0

معرفی کتاب مردی به نام اوه + دانلود و خرید

مردی به نام اوه-ترجمه فارسی

مردی به نام اوه رمانی بود که فردریک بکمن سوئدی سال 2012 نوشت. این رمان بسیار محبوب شد و بخصوص در ایران توجه‌های زیادی را به خود جلب کرد. بخصوص با ساخت فیلمی از روی داستان، افراد بیشتری با اوه و دنیای او آشنا شدند. در ادامه شما را با نویسنده، کتاب، واکنش‌ها به کتاب و ترجمه‌های آن آشنا خواهیم کرد. با خوبو همراه باشید

نام کتابمردی به نام اوه |  En man som heter Ove | A Man Called Ove
نویسندهفردریک بکمن
گونه ادبیداستان، رمان
انتشارات در ایراننون و نشرهای دیگر
مترجم فرناز تیمورازف و مترجمان دیگر
تعداد صفحه347
سال انتشار2012
خرید آنلاین
دانلود نسخه آنلاین

بیوگرافی فردریک بکمن

فردریک بکمن سال 1981 در هلسینگبورگ متولد شد. او در دانشگاه مشغول مطالعه‌ی ادیان شد اما بعد درس را رها کرد تا راننده کامیون شود. وقتی سال 2006 مجله‌ی رایگان Xtra شروع به کار کرد، مدیر آن با بکمن تماس گرفت تا مقاله‌ای برای آنها بنویسد؛ در حالی که بکمن هنوز راننده کامیون بود. بکمن این مقاله را نوشت و به نوشتن مقاله‌های دیگر ادامه داد. او تا اواخر 2008 همینطور برای یک مجله‌ی سوئدی دیگر به نام موور می‌نوشت. با این حال بعد از آن تصمیم گرفت که فریلنسری کار کند.

به جز وبلاگ‌نویسی در این مقطع، او کم‌کم کار نوشتن اولین رمان خود را آغاز کرد. «مرد‌ی به نام اوه» اینطور سال 2012 منتشر شد. یک کمپانی معروف سوئدی حق ساخت کتاب را خرید تا یک سریال براساس آن بسازد؛ با این حال نتیجه‌ی نهایی فیلم بود. وقتی مردی به نا‌م اوه به انگلیسی ترجمه شد، برای 42 هفته در لیست پرفروش‌ترین رمان‌ها قرار گرفت.

فردریک بکمن
فردریک بکمن

او همینطور سال 2009 با یک دختر ایرانی‌الاصل به اسم ندا شَفتی ازدواج کرد. آنها دو فرزند با هم دارند. اثر حضور ندا در کتاب مردی به نام اوه، با همسایه‌ی ایرانیِ اوه مشخص است. همینطور بکم سال 2012 کتاب دوم خود «چیزهایی که پسرم باید در مورد جهان بداند» را منتشر کرد که مربوط به تجربیات شخصی‌اش از پدر بودن است. در ماه‌های منتهی به ازدواج، او در بلاگی به اسم «بلاگ عروسی» می‌نوشت و وقتی صاحب اولین فرزند داشت، در بلاگی به اسم «پدرِ کسی» می‌نوشت.

بکمن در مورد خود گفته است:

چیزهای مختلفی می‌نوشتم. پیش از اینکه یک شغل واقعی داشته باشم، متوجه شدم که افرادی آن بیرون هستند که پول می‌دهند تا در مورد آدم‌های دیگر برایشان بنویسی. با خودم فکر کردم این باید بهتر از کار کردن باشد. همینطور هم بود. واقعا همینطور بود. لازم نیست به این اشاره کنم که حالا می‌توانم به علاقه‌ی اصلی‌ام یعنی خوردن انواع پنیر برسم.

