فیلم نفس عمیق فیلمی ایرانی است که توسط پرویز شهبازی در سال ۱۳۸۱ ساخته شده و در بیست و یکمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر به نمایش درآمد.
به گزارش خوبو، نفس عمیق یکی از فیلمهای خوب دهه 80 سینمای ایران است که مورد استقبال منتقدان و تماشاگران نیز قرار گرفت. این فیلم از سایت معتبر IMDB، موفق به کسب نمره خوب 7.3 شده است. 862 نفر به این فیلم نمره دادهاند.
نفس عمیق نامزد نهایی ایران برای جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی سال بود. این فیلم برنده جایزه فدراسیون بینالمللی منتقدان فیلم پوسان شد.
عوامل و بازیگران فیلم نفس عمیق
نفس عمیق فیلمی است که در ژانر درام و عاشقانه توسط پرویز شهبازی ساخته شده است. شهبازی از کارگردانان مطرح سینمای ایران است که با فیلم سینمایی مسافر جنوب وارد سینمای حرفهای شد. نفس عمیق، دربند، طلا و مالاریا از مطرحترین آثار ساخته شده توسط شهبازی است.
کارگردان | پرویز شهبازی |
تهیهکننده | امیر سماواتی |
نویسنده | پرویز شهبازی |
بازیگران | سعید امینی منصور شهبازی مریم پالیزبان |
موسیقی | مهرداد پالیزبان |
فیلمبردار | علی لقمانی |
تدوین | پرویز شهبازی |
سال ساخت | 1381 |
مدت زمان فیلم | 85 دقیقه |
نمره IMDB | 7.3 |
خلاصه داستان
گويا دختر و پسري بر اثر تصادف، در درياچه سد كرج غرق شده اند و مردم و مأموران قصد دارند اجساد آنها را از آب بيرون بكشند. قطع به نمايي از استخر و كامران كه در حال شنا كردن است. او زندگي مرفه و خوبي دارد و جزو دانشجويان ممتاز است اما در مقطعي از زندگي اش دچار نااميدي مطلق شده و لب به غذا نمي زند و شب ها نيز نمي خوابد.
او دوستي صميمي به نام منصور دارد كه به او پناه مي برد. منصور نيز در زندگي اش مشكلات زيادي دارد. مادرش در آسايشگاه بستري است، خواهرش زندگي نابساماني دارد و صاحبخانه نيز از او به خانه راه نمي دهد. كامران و منصور روزها در خيابان سرگردان به اين سو و آن سو مي روند و شب ها نيز در مسافرخانه مي خوابند.
آنها همين طور بي انگيزه روزگارشان را سپري مي كنند. منصور و كامران در حالي كه با ماشيني كه دزديده اند در خيابان چرخ مي زنند با دختري به نام آيدا آشنا مي شوند و منصور دلبسته او مي شود. آيدا دختري پرشور و ظاهراً اميدوار به زندگي است. او براي مدتي باعث مي شود منصور ناراحتي و مشكلات زندگي اش را فراموش كند و از حالت منفعلي كه داشت خارج شود. اما سكوت و اندوه كامران و گرايش او به مرگ همچنان دغدغه منصور است. تا اينكه وضع جسماني كامران به هم مي ريزد و در بيمارستان مي ميرد.
منصور اين بار دچار نااميدي كامل مي شود. از سويي نيز آيدا را كه به رابطه اش با منصور پي برده اند از خوابگاه اخراج مي كنند. او هم نااميد شده و مي گويد قرار است برايش خواستگار بيايد، اما با پيشنهاد منصور به شمال مي روند. در پايان به نظر مي آيد كه ماشين آنها دچار تصادف و در سد غرق مي شود. و اين در واقع همان نماي اول فيلم است، اما در نماي آخر، آنها با ماشين در جاده اي مه گرفته كوهستاني دور مي شوند.
