بادبادک باز کتابی بود که به عنوان اولین رمان خالد حسینی نویسنده افغان در سال 2003 به چاپ رسید. رمان به زبان انگلیسی چاپ شد و در سراسر جهان مورد توجه قرار گرفت. در ایران هم باتوجه به نزدیکی فرهنگ دو کشور، کتاب بسیار پرفروش شد. در ادامه با نویسنده، داستان کتاب، ترجمهها و واکنشها به آن آشنا خواهید شد. با سایت خوبو همراه باشید.
نام کتاب | بادبادک باز | The Kite Runner |
نویسنده | خالد حسینی |
گونه ادبی | داستان |
انتشارات در ایران | نیلوفر، مروارید و نشرهای دیگر |
مترجم | غبرائی، گنجی و مترجمان دیگر |
خرید آنلاین | |
دانلود نسخه آنلاین |
بیوگرافی خالد حسینی
خالد حسینی سال 1965 در کابل زاده شد. پدر او دیپلمات وزارت خارجه افغانستان بود. در دهه هفتاد او در سفارت افغانستان در تهران خدمت میکرد و خالد چندین سال در ایران زندگی کرده است. سال 1973 آنها به افغانستان برگشته بودند. در نوجوانی خالد، محل خدمت پدر او به پاریس تغییر کرد. سال 1980 به دنبال کودتای کمونیستی در افغانستان، خانواده آنها از آمریکا درخواست پناهندگی کردند. سال 1980 خانواده حسینی زندگی خود را در سن خوزهی آمریکا شروع کردند.
خالد در دانشگاه سانتا کلارا درس خواند و مدرک زیستشناسی گرفت. او همنطور از دانشگاه سن دیگو، در رشته پزشکی مدرک گرفت. از اواسط دهه نود، او به عنوان یک پزشک کار خود را شروع کرد. حسینی سال 2006 از سوی سازمان ملل به عنوان سفیر حسن نیت در افغانستان معرفی شده است.
با وجود دوری از افغانستان، او سالهای پس از کودتای سال 1980 را اینطور به یاد دارد: اقوام و دوستان زیادی در کابل داشتم. کودتای کمونیستی برخلاف کودتای سال 1973، بسیار خشونتبار بود. افراد زیادی کشته شدند یا به زندان افتادند. هرکسی که ارتباطی با حکومت قبلی یا خانئان سلطنتی داشت، به زندان افتاد، کشته یا مفقود شد.
بادبادکباز که در افغانستان گودیپران ترجمه شده، اولین رمان خالد بود. او این کتاب را وقتی در لس آنجلس دوره کارآموزی پزشکی را میگذراند نوشت. هزار خورشید تابان دومین رمان خالد حسینی بود. عنوان این کتاب، بخشی از شعر ثائب تبریزی است که کابل را چنین توصف کرده است. کوهستانها فریاد زدند و دعای دریا، دو رمان اخیر این نویسنده هستند.
داستان کتاب بادبادک باز
کتاب در سال 2003 منتشر شد و سومین اثر پرفروش آن سال آمریکا شد. در ادامه تمام جهان به این کتاب واکنش مثبت نشان دادند و باعث ترجمه آن به 48 زبان شد. بادبادکباز یکی از معدود آثار افغانستان در سطح بالای ادبیات جهان است.
در کتاب، حسینی داستان پسر جوانی را در کابل روایت میکند. زمان، دورهی مداخلی شوروی در امور داخلی کشور است. در ادامه جوانی او با تسلط شوم طالبان همراه میشود. در کتاب، حسینی با نگاهی انتقادی به وضعیت حاکمیت افغانستان طی دهههای هشتاد و نود میلادی مینگرد.
بعدها او نسخه صوتی کتاب را با صدای خود منتشر کرد. همینطور سال 2007 فیلمی به همین نام، به صورت اقتباسشده از کتاب ساخته شد. نویسنده فیلمنامه این فیلم دیوید بنیوف بود که بعدها یکی از دو سازنده بازی تاج و تخت بود. به جز بازیگران افغان و مصری حاضر در فیلم، همایون ارشادی و شاون توب دو بازیگر ایرانی هم جز بازیگران آن بودند.
کتاب شامل سه بخش و سه دوره تاریخی میشود. دو قهرمان داستان، امیر و حسن هستند. یکی از آنها پشتون و دیگری هزاره هستند. آنها مشغول بادبادکبازی هستند، بادبادکها راهی برای فرار از واقعیتهای تلخ جاری در کابل هستند. آنها در یک مسابقه بادبادکبازی شرکت کردهاند. بخش دوم مربوط به سال 1979 است. حمله شوروی به افغانستان آغاز شده است. داستان امیر و حسن که حالا بزرگتر شدهاند ادامه پیدا میکند اما حالا درگیر جنگ هستند. بخش سوم مربوط به وقتی است که جنگ با شوروی تمام شده و حقیقتی تلختر پیش رو است. طالبان صاحب کشور شده و دو پسر، سرنوشتی تراژیک را پیشروی خود دارند.
جایگاه کتاب
بادبادک باز از مهمترین رمانهای هزاره جدید است. این کتاب به دهها زبان ترجمه شده و میلیونها نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته است. برخلاف بسیاری از کتابهای پرفروش، بادبادک باز به لحاظ هنری هم واقعا کتاب خوب و ارزشمندی است.