بررسی آثار

  • مردی به نام اوه (2013)
  • تمام آنچه پسر کوچولویم باید درباره دنیا بداند (2012): روایتی شاد و گاه تکان‌دهنده از چیزهایی که بکمن و همسر ایرانی‌اش به پسرشان یاد خواهند داد. گاهی شخصی و گاهی عمومی.
  • مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسفم (2013): شخصیت اصلی داستان دختری هفت ساله به اسم السا است که با همسالان خود فرق دارد. او از سوی همکلاسی‌ها اذیت می‌شود و دوستی ندارد. تنها دوست او، مادربزرگ 77 ساله‌اش است. آنها رابطه قدرتمندی با هم دارند و دنیاهای خیالی خود را با هم می‌سازند.
  • بریت ماری اینجا بود (2014): داستان دختری منظم به اسم بریت ماری روایت می‌شود. در درون این دختر عجیب، چیزهایی متفاوت وجود دارد. آرزوها، تصوراتی که بسیار متفاوت است جلد بیرونی او است.
  • هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود (2016): این بار پیرمردی آلزایمری در مرکز داستان است که خاطرات خود را دارد از دست می‌دهد. هر بار راه خانه برایش دورتر به نظر می‌رسد. پیرمرد رابطه‌ای نزدیک با نوه‌ی خود دارد که او را به زندگی امیدوار نگه می‌دارد.
  • شهر خرس (2017): در شهری ککه همه هاکی دوست دارند، یک مهمانی مخفی برپا می‌شود. در این مهمانی که کاپیتان تیم هاکی برپا کرده، اوضاع به هم می‌ریزد و دودستگی ایجاد می‌شود.
  • ما علیه شما (2018): داستان شهر پس از اتفاقات هولناک کتاب اول است. شخصیت‌های داستان در تلاش برای پشت‌سر گذاشتن حوادث هستند اما اوضاع آنطور که دوست دارند پیش نمی‌رود.
کتاب‌های فردریک بکمن
کتاب‌های فردریک بکمن
  • برنده‌ها (2020)
  • قراری برای یک عمر (2017)
  • مردم مشوش (2020): داستان یک گروگانگیری است. با گروگانگیری روبرو هستیم که نمی‌داند چه خواهد کرد. او برای گروگان‌ها پیتزا سفارش می‌دهد، درخواست آتش‌بازی دارد و چیزهایی شبیه به این.

نقد و بررسی کتاب

مردی به نام اوه کتابی بود که اولین مرتبه سال 2012 به زبان سوئدی منتشر شد. فردریک بکمن نویسنده‌ی جوان سوئدی کتاب را وقتی منتشر کرد که تنها 31 سال داشت. او که سابقه ستون‌نویسی در نشریات و وبلاگ‌نویسی را داشت، با این کتاب که اولین کتابش هم بود، به شهرت جهانی رسید. او پس از این کتاب، کتاب‌های دیگری هم منتشر کرد که به طرز جالبی بیشتر آنها محبوب شده‌اند. این، خبر از آینده‌ای پربار برای این نویسنده می‌دهد.

مردی به نام اوه طی یک سال اول بیش از ششصد هزار نسخه فروش رفت. پس از ترجمه‌ی کتاب به انگلیسی، ترجمه‌های متعددی از آن به زبان‌های مختلف انجام شد. تاکنون کتاب به بیش از سی زبان ترجمه شده است. کتاب وقتی به زبان انگلیسی منتشر شد، به بالای لیست نیویورک تایمز رسید. البته به طرزی جالب، چیزی حدود سی ترجمه‌ی مختلف از کتاب به زبان فارسی از سوی نشرهای مختلف منتشر شده است. از آنجا که همسرِ نویسنده ایرانی است و یک شخصیت ایرانی در داستان هم وجود دارد، به طور بخصوص کتاب در ایران محبوب شده است.