نقد و بررسی فیلم نفس عمیق
میلاد ظریف در نشریه فرهنگی هنری آدم برفی ها در نقد این فیلم نوشته است:
در ابتدا فیلم ما شاهد هستیم که دو غواص سعی دارند که یک نفر را از توی آب بالا بکشند عدهای هم بر روی قایق سعی در کمک کردن به آنها دارند. ما به جز پلیور آبی که بر تن جسد است هیچ چیز دیگری ازش نمیبینیم. جسد را بر روی سطح قایق میخوابانند و ملافه سفید رنگی بر رویش میاندازند. مامور از غواص میپرسد چند نفر دیگر زیر آب هستند ماشینشون چیه؟ که غواص میگوید معلوم نیست… موهاش بلندِ… معلوم نیست زنِ مردِ؟!
همزمان دو سه بار این تصاویر گروه نجات به نمایی کات میشود که با صدای تصویر قبل جوانی را نشان میدهد ( کامران ) با موهای بلند که در زیر آب قرار دارد. ابتدا از پشت سر و بعد جوان آرام آرام میچرخد و صورش نمایان میشود و در آخر با بالا آمدن جوان از زیر آب و دست و پا زدن در استخر اولین بسط زمانی فیلم بین روایت و داستان شکل میگیرد؛ و به تبع آن اولین مناسبت زمانی بین روایت و داستان. ( روایت گذشته نگر.) بدین صورت فیلم نفس عمیق در همان ابتدا در گوشهای از ذهن تماشاچیش این مناسبت را حک میکند. پس روایت گذشتهنگر فیلم این تمایز را بین داستان ـ پیرنگ فیلم برقرار میکند. پس در همان ابتدا در مییابیم که با فیلمی طرف هستیم که وقایع را به صورتی غیر از ترتیب وقوعشان عرضه میکند. ( به شیوه 1ـ 2ـ 3) ما بلافاصله در صحنه بعد کامران را میبینیم که با پالتو و کلاهی بر سر به طرز غیر معمولی بر روی صندلی ( در دانشگاه ) نشسته و مشغول شماره گرفتن با تلفن همراهش است. از اینجا به بعد غیر از این که مشاهده میکنیم که فیلم از روایت گذشته نگر خود کمکم فاصله میگیرد و مفهوم ارسطویی شخصیت بیش از دیگر عناصر در فیلم بروز پیدا میکند. ارسطو کنش را مهمتر از شخصیت دانسته است. چرا که تراژدی تقلید کنش و زندگی است، نه افراد؛ و نیکبختی و تیره بختی از عمل بر میآید، و هدف نوع خاصی از عمل است، نه حالتی کیفی. در صحنههای بعد فیلم ما با منصور دوست کامران ( که هیچ وقت نفهمیدیم و قرار نیست فهمیده شود چون مهم نیست چهگونه با هم دوست شدند ) آشنا میشویم. کامران و منصور چیزی در مورد زندگی هم نمیدانند خانه همدیگر را بلد نیستند هیچ کدام برایش مهم نیست آن یکی در پی چیست و از هم دلیل این همه سردرگمی را نمیپرسند. چون در واقع اینها مجریان کنش هستند. باز بر میگردیم به روایت و داستان. گفتیم که فیلم با صحنهای که بعدها در مییابیم از آینده است آغاز میشود غرق شدن چند جوان در سد. به همین ریختن ترتیب صحنهها در پارهای از فیلم که تماشاچی بعد از تماشای فیلم مجبور به کنار هم قرار دادن این رفت و آمدههای تصویری شود با نوعی ناهمزمانی روبرو میشویم که دو گونه عمده را میتوان برایش برشمرد:
- پس نگاه(analepsis )
- پیش نگاه( Prolepsis )
در تعریف پس نگاه آورده شده که: یادآوری رخدادی داستانی در جایی از متن که رخدادهای بعدتر پیشتر نقل شدهاند، در واقع روایت به نقطهای قبلتر در داستان پرش دارد. در فیلم نفس عمیق این پس نگاه را ما در ابتدای داستان داریم ( صحنه غرق شدن و بالا کشیدن جسدی با پلیور آبی توسط غواصها ). این یادآوری تا دقایق 25 فیلم دیگر تکرار نمیشود و با رو شدن قهرمان سوم فیلم ( آیدا ) یادآوری به صورت تلنگری در ذهن تماشاچی زده میشود. آیدا دختری که در پیادهروی های طولانی مدت خودش شبی جلوی منصور و کامران سبز میشود با آن لباس بافتنی