گاردین، در نقد کتاب نوشت:
بادبادکباز داستانی احساسبرانگیز از خیانت و رستگاری است. کتاب برای من تکاندهنده و هیجانانگیز بود و اینکه کتابی بتواند همزمان این دو کار را با هم بکند، جالب است. نبض داستان سریع است و هیچگاه خستهکننده نمیشود. در واقع کتاب توانست جهانی جدید از زندگی در افغانستان را به روی من باز کند که عجیب، شگفتانگیز و گاهی غیرقابل باور بود. حسینی خوب بلد است کلمات را به شکلی شفاف اما قدرتمند کنار هم بنشناند. از این رو کتاب جدا از این که داستان شگفتانگیز است، یک تجربه قصهگویی عالی است.
سراغ گوگل ترندز هم رفتیم. کتاب بادبادک باز را با رمانهای معروف دهه اخیر مقایسه کردیم. کتاب خالد حسینی، جایگاهی بسیار بالاتر از کتابهای یاد شده دارد.
سراغ گودریدز هم رفتیم. در این سایت، کتاب از مرز دو میلیون و هفتصد هزار رای عبور کرده است. این عدد، یکی از بالاترین اعدادی است که تاکنون کتابی در این سایت دریافت کرده است. به جز چند نسخه از هری پاتر، کمتر رمانی به این حد رسیده است. مجموع این آرا، نمرهی 4.3 را سبب شده که نمره بسیار خوبی است. در ادامه یک نظر مثبت و یک نظر منفی را از پرلایکترین کامنتهایی گودریدز برای شما میآوریم.
نظر مثبت
مائده 5 از 5 به کتاب نمره داده است. او به فارسی نوشته است:
کف راهروی سرد مدرسه راهنمایی مینشستم و این کتاب رو میخوندم. گاهی کتاب رو انقدر محکم میگرفتم که جای دستهام روی کتاب می موند. اون روزها بیشتر وقتها حس خفه شدن داشتم و مریض هم بودم. کتابها رو مثل یک پتو با خودم میبردم تا آرومم کنند و بین کتاب ریاضی و ادبیات مخفیشون میکردم یادمه وقتی این کتاب رو میخوندم دیگه اونجا نبودم. با امیر و حسن بازی میکردم و حسادت میکردم و قربانی میشدم و فرار میکردم و جبران میکردم. هیچوقت تجربهی خواندن این داستان رو نمیتونم فراموش کنم و بعد از این همه سال هنوز انگار دیروز تمومش کردم. بعضی کتابها روی وجود آدم برای همیشه خط میاندازند ای کاش الان میتونستم برای اولین بار بخونمش
نظر منفی
یک ستاره از 5 ستاره:
کتاب تاثیرگذاری است اما عموماً نه به شکلی خوب. سعی کردم آن را دوست داشته باشم اما آزاردهنده بود. احساسی که در سراسر کتاب داشتم، این بود که بازی داده شدهام. نویسنده دائما در حال آوردن استعاره و تمثیل است. وقتی بخواهد چیزی را متذکر شود، این کار را به بارها به شکلی محکم انجام میدهد. با این حال احساس بازی داده شدنی که داشتم فرا تر از این بود. یکی از پسران بد و برخوردار مدرسه با مشکلی روبرو میشود و نویسنده طوری جلوه میدهد که باید برای او احساس همدردی کنیم. من ترجیح میدهد با بچههایی همدردی کنم که بدون اینکه اشتباهی کرده باشند، بارها از سوی این پسر با مشکل مواجه شدند.
همینطور کاراکتر اصلی داستان، امیر برای من دوستداشتنی نیست. نمیدانم چطور کسی میتواند او را دوست داشته باشد. او بیشتر اوقات به درون اتفاقات کشیده میشود و به ندرت با تصمیم کاری را انجام میدهد. همینطور مشکل دیگرم با کتاب این است که هیچکس پایان خوبی ندارد. هیچکس رستگار نمیشود.
بهترین ترجمه کتاب حرمسرای قذافی
طی سالهای اخیر، این کتاب هم مانند خودت را به فنا نده، کیمیاگر، مثل زن رفتار کن مثل مرد فکر کن، حرمسرای قذافی، هنر ظریف بی خیالی، راز، ملت عشق و ای کاش وقتی 20 ساله بودم میدانستم درگیر ترجمههای متعدد شده است. موارد زیر، ترجمههای متفاوت کتاب هستند:
- بادبادک باز | نشر نیلوفر | مهدی غبرائی
- بادبادک باز | نشر مروارید | زیبا گنجی
- بادبادک باز | انتشارات مجید | غلامرضا اسکندری
- بادبادک باز | پرتقال | نیلوفر امنزاده
- بادبادک باز | انتشارات پرثوآ | زهرا طاهری
- بادبادک باز | انتشارات زرین کلک | سمیرا احمدی
- بادبادک باز | انتشارات راه معاصر | حمیدرضا بلوچ
- بادبادک باز | انتشارات آلوس | محمدرضا کمالی
- بادبادک باز |انتشارت نگین ایران | زهرا همتیان
- بادبادک باز | نشر سبو | زهره زندیه
- بادبادک باز | انتشارات انسان برتر | پیمان اشرافی
سه ترجمه اول این کتاب توصیه میشود. نسخههایی که نشرهای نیلوفر، مروارید و مجید به انتشار رساندهاند. همینطور نسخهی نشر پرتقال جالب توجه است. این نسخه به صورت مصور چاپ شده است. جمله بندیهای آن هم سادهتر است. از این رو این ترجمه برای نوجوان مناسب است.
نظرات کاربران