فیلم یتیم خانه ایران فیلمی ایرانی است که توسط ابوالقاسم طالبی در سال ۱۳۹۳ ساخته شد و در آبان ۱۳۹۵ در سینماهای سرتاسر کشور به اکران عمومی درآمد.
به گزارش خوبو، در خلال تحقیق برای ساخت سریالی تلویزیونی به نام آخرین دربار آخرین شاه که دوران حکومت ناصرالدین شاه تا حکومت محمدرضا پهلوی را به تصویر میکشد، به ناگهان قحطی سالهای جنگ جهانی اول که مقطعی مهم در تاریخ ایران است توجه طالبی را به خود جلب میکند. پس از آشنایی با این برهه از تاریخ، طالبی به جمعآوری و مطالعه کتب تاریخی روی آورده و بر اساس اطلاعات حاصله، به نگارش یتیم خانه ایران میپردازد. این فیلم از سایت معتبر IMDB، موفق به کسب نمره متوسط 6 شده است. 520 نفر به این فیلم نمره دادهاند.
دانلود رایگان فیلم یتیم خانه ایران
عوامل و بازیگران فیلم یتیم خانه ایران
یتیم خانه ایران فیلمی است که در ژانر اکشن، بیوگرافی و درام توسط ابوالقاسم طالبی ساخته شده است. ابوالقاسم طالبی، کارگردان فیلم یتیم خانه ایران فارغالتحصیل حقوق قضایی است. او فعالیت خود را با نگارش قصههای کوتاه آغاز کرد و نخستین نمایشنامهاش را با نام آن کس که نداند در اصفهان نوشت. او پس از ساختن چند فیلم کوتاه ۱۶ میلیمتری و ویدئویی، فعالیت در سینمای حرفهای را سال ۱۳۷۱ به عنوان مشاور کارگردان در فیلم بر بال فرشتگان به کارگردانی جواد شمقدری آغاز کرد. او صاحب امتیاز و مدیر مسئول هفتهنامه سینما ویدئو است. این فیلم هشتمین فیلم ابوالقاسم طالبی پس از دست های خالی و قلاده های طلا در مقام فیلمساز بوده است.
علیرام نورایی، بازیگر این فیلم فعالیت خود را در زمینه تئاتر شروع کرد و همچنین فعالیت سینمایی خود را در سال ۱۳۸۴ با ایفای نقش در فیلم سینمایی گرگ و میش آغاز نمود. از دیگر فعالیتهای وی میتوان به حضور در تئاترهای مختلف، فیلمهای کوتاه، جشنواره تئاتر دانشجویی و مجموعههای تلویزیونی اشاره کرد. همچنین تاکنون در سریالهای آسپرین (مجموعه نمایش خانگی) پول کثیف، جابربن حیان، ماتادور، شاید برای شما هم اتفاق بیفتد، سینمایی سیب ترش، قلادههای طلا، سارق روح، پله، همیشه سینما و شاید برای شما هم اتفاق بیفتد در اپیزودهای شب شکار، گنجشکهای شاهد، نور در تاریکی، گاندو و بعضی آرزوها بازی کرده است. به عنوان مجری در مسابقه تلویزیونی شهروند و مافیا شبکه سلامت انتخاب شده است.
جعفر دهقان با بازی در فیلم اصحاب کهف مردان آنجلس در نقش ماکسیمیلیانوس به همراه مهتاب کرامتی در نقش هلن همسرش به عنوان چهره ای شناخته شده در عرصه بازیگری ظاهر شد. او فنون رزمی را در فیلمهایی از جمله یاسهای وحشی و شیرهای جوان به نمایش گذاشت.
فرخ نعمتی بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر ایرانی است. وی بازی در سینما را از سال ۱۳۶۳ با «زائر خلف»، همکاری «یدالله نوعصری» آغاز کرد. نعمتی همسر سهیلا رضوی، بازیگر بوده و دارای لیسانس مدیریت اقتصادی است.