در کتاب با پیرمردی به اسم اوه روبرو می‌شویم. مردی که به خاطر بالا رفتن سن از کار اخراج شده و در محله‌ای شهرک‌مانند، مدیر است. او مقرراتی است و همه‌چیز را تحت‌نظر دارد. اوه مرد بداخلاقی است اما همیشه اینطور نبوده است. او همسری داشت که عاشق او بود و پس از مرگ همسرش که سونیا نام داشت به چنین مردی تبدیل شد. او از دنیای جدید و همه‌ی خصوصیات آن بیزار است و سخت به خودکشی فکر می‌کند. اوضاع همینطور پیش می‌رود تا پروانه، زن ایرانی و فرزندان و همسرش به همین محله نقل‌مکان می‌کنند. پروانه موفق می‌شود پوسته‌ی سخت اوه را بشکند و به او نزدیک شود.

مردی به نام اوه-ترجمه انگلیسی
مردی به نام اوه-ترجمه انگلیسی

بخشی از متن کتاب

دوست داشتن و دل باختن یک نفر شبیه این است که آدم به یه خونه جدید اسباب کشی کنه! اولش آدم عاشق همه چیزهای جدید میشه، هر روز صبح از چیزهای جدیدی که داره شگفت‌زده میشه که یکباره مال خودش شده‌اند اما مدام میترسه یکی بیاد توی خونه و بهش بگه که یه اشتباه بزرگ کرده و اصلاً نمیتونسته پیش‌بینی کنه که یه روز خونه به این قشنگی داشته باشه، ولی بعد از چند سال نمای خونه خراب میشه، چوب هاش در هر گوشه و کناری ترک میخورن و آدم کم‌کم عاشق خرابی‌های خونه میشه. آدم از همه سوراخ سنبه‌ها و چم و خم‌هایش خبر داره. آدم میدونه وقتی هوا سرد میشه، باید چیکار کنه که کلید توی قفل گیر نکنه، کدوم قطعه‌های کف‌پوش تاب میخوره وقتی آدم پا رویشان میگذاره و چجوری باید در کمدهای لباس را باز کنه که صدا نده و همه اینا رازهای کوچکی هستن که دقیقا باعث میشن حس کنی توی خونه خودت هستی و به اونجا تعلق داری.

ما از مرگ می‌ترسیم ولی ترس واقعی بیشترمان از این است که این شتر درِ خانۀ شخص دیگری بخوابد. همیشه بزرگ‌ترین ترسمان از این است که مرگ سراغمان نیاید و در این دنیا تک‌وتنها بمانیم.

مردم جلوی خانه‌های تازه بازسازی‌شده‌شان می‌ایستادند و پز می‌دادند، انگار خودشان آن‌ها را ساخته‌اند. یک بار هم سعی نکرده‌اند چیزی را خودشان به دست بیاورند و با این حال هی فخر می‌فروشند! ظاهراً دیگر مهم نبود که آدم بتواند خودش کف اتاقش را با کف‌پوش بپوشاند یا توالت و حمام را بازسازی کند، یا لاستیک‌های زمستانی اتومبیلش را خودش عوض کند. توانایی انجام کارها دیگر معنا نداشت. وقتی آدم می‌توانست همه چیز را یکهو بخرد، دیگر چه چیزی ارزش داشت؟ دیگر یک آدم چه ارزشی داشت؟

این روزها دیگر هیچ‌کس نمی‌تواند قهوۀ درست‌وحسابی دم کند. درست مثل این‌که این روزها دیگر کسی نمی‌تواند با دست چیزی بنویسد. این روزها مردم فقط کامپیوتر دارند و دستگاه اسپرسو، و جامعه‌ای که در آن هیچ‌کس نمی‌تواند به طریقی منطقی با دست بنویسد و قهوه دم کند به کجا می‌رود؟ به کجا؟

فیلم مردی به نام اوه

فیلم مردی به نام اوه سال 2015 اکران شد. هانس هولم کارگردان سوئدی فیلم‌نامه را نوشت و خود کارگردانی کرد. بهار پارس که متولد سال 1358 در شیراز است و بیش از سی سال است در سوئد زندگی می‌کند، نقش پروانه را ایفا کرد. او در دنیای واقعی هم با یک مرد سوئدی ازدواج کرده و دو فرزند دارد. فیلم جوایز زیادی گرفت و نماینده سینمای سوئد در هشتاد و نهمین دوره جوایز اسکار بود. رقیب فیلم فروشنده‌ از اصغر فرهادی بود و فروشنده جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان را به دست آورد.

