هنر عشق ورزیدن کتابی بود که اریش فروم (اریک فروم) روانشناس و فیلسوف آلمانی-آمریکایی منتشر کرد. این کتاب که سال 1956 منتشر شد، به کتابی فراتر از علاقهمندان به روانشناسی تخصصی تبدیل شد و علاقهمندانی از تمام قشرها پیدا کرد. کتاب در ایران هم در زمره پرفروشترین کتاب در حوزه روانشناسی است و طرفداران خاص خود را دارد. در ادامه شما را با نویسنده، کتاب، واکنشها به کتاب و ترجمههای آن آشنا خواهیم کرد. با خوبو همراه باشید
نام کتاب | هنر عشق ورزیدن | Art of Loving |
نویسنده | اریش فروم |
گونه ادبی | ناداستان، روانشناسی |
انتشارات در ایران | و نشرهای دیگر |
مترجم | و مترجمان دیگر |
تعداد صفحه | 133 |
سال انتشار | 1956 |
خرید آنلاین | |
دانلود نسخه آنلاین |
بیوگرافی اریش فروم
اریش فروم سال 1900 در فرانکفورت که بخشی از امپراطوری آلمان بود به دنیا آمد و تا هشتاد سال بعد عمر کرد. او روانکاو، جامعهشناس اجتماعی، سوسیال-دموکرات و از فیلسوفان مکتب اومانیستی (باور به عاملیت انسان به طور فردی و اجتماعی) بود. او طی مدت حیات خود، کوشید تا ارتباط بین جامعه و روان افراد را مشخص کند و روانکاوی را علاج بیماریهای فرهنگی بشر میدانست.
فروم دوره تحصیل خود را در دانشگاههای هیدلبرگ و مونیخ و همینطور انیسیتو روانکاوی برلین گذراند. وقتی نازیسم در آلمان به قدرت رسید، او به ژنو و بعد به آمریکا مهاجرت کرد. فروم یهودی و معتقد به اندیشه صهیونیسم بود؛ هرچند آتئیسم در او پررنگتر به نظر میرسید. فروم از دهه چهارم زندگی ساکن آمریکا بود و ابتدا در دانشگاه کلمبیای نیویورک و بعد دانشگاه ملی مکزیک تدریس کرد. او سالهای آخر عمر را در سوئیس گذراند و همانجا عمر را به پایان رساند.
فروم، به عنوان یک نظریهپرداز، تالیفات بسیار مهمی دارد. فروید معتقد بود شخصیت انسان تنها نیروهای غریزی شکل نمیگیرد. فروم به این نظریه اضافه کرد که عناصر اجتماعی و فرهنگی بر شخصیت انسن تاثیر میگذارند و همین دلیل تکامل است. فروم، تعارضات شخصی انسان را همان چیزی میداند که در جوامعی که انسان شکل داده، عینی شدهاند. با این حال محکوم به رنج نیستیم و با آگاهی، مشکلات قابل حل است. او باور دارد که تنها با پرورش خِرد خود میتوانیم پیش برویم.
بررسی آثار اریش فروم
فروم از زمانی که پایاننامه خود را در سال 1922منتشر کرد، تا 1976 بیست و هشت کتاب به انتشار رساند. هشت کتاب اول او همگی به زبان آلمانی هستند و بازهی 1922 تا 1949 یعنی پایان جنگ جهانی دوم را شامل میشوند. همینطور شش کتاب از او، پس از مرگ وی چاپ شد. آخرین مورد آن مربوط به سال 1997 بود که به نظر با پایان قرن بیستم، آثار فروم هم به پایان رسیدند. از بین آثار او، شش کتاب مهمتر هستند که آنها را معرفی خواهیم کرد.
آثار چاپ شده به انگلیسی
- گریز از آزادی (1941): فروم در این کتاب از عناصر مخالف با رشد انسان و انسانیت حرف میزند. عوامفریبی خودکامه و سادهدلی مردم باعث شده که کشف معنای آزادی محال باشد. به نوعی که هر صاحب قدرتی، آزادی را با انواع فتنه همارز دانسته است.
- روانکاوی و دین (1950): فروم در کتاب آثار مثبت و منفی دین بر افراد را بررسی میکند. همینطور او ادیان را به دو دسته تمامیتطلب و انسانگرا تقسیم میکند. مذاهب دستهی اول، هویت فرد را انکار میکنند و او را به خدمت خود در میآورند.
- هنر عشق ورزیدن (1956): به این کتاب خواهیم پرداخت.