کارگردان | ابوالقاسم طالبی |
تهیهکننده | محمدرضا تخت کشیان |
نویسنده | ابوالقاسم طالبی |
بازیگران | علیرام نورایی جعفر دهقان قطب الدین صادقی فرخ نعمتی برایان طرفه آهو خردمند بهار محمدپور علی شادمان |
موسیقی | سرگئی کروتسنکو |
فیلمبردار | اصغر رفیعیجم |
تدوین | حسین زندباف |
سال ساخت | 1393 |
مدت زمان فیلم | 120 دقیقه |
نمره IMDB | 6 |
فروش گیشه | ۱٬۶۲۷٬۱۱۶٬۰۰۰ تومان |
خلاصه داستان
در آغاز جنگ جهانی اول که جهان درگیر جنگ بیرحمانهای بود، ایران اعلام بیطرفی میکند و از 1295 سه سال کشور دچار کمبود مواد غذایی میشود که به قحطی بزرگ معروف است. در این اثنا شخصی به نام حاج ابوالفضل، یتیمخانهای دایر میکند که بچههای بیسرپرست را در آنجا نگهداری میکنند. او فرزندی دارد به نام محمد جواد که پس از مرگ پدر اداره یتیمخانه را بر عهده میگیرد، پرچمدار مبارزه با نیروهای بیگانه میشود. فیلم داستان تعقیب و گریز محمدجواد و یک مرد انگلیسی است که یکی از فرماندهان ارتش دنسترویل در ایران است
نقد و بررسی فیلم یتیم خانه ایران
نقد از آرش آبانی
موضوع فیلم، قحطی و خشک سالی عظیم ایران است که در سالهای 1295 تا 1297 شمسی (1919 ـ 1917م) و در دوران جنگ جهانی اول گریبان گیر ایران می شود و هر چند پیش از آن نیز سابقه داشته است، طبق نظر معروف ترین محقق این واقعه، محمدقلی مجد1 در این قحطی نزدیک به 40% (در برخی دیگر از منابع 25%) از جمعیت ایران به سبب گرسنگی و سوءتغذیه و بیماریهای ناشی از آن از بین رفتند؛ وی دولت بریتانیا را به دلیل خرید گسترده ی غلات و مواد غذایی در ایران، وارد نکردن غذا از هندوستان و بینالنهرین، ممانعت از ورود غذا از ایالات متحده و اتخاذ سیاستهای مالی -ازجمله نپرداختن درآمدهای نفت به ایران، مسبب اصلی میداند. علاوه بر این در 1918 همهگیری آنفلوانزای اسپانیایی که باعث مرگ صد میلیون نفر در سراسر جهان شد در ایران شیوع پیدا کرد. هر چند تعداد ایرانیانی که در این زمان کشته شدند محل مناقشهاست، اما نظر برخی متخصصان چنین است که مجموعهای از قحطی، مالاریا، آنفلوانزا، و اعتیاد فراگیر به تریاک سبب نرخ غیرعادی مرگ و میر در ایران شده بود.
تا اینجای قضیه، یک واقعه ی تلخ تاریخی است که به تصویر کشیده می شود. اما تقصیر این مصیبت عظیم را به گردن چه کسی باید انداخت؟ بله. طبق معمول یک یهودی بد یا آن گونه که در فیلم ذکر میشود »جهود زرنگ«!
به نظر نویسنده و کارگردان فیلم، تمام شهر قحطی زده ی تهرانِ آن زمان، معطل یک تاجر بازاری کلیمی تازه مسلمان شده به نام عبدالستار (با بازی جعفر دهقان) است که تمام آذوقه ی شهر را در انبار عظیم خود احتکار کرده و به قیمت گزاف و با حیله گری تمام به مردم مسلمان می فروشد. هیچ تاجر و انباردار منصف و البته مسلمان دیگری در این شهر فلک زده یافت نمی شود که بتوان آذوقه ی موردنیاز بچه های یک یتیم خانه را توسط او تهیه کرد. این تاجر طماع که به گفته ی فیلم مسلمان هم شده است اما همچنان او را یهودی می دانند و با لهجه ی معروف یهودی (که ابداع منوچهر نوذری در برنامه ی صبح جمعه با شما بود) با مکر و نیرنگ و البته با خیال راحت در بازار تهران مشغول به مکیدن خون مردم است.
اما این ترفند کارگردان به تنهایی نمی تواند داستان را به طور کامل ضدیهودی نماید؛ بنابراین عبدالستار، راپورتچی سفارت انگلیس نیز هست و با سفیر و سایر مقامات انگلیسی در تهران ارتباط مستقیم دارد و با حمایت کامل نظامیان انگلیسی، حتی کالاهایی را که به قیمت گزاف به مشتری مسلمان یتیم خانه فروخته، دوباره غصب می کند. این یهودی بد، آرزوی کم شدن جمعیت مسلمانان ایران را دارد تا به تعداد یهودیان این کشور برسند! فرزند عبدالستار در لندن زندگی می کند و البته در ازای راحتی فرزندش در لندن، به جاسوسی برای سفارت برای یافتن یک مبارز نهضت جنگل می پردازد.