در ژانویه 2022 اعلام شد که فیلمی به اسم مردی به نام اوتو با کارگردانی مارک فورستر و تهیه‌کنندگی تام هنکس در آمریکا ساخته خواهد شد. روند فیلم‌بردرای از فوریه 2022 با حضور مانوئل گارسیا رولفو، ریچل کلر و ماریانا تروینیو آغاز شد و هنکس، خود نیز بازیگر است و نقش اصلی را ایفا خواهد کرد. سونی امتیاز پخش فیلم را شصت میلیون دلاار خریده و قرار است در انتهای سال میلادی جاری، آن را پخش کند.

جایگاه کتاب مردی به نام اوه

برای بررسی جایگاه کتاب در نزد مخاطبان به سراغ گوگل ترندز رفتیم. این ابزاری از گوگل است که به ما در مقایسه کلیدواژه (اینجا یک سری کتاب) با شرایط قابل تعیین، کمک می‌کند. دیتای مربوط به این ابزار، از نتایج جستجوی کاربران تعیین شده است. از همین ابزار برای بررسی وضعیت کتاب حاضر استفاده کردیم. به این ترتیب، کتاب را با یک سری کتاب در فضای مشترک مقایسه کردیم. مردی به نام اوه را با کتاب‌های تصرف عدوانی، مغازه خودکشی، نام من سرخ و ملت عشق مقایسه کردیم. همانطور که مشاهده می‌کنید، مردی به نام اوه از برخی این کتاب‌ها، توجه بیشتر و برخی دیگر توجه کمتری را به خود جلب کرده است.

مردی به نام اوه-ترندها
مردی به نام اوه-ترندها

همینطور سراغ گودریدز رفتیم. گودریدز سایتی شبیه به شبکه اجتماعی برای عاشقان کتاب است. سراغ صفحه‌ی فردریک بکم در این سایت رفتیم. مردی به نام اوه بالاترین کتاب در لیست اوست، یعنی امتیازات بیشتری گرفته و افراد بیشتری آن را خوانده‌اند. بیش از هشتصد هزار نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند که عدد بسیار خوبی است. همینطور میانگین امتیازات کتاب 4.3 از 5 است که نشان از راضی‌کننده بودن آن برای عموم خوانندگان کتاب دارد. مردم مشوش و شهر خرس (کتاب اول از یک مجموعه) دو کتاب دیگر او هم با بیش از 400 و بیش از 300 هزار امتیاز در رتبه‌های بعدی هستند. در ادامه یک نظر مثبت و یک نظر منفی را در خصوص کتاب مردی به نام اوه می‌آوریم.

نظر مثبت

5 از 5 به کتاب نمره داده است:

میتونم بگم جزء بهترین رمانای خارجی معاصر بود. تصویر سازی نویسنده از اُوه و اطرافیانش در عین سادگی قشنگ و تاثیرگذار بود طوری که کامل خودمو داخل خونه اوه می‌دیدم. قشنگ حس می‌کردم سختیایی که از بچگی تنهایی به دوش کشیده بود و خوشبختیشو در کنار سونیا و عصبانیتشو از همه بعد مصیبتایی که سر سونیا اومد و در نهایت دلتنگیاشو بعد اینکه سونیا تنهاش گذاشت.