- سرنوشت راستین انسان (ترجمهی Marx’s Concept of Man) (1961): در کتاب، نویسنده چیزهایی که در مورد کارل مارکس گفتهاند را زیر سوال میبرد. در واقع به نظر فروم، مارکس توسط دولتهای سوسیالیستی قرن بیستم مورد سواستفاده قرار گرفته است. به بیان فروم، نه تنها مارکس طرفدار هیچگونه استبداد دولتی نبود که نگاهی بسیار انسانگرایانه به زندگی داشت.
- داشتن یا بودن (1961): فروم اینجا دو شیوه متفاوت زندگی کردن و نگرش به هستی را از هم متمایز میکند. اینکه نگراش ما به زندگی براساس داشتههایمان یا هویتمان تعریف میشود، تاثیر جدی روی کیفیت زندگی دارد. گذر از داشتن به بودن، کلید نجات انسان از طمع، خودخواهی، جنگ و دشمنی خواهد بود.
- هنر بودن (1989): در این سری از نوشتههای فروم، با کمک اندیشههای فروید، مارکس و بودا راهی جدید به سوی خودآگاهی و رضایت از زندگی توصیه شده است.
- هنر گوش دادن (1994): کتاب سالها بعد از مرگ فروم چاپ شد. در این کتاب ما با فروم به عنوان یک رواندرمانگر آشنا میشویم. او در این کتاب توضیح میدهد که چطور با رنج بیماران خود کنار آمده است. نوشتههای کتاب از سخنرانیها و سمینارهای فروم بین دهه شصت تا زمان مرگ وی استخراج شده است.
نقد و بررسی کتاب هنر عشق ورزیدن
کتاب هنر عشق ورزیدن سال 1956 با قلم اریش فروم توسط یک انتشارات نیویورکی منتشر شد. او، این کتاب را به عنوان عنوانی از مجموعه چند جلدی انتشاراتِ هارپر و راو با نام مشترک عنوان جهان به چاپ رساند. در این مجموعه 54 جلدی، دهها نویسنده مطرح کتاب دارند. خصوصیت مشترک دیگر این کتابها این است که با ویراستاری روث ناندا آنشن فیلسفوف و نویسنده آمریکایی منتشر شدهاند.
در کتاب، فروم دیدگاه خود به ذات انسان که پیشتر در گریز از آزادی بروز داده بود، گسترش داده است. کتاب به شکلی کامل و دقیق نوشته شده که میتوان خلاصهای از دوره کاری طولانی فروم در فلسفه، روانشناسی و جامعهشناسی باشد.
او در کتاب، عشق را یک مهارت معرفی میکند که قابلیت آموزش و بهبود دارد. در واقع به این وسیله، فروم دیدگاههایی را که عشق احساساتی رازآلود یا واکنشی شیمیایی است، رد میکند. او عشق را به عنوان یک مسئله هویتی متفاوت از مقطع کوتاهِ عاشق شدن میداند. صحبت از عشقی است که طی یک رابطه طولانی جریان دارد و دو طرف را از خود لبریز میکند.
فروم، نگاهی به مشابه یک هنر به عشقورزیدن دارد. او در کتاب به آموزش این هنر میپردازد. او از آنجا که نگاهی تیره با جوامع مدرن با حکومتهای سرمایهداری دارد، نیاز به یادگیری عشقورزی را حالا بسیار مهمتر از گذشته میداند. برای مثال او در صدد این است که نشان دهد سیستم حکومتداری سرمایهداری چه مشکلاتی سر راه عشقورزی به وجود آورده است. از این لحاظ میتوان شباهتهایی بین نگاه فروم و داستانِ کتاب دنیای قشنگ نو یافت.
بخشی از متن کتاب
این کتاب میخواهد اثبات کند که اگر آدمی همسایهاش را دوست نداشته باشد و از فروتنی واقعی، شهامت، ایمان و انضباط بیبهره باشد، از عشق فردی خرسند نخواهد شد. در فرهنگهایی که این صفات نادرند، کسب استعداد مهر ورزیدن نیز بناچار در حکم موفقیتی نادر خواهد بود.
آیا عشق هنر است؟ اگر هنر باشد آیا به دانش و کوشش نیازمند است؟ آیا عشق احساسی مطبوع است که درک آن بستگی به بخت آدمی دارد، یعنی چیزی است که اگر بخت یاری کند، آدمی بدان «گرفتار» میشود؟ مباحث این کتاب کوچک مبتنی بر پرسش اول است، در صورتی که امروز بدون شک اکثر مردم به تعبیر دوم بیشتر معتقدند.
آن که هیچ نمیداند، به چیزی عشق نمیورزد. آن که از عهده هیچ کاری برنمیآید، هیچ نمیفهمد. آن که هیچ نمیفهمد، بیارزش است. ولی آن که میفهمد؛ بیگمان عشق میورزند، مشاهده میکند، میبیند… هرچه بیشتر دانش آدمی در چیزی ذاتی باشد، عشق بدان بزرگتر است… هر که فکر کند همه میوهها در همان وقت میرسند که توتفرنگی، از انگور چیزی نمیداند.