برای افزودن پیازداغ ضدیهودی گری فیلم، فرمانده ی نظامیان اشغالگر انگلیسی که به ایران اعزام شده نیز نامش «روچیلد» است که از یهودیان معروف انگلیسی است، و اوست که جنایات و آدمکشی های نظامیان انگلیسی را مستقیما هدایت می کند.
بدین ترتیب و به همین سادگی، جناب ابوالقاسم طالبی تمام مصیبتهای آن زمان در ایران را به گردن یهودیان می اندازد، یکی از آن ها ایرانی است و آذوقه ی کودکان یتیم مسلمان را غصب می کند، و دیگری انگلیسی است که به کشتار مسلمانانی مشغول است که می خواهند به آن کودکان یتیم غذا و دارو برسانند.
در اینجا لازم است به مهمترین و جامع ترین سند فارسی که توسط مؤسسه ی مطالعات و پژوهش هاي سياسي منتشر شده اشاره شود. در کتاب قحطي بزرگ اثر محمدقلي مجد، که این واقعه به طور مفصل شرح داده شده است، اقدامات نظامیان انگلیس و روسیه، بی کفایتی دولت مردان وقت ایران، ناتوانی قوای انتظامی (شهربانی) و نیز سوءاستفاده ی بسیاری از تاجران و متولیان امور معیشتی مردم در سراسر ایران عامل تشدید گرسنگی و بیماری ایرانیان دانسته شده است.
به عنوان مثال در صفحه ی 75 کتاب چنین می خوانیم:
«روزنامه ی ايران در 20 سپتامبر گزارش مـي كند: كربلايي حسين، يكي از نانوايان مهم است كه به هنگام تـصدي خـود بـه شكل غيرقانوني پول كلاني به جيب زده و نـامش را اغلب ميتوان درفهرست شرورترين نانوايان ديد… اخيراً اداره ی ارزاق دريافته كـه او بخشي از گندمي را كه دولت براي پخت روزانه بـه مغازه اش فرستاده، احتكار كرده است.»
علاوه بر این در صفحه ی 203 کتاب درباره ی اوضاع خود یهودیان چنین آمده:
»در 7 مي 1918، آلبرت لوكاس، دبير كميته ی مشترك توزيع كمك هاي آمريكايي ها براي صدمه ديدگان يهـودي جنگ، براي وزارت خارجه نامه اي نوشته و در آن از دو تلگرام دريافت شده از ايران نقل مي كند. در تلگرام نخست از تهران آمده است: «از پنجاه هزار يهودي ايراني، پـانزده هزار نفر گرسنه اند، لطفاً كمك كنيد » و در ديگري از همدان آمده است: «قحطي وحشتناك. به جامعه ی ما رحم كنيد. لطفاً به ده هزار اسرائيلي بي نان كمك كنيد.» لوكاس درباره ی وضـعيت يهوديـان ايـران از وزارت خارجـه استعلام كرده بود … در سيزدهم مِي پاسخ مي دهد: «شمار يهوديان نيازمند در ايران را سي تا چهل هزار نفر مي توان برآورد كرد كه احتمالاً بيست و پنج درصـد آن هـا در گرسنگي حاد به سر مي برند.»
ضمن آن که در هیچ کجای این کتاب مستند، نه نامی از محتکر یهودی به میان آمده و نه از روچیلد یهودی انگلیسی، نویسنده و کارگردان یتیم خانه ی ایران، بر واقعیات مستند فوق چشم بسته و تخیلات یهودستیزانه ی خود را به جای واقعیت مستند به خورد تماشاگر فیلم می دهد.
این که با ترویج دروغ ها و تهمت های تاریخی علیه یهودیان و برافروختن آتش دشمنی میان مسلمانان و کلیمیان ایرانی، چه چیزی عاید این کشور و مردمانش خواهد شد، سوالی است که حامیان این نوع فیلم ها و البته متولیان فرهنگی کشور باید پاسخگوی آن باشند.