برای من از این نظر جالب بود که مردی با همچین ظاهر و رفتار زمخت یا به قول خود نویسنده گوشت تلخ تا چه حد میتونه احساسی باشه و بعد تنها شدن زندگی براش پوچ و بی‌ارزش بشه. و وجود عشق چقدر زندگیو میتونه رنگارنگ کنه و اگه نباشه چقد همه چی تو زندگی سرد و تاریک و بی روح میشه… اُوه دیگر نمی تواند دقیقا بگوید کی بود که اینقدر ساکت شد. شاید در دلش بازنش حرف می زد. شاید کم کم داشت خل می شد. بعضی وقت ها به این موضوع فکر میکرد. شاید به این دلیل از حرف زدن با دیگران دوری می کرد چون می ترسید صدای آن ها یاد و خاطره‌ی صدای سونیا را پاک کند…

اُوه تفنگ را از اتاقک زیر شیروانی آورد. از تصور شلیک کردن به خودش اصلا خوشش نمی آمد، ولی بیزاری اش از سلاح هیچ وقت بیشتر از بیزاری‌اش از تمام جاهای خالی‌ای نبوده که سونیا بعد از رفتنش توی خانه‌شان به جا گذاشته… پروانه محکم به در می کوبد ولی اُوه دیگر نمی‌شنود. خودش را روی چهارپایه راهرو ول می‌کند و حس می‌کند دست‌هایش می‌لرزند. ضربان قلبش آن قدر شدید شده که فکر می‌کند گوش‌هایش دارند می‌ترکند. به مدت بیست دقیقه فشاری در سینه‌اش حس می‌کند که مثل یک تاریکی وسیع است. تاریکی‌ای که دارد چکمه‌اش را روی گلوی اُوه فشار می‌دهد. و این جاست که اُوه اشک میریزد…

اُوه در تمام این مدت می دانست باید چه کار کند، باید به کی کمک کند قبل از اینکه بمیرد. ولی همه‌ی آدم‌ها در اصل به زمان خوش‌بین‌اند. همیشه معتقدیم برای انجام کاری برای دیگران هنوز وقت داریم. معتقدیم برای گفتن حرفی به دیگران هنوز وقت داریم…

کامنت فارسی از بصیر

نظر منفی

سه ستاره از 5 ستاره:

این کتاب از اون کتاب‌هایی بود که برای خوندنش خیلی هیجان داشتم، چون تعریف‌های زیادی ازش شنیده بودم و همون‌قدر هم می‌ترسیدم که نکنه اونقدر که میگن خوب نباشه. شروع کتاب ناامیدم کرد. اون اوایل تقریبا بی‌مزه و خنک بود. حتی یک داستان منسجم نداشت. تکرارهای حوصله سر بری داشت که خسته‌ام می‌کرد. با این حال در ادامه بهتر شد، داستان بیشتر شکل گرفت، شوخی‌هاش گرچه بازم برام خنده‌دار نبود اما قابل درک بود. یک سوم پایانی کتاب بهترین بخش کتاب بود. جایی که داستان سرعت گرفت، اوه از اون گارد دفاعیش خارج شد و همه‌ی اون ماجراها اتفاق افتاد و آخرش… .

آخر کتاب رو دوست داشتم، غمی که توی تک تک خطوط بود در عین ناراحت‌کننده بودن دلنشین بود. مردی به نام اوه رو به عنوان کتاب طنز دوست نداشتم. ولی نحوه بیان احساسات یک پیرمرد توش خیلی خوب بود و به خاطر همین دوستش داشتم. خنده‌دارترین بخش کتاب به نظرم اون جاییه که اوه با پروانه و بچه‌ها به دیدن پاتریک توی بیمارستان میرن و ماجرای اوه و دلقک. این قسمت تنها بخشی بود که واقعا منو به خنده انداخت. کلا کاراکتر دو تا بچه‌ی پروانه بهترین کاراکترهای داستان بودند و متاسفانه نویسنده زیاد ازشون استفاده نکرده بود، هرچند که اواخر داستان حضورشون پررنگ‌تر شد. بچه‌های دوست‌داشتنی‌ای بودند که حتی اوه رو نرم کردند.