انسانی که به انسان بودن خود واقف گشته است و با نور عشق راه زنده بودن را در برابر خود باز میکند، انسانی است که در درجه اول میکوشد خود و دنیا را آنچنان که هست ببیند. انسانی که حس مسئولیت و احترامی شدید نسبت به خود دارد و با توجهی که شرط عشق و خرد انسانی است به دنبال آن می رود تا شخصیت و تمامیت خود را هر دم آبدیده تر و محکم تر کند.
عاشق کسی بودن تنها یک احساس شدید نیست بلکه تصمیم است، قضاوت است، قول است. اگر عشق فقط یک احساس میبود، دیگر پایداری در این قول، که همدیگر را تا ابد دوست خواهیم داشت، مفهوم پیدا نمیکرد. احساس میآید و ممکن است خود به خود زائل شود. وقتی که عمل من با داوری و تصمیم ارتباطی نداشته باشد چگونه میتوانم در مورد پایداری آن قضاوت کنم؟
جایگاه کتاب
برای بررسی جایگاه کتاب در نزد مخاطبان به سراغ گوگل ترندز رفتیم. این ابزاری از گوگل است که به ما در مقایسه کلیدواژه (اینجا یک سری کتاب) با شرایط قابل تعیین، کمک میکند. دیتای مربوط به این ابزار، از نتایج جستجوی کاربران تعیین شده است. از همین ابزار برای بررسی وضعیت کتاب حاضر استفاده کردیم. به این ترتیب، کتاب را با یک سری کتاب در فضای مشترک مقایسه کردیم. هنر عشق ورزیدن را با کتابهای مانند انسان در جستجوی معنا، پنج زبان عشق و انسان در جستجوی معنا مقایسه کردیم. همانطور که میبینید، تنها کتاب انسان در جستجوی معنا توجه بیشتری در پانزده سال اخیر به خود جلب کرده است. با وجود گذر 66 سال از چاپ کتاب و 42 سال از مرگ نویسنده، همچنان هنر عشق ورزیدن کتاب معتبر و مهمی است.
همینطور سراغ گودریدز رفتیم. گودریدز سایتی شبیه به شبکه اجتماعی برای عاشقان کتاب است. در گودریدز، کتاب هنر عشق ورزیدن محبوبترین کتاب فروم است. بیش از 68 هزار نفر آنجا به کتاب امتیاز دادهاند. همینطور میانگین این نمرات 4 از 5 است که امتیاز خوبی است. کتاب همینطور بحثبرانگیزترین کتاب نویسنده هم هست. حدود 3500 کامنت برای این کتاب وجود دارد. بیشتر این کامنتها با متیاز حداقل یا حداکثری همراه شدهاند. در ادامه یک نظر مثبت و یک نظر منفی را در خصوص کتاب خواهیم آورد.
نظر مثبت
4 از 5 به کتاب نمره داده است:
این کتاب برخلاف اسمِ زرد و طراحی جلد مزخرفِ انتشارات مرواید، به هیچ وجه کتابِ زردی نیست و برخلاف تصور اولیه، دستورالعملی برای عاشق شدن و نحوهی عشقورزی نیست. پس برای کسی که دنبال چند دستورِ ساده و عملی جهت عشقورزی (مخزنی) میگردد، ناامیدکننده خواهد بود.
تنها ده سال پس از پایان جنگ جهانی دوم، یعنی بعد از فروریختن تمام آرمانها و امیدها به نیکاندیشی و نیککرداریِ بشر، یک روانکاوِ چپگرا، کتابی با موضوع عشق مینویسد که در آن با امید و مثبتاندیشی، بشر را به عشقورزیدن نسبت به تمام ابناء بشر فرا میخواند. فروم هنوز به طرزی کاملا انسانی خوشبین است که انسان روزی به مفهومِ حقیقیِ عشق، عشق بورزد. خوشبینیای که با پشتوانهی شناخت علمی و دقیق او از سرشت بشر و انتقادهای تند و سازشناپذیرش با نظام سرمایهداری همراه است.
اریک فروم نیز در این کتاب از کالایی و قراردادی شدن مفهوم عشق و در نتیجه انحطاط و سطحی شدن آن در جامعهی غرب انتقاد میکند. انحطاطی که از آغاز قرن بیستم، با اشائهی نظریهی روانکاوی فروید توسط نظام سرمایهداری آغاز شده ( تقلیل مفهوم عشق به رابطهی جنسی) تا جایی که به ارائهی الگوها و باید و نبایدها برای زندگی زناشویی پیش میرود. یعنی چارچوب گذاشتن برای رفتار بشر، یعنی پیشبینی پذیر کردنِ او، همان خواست نظام سرمایهداری که بتواند به راحتی برای مصرفِ هرچه بیشترِ محصولات خود به راحتی برنامه بریزد.