قرمزش که به قول خودش خیلی جیغ است سببی است تا ذهن تماشاچی را به عقب بکشد به آن پلیور آبی تن جسد. فردا آن روز بعد از تلاشهای بی نتیجه، منصور، در پیدا کردن آیدا جلوی خوابگاه دخترانهای که دختر در آن زندگی میکند از ماشین پیاده میشود و کامران پلیور قهوهای رنگی را که از ابتدای فیلم تنش بوده در میآورد و پلیور آشنا ( برای تماشاچی ) آبی رنگ را تنش میکند. در واقع در فیلم پلیور در مناسبات زمانی روایی داستان نقش شخصیت چهارمی را بازی میکند که خود کنشی است از دو شخصیت دیگر فیلم ( کامران به عنوان صاحب پلیور و منصور به عنوان دوست و وارث آن پلیور ). در صحنهای به یاد ماندنی ما کامران را میبینیم که بر روی تخته سنگی در بالای سد ایستاده و نگاهش غرق در آبهای سد است. تصویری تکاندهنده که از ادغام پسنگاه درونی و بیرونی. پ
پلیور آبی به مثابه تمثیل
تمثیل چه در ادبیات چه در سینما کارکرد و معانی متنوعی دارد. تمثیل به عنوان یک ژانر در ادبیات و سینما به عنوان قرار دادن دو چیز در کنار یکدیگر و در نهایت جهت مقایسه کردن آنها با هم که به عنوان تمثیل رمزی ( allegory ) ازش نام میبرند در سینما و ادبیات از دیرباز کارکرد متداولی دارد و معمولا برای نمایش حقیقتی معنوی و روحانی به کار برده میشود. نمونه بارز و پرمایهاش کمدی الهی دانته است. گونهای دیگر تمثیل وجود دارد با کارکرد و معنای متفاوت که به مَثَل ( mashal ) همخوانی دارد، مَثَل یعنی معما یا روایت معماگون. ذات تمثیل تفسیر پذیری است؛ و در عین حالی که نیاز برملا شدن و عمومی شدن را دارد اصرار بر راز گونه بودن خود دارد. بار دیگر بر میگردیم به پلیور آبی کامران. پلیور آبی رنگ را به جز ابتدا ( که در روایت دایرهوار فیلم به نوعی انتهای فیلم هم محسوب میشود ) یک بار در تن کامران میبینیم و آن زمانی است که منصور برای اولین بار نام آیدا را بر زبان میآورد، یعنی درست جایی که شخص سوم قرار است پایش به حریم شخصی آنها باز شود، کامران پلیور را به تن میکند. کارکرد پلیور تن کامران در این فیلم نوعی پایان است بر زندگی منصور. اگر صحنهای را که منصور به کامران میگوید « فکر میکنم این دختر میتونه منو خوشبخت کنه » و کامران در جوابش میگوید « به قول شاعر آه…» و صحنه ابتدای آشنایی آیدا با منصور و نمای بسته از صورت کامران را به یاد آوریم ( که در نور چراغهای برق خیابان روشن و تاریک میشود ) و آن هم پوشی رنگ قرمز ( لباس آیدا ) و رنگ آبی ( لباس کامران که بعد منصور تن میکند ) در حالت خلسهوار کامران در بیمارستان، همه حاکی از نوعی پایان پسنگاهی است از دید کامران. کامران جوانی که میدانیم زندگی مرفهای دارد به نوعی تمام این تجربیات را از قبل در زندگی کرده است و بهتر از منصور میداند که عاقبت قرار گرفتن در این راه در شرایط اسفناک جامعه چیزی جز پایانی غمانگیز ندارد. حالا چه افتادن در سد چه وارد شدن به جادهای پیچ در پیچ و مه آلود. به محض اینکه منصور پلیور آبی رنگ کامران را به تن میکند آن اتفاق ما قبل فینال فیلم میافتد. همان نمایی که منصور به خاطر پیدا کردن یک نوار حواسش به رانندگی نیست و تصویر یک آن همراه با صدای کشدار آیدا « منصوررر » فید میشود.
بسامد پایانی فیلم
بسامد عبارت است از رابطه بین اینکه یک رخداد چند بار در داستان تکرار میشود. پس بسامد به تکرار ربط دارد. بنابراین ما در فیلم نفس عمیق با دو روایت طرف هستیم:
1ـ روایت یکه: آنچه یک بار رخ داده.
2ـ روایت مکرر: آنچه که یک بار رخ داده و چند بار تکرار می شود. ( نمای غوطه ور شدن کامران با پلیور آبی در آب )
فیلم دارای یک روایت موجز هم است که در انتهای فیلم با تعریفی به نام مولف پنهان گره میخورد. روایت موجز را آنچه در چند بار رخ داده و یک بار نمایش میدهند گویند. در ابتدای فیلم آنچه دستگیرمان میشود که ماشینی با سرنشینان که دو نفر بودند به ته سد سقوط کرده. در تمام این سکانس فقط ما تلاش غواصها را میبینیم و خبری از بالای سد نیست. ما نمیبینیم که مردمانی که از بالای پل رد میشوند ( منصور و آیداهای دیگر ) ریاکشنشان نسبت به این قضیه چیست؟ در این مورد چه میگویند. مولف پنهان را آنگونه که برای نخستین بار وین بوث و بعدها سیمور چَتَمن مینویسد این گونه تعریف کردهاند: مولف پنهان بر خلاف راوی نمیتواند به ما چیزی بگوید او نه صدایی دارد و نه ابزاری برای ارتباط مستقیم. پس شهبازی به عنوان کارگردان در فینال فیلم کیست؟ که مانند فرشتهای برسر راه منصور و آیدا قرار میگیرد و به آنها توصیه میکند که بروید و اینجا نایستید.
ما هم صدای شهبازی را داریم و هم در نمای دور تصویرش را. اصلن مگر نه اینکه منصور و آیدا خیلی پیشتر از اینها در سد افتاده بودند؟ پس اینها که توی آب افتادند چه کسانی هستند؟ همان طور که در ابتدای فیلم هیچ نمایی از بالای سد نداشتیم در انتهای فیلم هم هیچ نمایی از پایین سد نداریم. تصویر و صدا شهبازی را باید پسنگاهی بدانیم مقدم بر پس نگاه فیلم و حتا پس نگاه هر سه شخصیت فیلم. این پس نگاه شهبازی است که در هیئت مولفی پنهان تا قبل از فینال فیلم و بعد به صورت مولفی آشکار ظاهر میشود و جملهای را که بر زبان میآورد تبدیل میشود به مجموعهای از هنجارها درونی و تلویحی فیلم که در صدایی در صدای دو جوان که میپرسند چی شده ( توجه کنیم که ما این بار فقط با صدای شبیه صدای آیدا و منصور طرف هستیم ) غوطه میخورد و به شکل حقیقی در یک موقعیت روایی متمایز با کل فیلم قرار میگیرد. فینال فیلم نفس عمیق بازی و کنش متقابل میان کارگردان ( به عنوان مولف پنهان و در واقع نماینده تماشاچی پنهان ) با آیدا و منصورهای دیگر است که قدم به راههای پرپیچ و خم و مه آلود میگذارند. نظامی از ارزشهای ایدئولوژیکی که در یک جمله خلاصه شده: ” شما هم لطفن برید اینجا نمونید “. در واقع رفتن بهتر از ایستادن در بالای سدی است و خیره شدن به آب راکد آن. حتا اگر این راه مه آلود باشد حتا اگر راه بازگشتی نباشد. شهبازی باید میبود و آن جمله را به زبان میآورد تا فیلمش را از غوطهخوردن در آب سد نجات دهد. باید میبود تا آیدا و منصورهای دیگر قدم در راه و روایتی تازه بگذارند. آری باید رفت چون روایت تازهای در راه است؛ روایتی مه آلود.
فهرست جوایز فیلم نفس عمیق
در بیست و یکمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر در سال 1381، فیلم نفس عمیق نامزد دریافت چهار سیمرغ بلورین برای بهترین فیلم، بهترین کارگردانی (پرویز شهبازی)، بهترین فیلمنامه (پرویز شهبازی)، بهترین بازیگر نقش اول زن (مریم پالیزبان) و بهترین فیلمنامه (پرویز شهبازی) شد و در پایان موفق به کسب یک سیمرغ بلورین شد.
- سیمرغ بهترین بهترین فیلمنامه (پرویز شهبازی)، دوره ۲۱ جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۸۱
نظرات کاربران