از نکات جالب دیگه‌ کتاب برام این بود که با کارخانه «ساب» آشنا شدم. که البته الان دیدم ازش چیزی باقی نمونده و نابود شده.

برای اینکه از اون ماجرای ازدواج آخر داستان هم سر در بیارم مجبور شدم یه سری به نسخه اصلی کتاب بزنم، چون به لطف ارشاد اون بخش تکه پاره شده بود. اوایل کتاب امتیازش برام در حد 2.8 بود، اواسط به 3.3 رسید و آخر کتاب، به خصوص دو سه فصل آخر، 3.6. نمیدونم چرا ولی حسم میگه رو به پایین گردش کنم. با این حال سه تا کتاب دیگه نویسنده که به فارسی ترجمه شدن هم بعدا میخونم، به هر حال خریدمشون و اگه نخونم حس می‌کنم پولم هدر رفته. مردی به نام اوه کتاب خوبی بود، اما نه اونقدر که خیلی‌ها برام تعریف کرده بودند.

کامنت فارسی از امین

بهترین ترجمه مردی به نام اوه

طی سال‌های اخیر، این کتاب هم مانند قانون پنج ثانیه، بنویس تا اتفاق بیفتد، هنر جنگ، مرگ ایوان ایلیچ، قوی سیاه، ثروتمندترین مرد بابل، هنر عشق ورزیدن و پاستیل های بنفش درگیر ترجمه‌های متعدد شده است. موارد زیر، ترجمه‌های متفاوت کتاب هستند:

  • مردی به نام اوه | نشر نون | فرناز تیمورازف
  • مردی به نام اوه | نشر نون | الناز فرحناکیان
  • مردی به نام اووه | کتابسرای تندیس | محمد عباس آبادی
  • مردی به نام اوه | نشر چشمه | حسین تهرانی
  • مردی به نام اوه | نشر راه معاصر | آیدین پورضیایی
  • مردی به نام اوه | انتشارات پارمیس | فریده دلپاک
  • مردی به نام اوه | نشر نسل نو اندیش | علی اکبر قاری نیت
  • مردی به نام اوه | انتشارات آتیسا | اسدالله حقانی
  • مردی به نام اوه | نشر توساکو | شایسته کریمی
  • مردی به نام اوه | انتشارات آوای مهدیس | مجید درویش
  • مردی به نام اوه | نشر یوشیتا | محمد جواد نعمتی
  • مردی به نام اوه | انتشارات آوای چکامه | مهسا دوست دار

این بین دو ترجمه بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. در ابتدا ترجمه‌ی فرناز تیمورازف که یکی از اولین ترجمه‌های کتاب بود. این ترجمه توسط نشر نون منتشر شد. تیمورازف متولد 1364 در تهران است و با مترجمی از زبان‌های انگلیسی و آلمانی آشنایی دارد. او درس مترجمی زبان خوانده و از ساال 88 با ترجمه کتاب‌های مدیریت و روانشناسی با نشر جیحون کار خود را آغاز کرده است. او سال 92 به سوئیس مهاجرت کرد و مدرک ترجمه زبان آلمانی گرفت. تیمورازف همینک به جز ترجمه، به آموزش زبان فارسی می‌پردازد. او همینطور کتاب‌هایی از رابین شرما و چندین نویسنده دیگر ترجمه کرده است.

برشی از کتاب مردی به نام اوه با ترجمه‌ی فرناز تیمورازف
برشی از کتاب مردی به نام اوه با ترجمه‌ی فرناز تیمورازف

همینطور ترجمه‌ی حسین تهرانی برای نشر چشمه هم نسخه‌ی قابل احترامی است. تهرانی هم مثل تیمورازف تعداد زیادی از کتاب‌های بکمن را ترجمه کرده است.

نظرات کاربران

  • مسئولیت دیدگاه با نویسنده‌ی آن است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *