هر دو در نهایت می میرند رمانی برای نوجوان است که سال 2017 منتشر شد. کتابی که آدم سیلورا در 27 سالگی نوشت و سومین رمان او بود، توجه بسیار زیادی را به خود جلب کرد. این کتاب در ایران هم طرفداران بسیاری پیدا کرده است. در ادامه شما را با نویسنده، کتاب، واکنشها به کتاب و ترجمههای آن آشنا خواهیم کرد. با خوبو همراه باشید
نام کتاب | هر دو در نهایت می میرند | They Both Die at the End |
نویسنده | Adam Silvera | آدام سیلورا |
گونه ادبی | داستان، درام، نوجوان |
انتشارات در ایران | نشر نون |
مترجم | میلاد بابانژاد و الهه مرادی |
تعداد صفحه | 389 |
سال انتشار | 2017 |
خرید آنلاین | |
دانلود نسخه آنلاین |
بیوگرافی آدام سیلورا
آدام سیلورا در ژوئن 1990 در محلهی برانکس جنوبی نیویورک سیتی به دنیا آمد. مادر او «پرسی» اهل پورتوریکو بود. آدام نوشتن داستان را از ده سالگی آغاز کرد و علاقه زیادی به نوشتن فن فیکشن (دنبالههایی که طرفداران یک مجموعهی فانتزی برای آن مینویسند) داشت. طی سالهای نوجوانی و جوانی، او به عنوان باریستا، کتابفروش و چند کار دیگر را امتحان کرد. او همینطور در خصوص این صحبت کرده که با افسردگی دست به گریبان است. او تشخیص شخصیت مرزی گرفته و همینطور همجنسگرا است.
اولین رمان او «بیشتر شادم تا ناراحت» سال 2015 منتشر شد. کتاب توانست به لیست پرفروشهای نیویورک تایمز برسد و همینطور به یک لیست در خصوص بهترین رمانهای نوجوان راه پیدا کند. اچبیاو مکس سال 2020 این داستان را به صورت سریالی یک ساعته منتشر کرد. سیلوار خود در این برنامه تهیهکننده اجرایی بود.
رمان بعدی او «تاریخ تمام چیزی است که در من جا گذاشتهای» در ژانویه 2017 منتشر شد. «هر دو در نهایت میمیرند» کتاب سوم او سال 2017 منتشر شد. این داستان هم از سوی اچبیاو خریده شد. کتاب چهارم او، «چه میشد اگر ما باشیم» در سال 2018 منتشر شد که امتیاز ساخت آن را نیز Anonymous Content خریداری کد. او شروع به نوشتن یک سهگانه به اسم چرخهی بینهایت کرده که اولین کتاب آن سال 2020 با اسم فرزند بینهایت منتشر شد. در راهپیمایی همجنسگرایان آمریکا در سال 2020 سیلورا به عنوان یکی از پنجاه قهرمانِ عرصهی برابری و پذیرش معرفی شد.
نقد و بررسی کتاب هر دو در نهایت می میرند
هر دو در نهایت می میرند کتابی بود که آدام سیلورا در سپتامبر 2017 منتشر شد. هارپرتین، نشری بود که مسئول چاپ کتاب در آمریکا شد. کتاب در حوزهی ادبیات داستانی نوجوان نوشته شده و توانسته توجه قشر هدف خود را جلب کند. این کتاب توانست توجه بسیاری به خود جلب کند و به لیست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز در حوزهی ادبیات نوجوان برسد. نقدها از سوی سایتهای بوکلیست، پابلیشرز ویکلی و بازفیلد مثبت بود. بوکلیست این بین کتاب را فوقالعاده و فراموشنشدنی معرفی کرد. بازفید نیز آن را یکی از مهمترین کتابهای نوجوان دهه معرفی کرد.
داستان اینطور شروع میشود که پیش از نیمهشب پنجم سپامبر با متیو و روفوس تاس گرفته میشود تا خبر بدی داده شود. تماس از سوی شرکت Death-Cast (قاصد مرگ به فارسی ترجمه شده است) گرفته شده تا اطلاع داده شود، امروز آخرین روز زندگی این دو نفر خواهد بود. این دو، همدیگر را نمیشناسند اما حالا که روز آخر را سپری میکنند، دنبال پیدا کردن دوستی هستند تا روز آخر را با هم سپری کنند. این ابتدای ماجراجویی آنها خواهد بود. این دو از طریق یک اپلیکیشن در حالی که شرایط جالبی را در زندگی خود سپری نمیکردند، در همان روز آخر با هم آشنا میشوند؛ در حالی که دغدغههای مشترکی دارند.
با موفقیت کتاب، سیلورا تصمیم گرفت این مجموعه را گسترش دهد. او کتاب دیگری از این مجموعه به اسم «اولین نفری که در پایان میمیرد» را اخیرا در اکتبر 2022 منتشر کرد که عقبهای بر سیستم Death-Cast است.
بخشی از متن کتاب
قاصد مرگ به آندریا داناهیو زنگ نزد، چون او قرار نیست امروز بمیرد. آندریا، در واقع، خودش یکی از کارمندان درجهیک قاصد مرگ است، شرکتی که از هفت سال پیش تأسیس شده. او تماسهای زیادی برقرار کرده و به افراد بیشماری روز آخرشان را اعلام کرده است. امشب، از نیمهشب تا ساعت سه صبح، آندریا با شصت و هفت روز آخری تماس گرفت، هر چند این بهترین رکوردش هم نبود، اما شکستن رکورد نود و دو تماس در یک شیفت سخت بود، مخصوصاً با توجه به این موضوع که میگفتند تماسهایش بهخاطر عجله در پایان بردنشان، تحت بازرسی است.
زندگی را نباید تنها زندگی کرد، حتی در روز آخر.
بابا میگفت خداحافظی ممکنترین غیرممکن است. چون هیچ وقت دلت نمیخواهد به زبان بیاوریاش، اما احمقانه است که وقتی فرصتش را داری، از آن استفاده نکنی.
تو تنها شانس پنی برای خوشبخت شدن توی دنیایی هستی که پر از آرزوهای بیارزشه و هیچ تضمینی برای هیچی وجود نداره و توش پاداشی به آدمهایی که کار اشتباهی نکردن تعلق نمیگیره. انگار که دنیا همون بلاهایی رو سر آدمهای خوبش میآره که سر آدمبدهاش هم میآره
من این اواخر، حسابی خرابکاری کرده بودم، اما در مجموع، آدم خوبی بودم. اگر آدم بدی بودم، مالکوم و تاگو کنارم نمیماندند یا اگر عوضی بودم، ایمی با من دوست نمیشد. آنها الآن نمیتوانستند با من باشند، اما این بهمعنای آن نبود که من هم باید تنها میماندم. واقعاً دلم نمیخواست تنها بمانم.
او به من گفت که باید بهجای تعریف کردن از ظواهر دخترها برای دوستی با آنها، بیشتر از جملات شخصیتر و خاصتر استفاده کنم، چون به قول او: “همه میتوانند چشم زیبا داشته باشند، اما فقط بعضیهایشان میتوانند حروف الفبا را با آواز بخوانند و این آواز را تبدیل به آواز محبوبت کنند.”
ساختن یک خاطرهٔ جدید برای خندیدن هم، بهاندازهٔ خندیدن به خاطرهای قدیمی، لذتبخش است. شاید حتی بهتر هم باشد.
این اتاق خیلی با اتاقی که در آن بزرگ شدم تفاوت داشت ـ دیوارهای اینجا بژ بود و آنجا سبز، دو تا تخت اضافه اینجا بود و هماتاقی داشتم، اندازهاش نصف اتاق سابقم بود، دیگر خبری از پوسترهای بازیها و ورزشکاران نبود. اما با این حال، باز هم برایم حس خانه را داشت و بهم نشان میداد که آدمها خیلی مهمتر از وسایل هستند. مالکوم این درس را وقتی گرفت که آتشنشانها شعلههای آتشی را خاموش کردند که خانه، پدر، مادر و محبوبترین چیزهایش را از او گرفتند.
اقتباس
کتاب همینک در مراحل ساخت فیلم است و سیلورا یکی از تهیهکنندان اجرایی این فیلم خواهد بود. دو شرکت فیلمسازی eOne و Bridgerton مشغول کار هستند. پیش از این اعلام شده بود که قرار است HBO با تهیهکنندگی جی جی آبررامز یک مینیسری نیم ساعته از کتاب بسازد.
جایگاه کتاب
برای بررسی جایگاه کتاب در نزد مخاطبان به سراغ گوگل ترندز رفتیم. این ابزاری از گوگل است که به ما در مقایسه کلیدواژه (اینجا یک سری کتاب) با شرایط قابل تعیین، کمک میکند. دیتای مربوط به این ابزار، از نتایج جستجوی کاربران تعیین شده است. از همین ابزار برای بررسی وضعیت کتاب حاضر استفاده کردیم. به این ترتیب، کتاب را با یک سری کتاب در فضای مشترک مقایسه کردیم. کتاب را با یک سری کتابهای دیگر در فضای نوجوان مثل کتابخانه نیمهشب، پسربچه، موش کور، روباه و اسب، سیزده دلیل برای اینکه و دختری که ماه را نوشید مقایسه کردیم. همانطور مشاهده میکنید، کتاب طی سه سال اخیر روند رو به رشدی داشته، اما هنوز با معروفترین کتابهای حوزهی نوجوان در دهه اخیر رقابت نمیکند. شاید با ساخت فیلم یا سریالی از داستان، روند رو به رشد شهرت کتاب نیز افزایش یابد.
همینطور سراغ گودریدز رفتیم. گودریدز سایتی شبیه به شبکه اجتماعی برای عاشقان کتاب است. به صفحه آدام سیلورا در گودریدز رفتیم. در این صفحه کتاب هر دو در نهایت میمیرند بالاتر از کتابهای دیگر این نویسنده قرار گرفته است. بیش از 500 هزار نفر به این کتاب امتیاز دادهاند که عدد بسیار بالایی برای رمانی پنج ساله است. میانگین نمرات کتاب نیز 3.8 از 5 است که تنها کمی بالاتر از متوسط است. در ادامه یک نظر مثبت و یک نظر منفی را در خصوص کتاب خواهیم آورد.
نظر مثبت
4 از 5 به کتاب نمره داده است:
کتاب به خودی خود و بدون رومنسش، برجسته، زیبا و مهمه اما این دلیل خوبی نیس که از این حقیقت که تو کتاب ترجمه شده اصولا هر چیزی در رابطه با گرایش شخصیتا و رابطهای که به مرور بین دو شخصیت اصلی شکل میگیره سانسور شده، چشمپوشی کنیم.
کامنت فارسی از رها شیرلی
چیزی حدود نود درصد کتاب رو تنها به فارسی خونده بودم که حس کردم چیزی درست نیست، در واقع اگر قرار بود اشارهای به کوچیکترین علاقهای بین شخصیتا بشه، باید تا اون موقع اتفاق میافتاد. به همین دلیل رفتم سراغ کتاب انگلیسی و اونجا بود که حقیقت مثل یه پتک خورد تو سرم. بخش مهمی از کتاب سانسور شده بود. حتی برای لحظاتی حس میکردم این کتاب، اون کتابی نیست که من خوندم. وقتی شما یه کتاب رو نود درصد تموم کردی و بعد ناگهان با کلی اتفاق کوچیک اما مهم، روبرو میشی که قبل از این اتفاق افتاده و ابعاد جدیدی به شخصیتا و روابطشون میده، هضم همه اون اطلاعات و وقایع جدید به یکباره، سخته. افکار و ذهنیتت راجع به خیلی چیزا و بطور کلی خود کتاب به هم میخوره و نمیدونی چه نظری باید درموردش داشته باشی و به همین دلیل تصمیم دارم این کتاب رو، حداقل الان، ریت نکنم.
اما حق این کتاب فوق العاده و مهمه که خیلی بیشتر از این مسیله سانسور و رومنس بهش بپردازم، از خوبی هاش بگم، از اینکه چقدر دوستش داشتم و از اینکه چقدر برام عزیزه.
کتاب پر از جملات زیبا و مهمیه که خواننده رو به فکر وا میداره. یه کتاب کامل، برای اینکه به این درک برسیم که تا فرصت داریم زندگی کنیم، نه فقط زنده باشیم. چون مرگ، مُردن، خیلی آسونتر از اونچه تصور اغلب ماست، اتفاق میافته.
