حضور ندارد، یا یک زمهریر سرد و بیروح است که در آن جز عشقهای مریض و آنرمال با سرانجام تراژیک چیزی جریان ندارد، یا جهنمی از تحقیر و شکنجه است که افراد میخواهند به هر قیمتی از آن بگریزند. این تصویرسازی سیاه و تلخ از خانواده با «قرمز» و «دو زن» در سال ۷۷ آغاز شد و امروز تکثیر تاسفانگیز آن را به وفور در سینمای ایران شاهدیم.
شاید اگر بخواهیم بن مایه فیلمهای جیرانی را در یک جمله وام گرفته از آثار خود او خلاصه کنیم، این جملهِ ناصر خطاب به هستی باشد که دست کم در دو فیلم دیگر جیرانی (آب و آتش از زبان مجید و سالاد فصل از زبان حمید) نیز با مختصر تغییری تکرار شد: “من الاغ عاشق توی عوضی شدم!”
نویسنده: سهیل رویگر
منبع: مشرق نیوز
فهرست جوایز فیلم قرمز
در هفدهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر، فیلم قرمز نامزد دریافت هشت سیمرغ بلورین از جمله بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اول مرد (محمدرضا فروتن)، بهترین بازیگر نقش اول زن (هدیه تهرانی) و بهترین بازیگر نقش مکمل زن (کمند امیرسلیمانی) شد و در پایان موفق به کسب دو سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد و زن شد.
- نامزد جایزه بالن طلایی بهترین فیلم جشنواره سه قاره – ۱۹۹۹
- نامزد جایزه بهترین فیلم جشنواره بينالمللی فيلم فورت لودرديل – ۱۹۹۹
- برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای محمدرضا فروتن در هفدهمین دوره جشنواره فیلم فجر – ۱۳۷۷
- برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن برای هدیه تهرانی در هفدهمین دوره جشنواره فیلم فجر – ۱۳۷۷
- لوح زرین بهترین بازیگر نقش دوم زن برای کمند امیرسلیمانی در هفدهمین دوره جشنواره فیلم فجر – ۱۳۷۷
- برنده تندیس بهترین بازیگر نقش اول برای محمدرضا فروتن در سومین دوره جشن خانه سینما – ۱۳۷۸
- برنده تندیس بهترین تدوین برای روحالله امامی در سومین دوره جشن خانه سینما – ۱۳۷۸
نظرات کاربران