نقد از محمد تقی زاده
ابوالقاسم طالبی را میتوان دیگر، یکی از استراتژییست ترین فیلم سازان سینمای ایران نامید که بخصوص در دو فیلم اخیرش نشان داده فراتر از پیام و ایدئولوژی و ارزش که همفکرانش مانند حاتمی کیا وده نمکی و مرحوم سلحشور جستجو می کردند وی به دنبال اهداف استراتژیک تر و تاثیرگذارتری است. به نحوی که طالبی در قلاده های طلا به بازسازی حوادث سال 88 میپردازد و در یتیم خانه ایران پرده از خیانت ها و استعمار و قلدری های دولت متجاوز انگلستان بر میدارد تا بقول خود فیلمساز یکی ازمهمترین اتفاقات این سرزمین را واکاوی و تعریف کند که میلیونها ایرانی در آن جان خود را ازدست دادند و البته هیچ اثر و ردپایی در کتابهای دانشگاهی و حتی مدرسه دانش آموزان هم در آن دیده نمیشود و یکی از صدها هزاراتفاق و حادثه ای است که پتانسیل فیلم شدن و آشنا کردن مردم با تاریخ کشورشان را دارد که متاسفانه خیلی فیلم نامه نویسان مان سراغش نمیروند و طالبی این همت را انجام داد و این واقعه مهم تاریخ ایران را فیلم کرد.
اما آنچه فیلم را دچار مشکل وروایت و باورپذیری داستان را سست وکم اثرمیکند موضع واضح و بسیارتکرار شونده فیلمساز که در اینجا فیلمنامه نویس هم هست به حساب میاید. طالبی نتوانسته فارغ از ایرانی بودن داستانی واقعی و تاریخی را بدون لکنت تعریف کند و بارها و بارها موضع گیری و جهت گیری اش را در فیلم القا میکند بطوریکه دیگر داستان از روند واقعی بودن و مستند بودن خارج میشود و گویی شخصی که با دشمنی مواضع ضد استعماری اش را مکررا در حال تکرار کردن است. باز تاکید میکنم که موضع و محتوای فیلم اصلا بحث مورد اشکال و بحثی نیست و نویسنده بمانند شمار زیادی از مردم این کشور شاهد تجاوزها و استعمار و تحقیرکردن مردم ایران توسط دولت انگلستان بودند. ولی آنچه مورد تامل و بحث است نوع طرح این مواضع درست در قالب داستانی جذاب و شخصیت ها وقهرمانی هایی باورپذیر و واقعی است چیزی که طالبی موفق به آن نشده و مهمترین ضربه را به فیلم زده است، این اشارات مستقیم و شعارهای پیاپی بجای القائات غیرمستقیم و کنایات کوتاه است . این خودش مهمترین دلیل برای پس زدن تماشاگری است که آمده است در درجه اول فیلم ببیند وسرگرم شود و درکنارش شاید (تاکید میکنم شاید) تاثیر بپذیرد و به فکر فرو رود.
گذشته از موضع گیری و جهت گیری آشکار فیلمساز ، داستان فیلم هم در جاهای بسیاری دچار لکنت و بلکه سکته میشود و تنها حوادث و اتفاقاتی که خیلی قبل و بعد و دلیلش مشخص نیست پشت سرهم ردیف میشوند و تماشاگر به واقع از عدم انسجام و پیوستگی فیلمنامه که در فیلم واضحا قابل مشاهده است به شدت کلافه و سر درگم میشود . فیلم داستان یتیم خانه ای است که توسط افراد مذهبی و متدین اداره میشود و پس از فوت قیم و سرپرست اصلی مسئولیت این نوانخانه به قهرمان فیلم با بازی علیرام نورایی میرسد . چند بار دولت انگلیس که در آن زمان تسلط و تاثیر مهمی در روابط داخلی ایران داشتند غذا و آذوقه این یتیمان را غارت میکند و این بهانه ای میشود تا قهرمان فیلم که قبلا در جنگل با انگلیسی ها درجنگ بوده و زخمی به آنها زده است غیرتش به جوش بیاید و برای تامین این کودکان یتیم به مبارزه با انگلیسی ها و عمال ایرانی شان بپردازد . در این بین فیلمساز قصد روشن کردن چهره واقعی افرادی را دارد که در بین مردم ایران و در بازار و مطبوعات رخنه کردند و با مردم این مملکت نشست و برخواست میکنند ولی از جای دیگر کسب در آمد میکند. داستان فیلم بیش از این چند خط نیست و در طول فیلم بارها و بارها تعارض و مقابله قهرمان با این عناصر منفی فیلم را شاهد هستیم که بهانه های مختلف تکرار میشود و در این بین وضع مردم ایران روز به روز بدتر میشود و بیماری و گرسنگی جان میلیونها ایرانی را میگیرد.