نظر منفی
سه ستاره از 5 ستاره:
فکر کن همین الان گوشیت زنگ بخوره و یکی بهت بگه “شما ظرف ۲۴ ساعت آینده میمیرید. خیلی متاسفیم که شما رو از دست میدیم” و بهتون یه لیست از کارایی بده که میتونین تو آخرین روز زندگیتون انجام بدین. موضوع کتاب همینه.راجع دو نفر به نام های متیو و روفوسه که تصمیم میگیرن آخرین روز زندگیشون رو با هم سپری کنن.
نمیدونم چرا اخیرا انقدر به کتابایی متمایل شدم که راجع مرگه ولی در حال حاضر یه راهیه واسه اینکه بتونم احساساتمو یه جوری خالی کنم. این کتاب اون قدری که توقع داشتم ناراحتکننده نبود و موضوع کتاب تقریبا مشابه کتاب “early departures”بود . اگه از جنبه سای-فای اون کتاب و همچنین از حاشیه زیاد داستانش خوشتون نیومد این کتاب با همون مضمون ولی واقعگرایانه و بدونحاشیه است. سراسر کتاب فضای غمگین جریان داره و حالا بعضا لحظات امیدواری و شادی لحظهای بهش اضافه میشه. داستان عمدتا رو شخصیت افراد تمرکز داره و اغلب اتفاقات کتاب راهی برای عمیقتر کردن شخصیتهاست.
قلم نویسنده قشنگه. در عین سادگی به زیبایی مفاهیم رو منتقل میکنه و شاید اگه انقدر کتاب مورد توجه نبود و انتظاراتم ازش پایینتر بود پایان کتاب خیلی بیشتر ناراحتم میکرد. دو تا نکته بود که کتاب رو برام از عالی به خوب تبدیل کرد
اول اینکه کتاب یه سری خرده داستان غیرمرتبط به داستان اصلی داره که من متوجه نشدم هدفشون چی بود. چون تعدادشون زیاد نبود و داستان تو اون بخشا اصلا عمیق نمیشد و گاها اتقدر بینشون فاصله میافتاد که داستان اولیه یادم میرفت.
دوم اینکه تمام داستان در مدت ۲۴ ساعت روایت میشه و این حجم از اتفاقات یکم غیر معقول به نظر میاومد. بعضی جاها داستان فقط داشت کش میاومد و به نظرم بعضی چیزای کتاب لازم نبود! تو زمان کمتر میشد تمام مفاهیم کتاب رو منتقل کرد.
کامنت فارسی از سحر
بهترین ترجمه هر دو در نهایت می میرند
طی سالهای اخیر، این کتاب هم مانند بیمار خاموش، مردی به نام اوه، در انتظار گودو، نیمه تاریک وجود، پنج قدم فاصله، والدین سمی، سالار مگسها، سیزده دلیل برای اینکه، کتابهای دن براون، دن کیشوت و گتسبی بزرگ درگیر ترجمههای متعدد شده است. موارد زیر، ترجمههای متفاوت کتاب هستند:
- هر دو در نهایت می میرند | نشر نون | میلاد بابانژاد و الهه مرادی
- هر دو در نهایت می میرند| انتشارات حضور | لیلا دژآگون
- هر دو در نهایت می میرند | انتشارات ایرمان | سمیه چگینی
- هر دو در نهایت می میرند | انتشارات راه معاصر | پریسا رجوند
- هر دو در نهایت می میرند| انتشارات کهکشان علم | رقیه فرامرزی
- هردو درنهایت میمیرند | انتشارات چلچله | نازنین امیری
- هردو در نهایت میمیرند | انتشارات زرین آرا | نرجس هداوند
بین نسخههای مختلف این کتاب، نسخهی نشر نون از بقیه بهتر است و پرفروشترین نیز هست. با این حال مشکلاتی جدی در ترجمههای این کتاب دارد. با توجه به فضای همجنسگرایانهی کتاب، کلا امکان ترجمهی محتوای آن به فارسی با شرایط فعلی وجود ندارد و کردام از کتابهای ترجمه شده، با تیغ سانسور قلع و قمع شدهاند. در صورت امکان، خواندن نسخهی زبان اصلی کتاب توصیه میشود.
نظرات کاربران