فیلم سعی میکند بدون داشتن فیلمنامه ای قوی و داستان و شخصیت های باورپذیر با نشان دادن تصاویر ونماها و مکان های زیبا و جذاب دل تماشاگری را ببرد که به دیدن بیگ پروداکشن های هالیوودی عادت کرده است به همین دلیل در طول فیلم با لوکیشن ها و تصاویر چشم نواز (بخصوص در اوایل فیلم و در شمال) و زد وخوردهای متعدد و جلوه های ویژه میدانی که محسن روزبهانی استادش است مواجه میشویم که هدفی ندارد جزسرگرم کردن لحظه ای تماشاگر بمانند فیلم های سطحی سینمای امریکا که به جای داستان و شخصیت پردازی میخواهند با جلوه های ویژه و خشونت تماشاگر را جذب کنند .
گلدرشت بودن و وضوح پیام های فیلم اینقدر زیاد و ذوق زننده بود که گویی داستان ها و پرداخت و تحلیل شخصیت ها خیلی مورد نظر فیلمساز نبوده است و فقط موضع ضد استعماری و وطن پرستی فیلمساز که بسیار موضع شریف و قابل تحسینی است مدنظر گروه تولید بوده است و باز فیلم های ضد ایرانی هالیوود و اروپایی را تداعی میکند که فقط قصد زدن ایران و اسلام را دارند وهیچ توجهی به مدیوم سینما و قواعد و کیفیت یک اثر هنری ندارند. طالبی هم انگار در پاسخ به این فیلم های ضعیف و غیر استاندارد ایده ای جذاب و تاریخی را با کمی شتابزدگی در پرداخت داستان تلف کرده و این خود دلیل اصلی عدم موفقیت فیلم مهم از نظر محتوا و غیر مهم و شعاری از نظر فرم یعنی یتیم خانه ایران شده است.
نقد از محمد رضوانی پور
کوشش ابوالقاسم طالبی برای افشاگری تاریخی و تصویر کردن برههای غبار گرفته از تاریخ معاصر ایران قابل احترام است اما نمیتوان به این بهانه از نقاط ضعف فیلم چشمپوشی کرد. پر واضح است که یک حادثه تاریخی نه معلول «یک علت واحد» بل محصول شبکهای تشکیل شده از علل و عوامل گوناگون اجتماعی است که تنها میتوان با نگاهی چند بُعدی و به دور از تعصب آن را فهم کرد. فیلمساز اما در روایتگری ماجرای «قحطی بزرگ» فاقد این نگاه است و هرچه در توان دارد گذاشته تا اکثر عوامل و زمینههای این حادثه را در فیلمنامه کمرنگ یا محو کرده، انگلستان را یگانه علت تمام بدبختیها معرفی و بیننده را هرچه بیشتر از آن منزجر کند. از سوی دیگر این نگاه تک بُعدی سبب شده تا جزئیات درام در «یتیم خانه ایران» گنگ و مبهم به نظر رسد. عوامل مهمی مانند احمدشاه قاجار و وزرایش به کلی از داستان کنار گذاشته شده و عناصری مانند پادشاه انگلستان، میرزا کوچک خان جنگلی، مشروطه خواهان، طیفهای مختلف روحانیون، حکومتهای روس و عثمانی و غیره نیز علیرغم اینکه بعضاً مورد اشاره کلی قرار میگیرند فاقد هویت و جایگاه ملموسی در مناسبات جهان فیلم هستند. وجوه درونی کاراکتر اصلی داستان(محمد جواد بنکدار) نیز یکی دیگر از جزئیاتی است که زیر سایه موقعیت مرکزی فیلم بدون پرداخت رها شده و از همین رو قهرمان قصه در حد یک تیپ باقی میماند.
در این میان باعث تعجب است که داستان از طریق فلش بک روایت میشود در حالیکه «راوی» کوچکترین نقشی در قصهای که تعریفش میکند ندارد! گویی او صرفاً دستآویزیست برای آنکه فیلمساز بتواند در سکانس پایانی به زمان حال بازگردد و در آن میزانسن عجیب و غریب تصاویری از موشکهای ایرانی و ملوانان اسیر آمریکایی در فیلم بگنجاند. انگار اشارات مستقیم و دیالوگهای شعاری فیلمنامه، طالبی را از اینکه فیلمش نسخهایست برای جامعه امروز ایران مطمئن نکرده است!
نظرات کاربران