عشق ورزیدن هنر است؟ فروم تصورِ عمومی نسبت به عشق، که آن را امری «غیرارادی» و ناگهانی و قدرتمند میداند که آدمی را «درگیر» خود میکند و او را به «انفعال» میکشاند، نمیپذیرد و معتقد است عشق یک امر کاملا «آگاهانه»، «ارادی» و «با تصمیم» است که برای حصول به آن و رسیدن به معشوق نیاز به «تلاش»، «تمرین» و «استعداد عشقورزی» دارد. از نظر او کسی که میخواهد عشق بورزد باید آمادگی و قدرت این را داشته باشد که همهی وجود خود را با رضایت و شادمانی، در اختیارِ طرف مقابلِ خود، بگذارد و طرف مقابلش نیز همینطور کار را کند.
انسان باید خود را دوست داشته باشد تا بتواند همهی جهان و معشوق خود را نیز دوست داشته باشد. او باید استعداد و توانایی عشق ورزی را همانند تمام هنرهای دیگر بیاموزد و در خود پرورش دهد. تنها انسانی که به بلوغِ کامل رسیده است و دیدی انساندوستانه دارد و از خودخواهیها و احساس نیازمندیِ خود رها شده باشد، میتواند عشق بورزد.
کامنت فارسی از محمدرضا
نظر منفی
یک ستاره از 5 ستاره:
یک شب به مناسبتی زئوس همه ی خدایان را به جشنی در معبد کوه المپ دعوت کرده بود. خدای جنون و دیوانگی “لیسا” هم در این جشن حضور داشت و مست شده بود. آفرودیته خدای عشق شروع به صحبت کرد. حرفهای خدای عشق به مذاق خدای جنون خوش نیامد و او ناگهان تیری را در کمانش گذاشت و به سمت خدای عشق پرتاب کرد. تیر خدای جنون به چشم خدای عشق خورد و عشق را کور کرد. زئوس خدای خدایان مدتی اندیشه کرد و بعد به عنوان مجازات این عمل، دستور داد که چون خدای دیوانگی چشم خدای عشق را کور کرده است، پس خودش هم باید تا ابد عصا کش خدای عشق شود.
از طرف دیگر مطالعات علمی ثابت کرده که در زمان عاشق شدن، لوب پیشانی مغز کارکرد صحیح خود را از دست میدهد و به همین علت است که فرد عاشق نمیتواند تصمیمات منطقی بگیرد. اصطلاحا گفته می شود که عشق کور است.
نتیجهای که میخوام از مطالب بالا بگیرم اینه که از گذشتههای خیلی دور تا همین الان، اکثریت آدمها بر این باور بودن که عشق منطق نمیشناسه و به این راحتی قابلتوصیف و اندازهگیری نیست. مبحث پیچیدهای مثل عشق در هیچ قاعده و چارچوبی جا نمیگیره. با این حال نویسندهی این کتاب به قدری مطمئن راجع به این موضوع حرف میزنه و دستورالعمل صادر میکنه گویی که در حال اثبات یک فرمول سادهی ریاضی است که البته هم فقط خود او موفق به کشف اثبات آن شده. از طرف دیگر وقتی در رابطه با مباحث لطیفی مانند عشق صحبت میشود، بد نیست که مقداری احساسات خوشایند هم چاشنی این کار شود. نه اینکه مثل یک مقولهی خشک و علمی به چنین مبحثی پرداخته شود!
بگذریم که برچسب زدن به بزرگانی چون فروید و اشتباه تصور کردن ایدههای این شخصیت برجسته هم، در کتابی که در باب “عشق” سخن میگوید کار چندان شایستهای نیست.
کامنت فارسی از رها
بهترین ترجمه کتاب هنر عشق ورزیدن
طی سالهای اخیر، این کتاب هم مانند کیمیاگر، مثل زن رفتار کن مثل مرد فکر کن، حرمسرای قذافی، هنر ظریف بی خیالی، راز، ملت عشق و ای کاش وقتی 20 ساله بودم میدانستم درگیر ترجمههای متعدد شده است. موارد زیر، ترجمههای متفاوت کتاب هستند:
- هنر عشق ورزیدن | انتشارات مروارید | پوری سلطانی
- هنر عشق ورزیدن | نشر مصدق | سعدالله علیزاده
- هنر عشق ورزیدن | انتشارات جاجرمی | سمیه سادات ال حسینی
- هنر عشق ورزیدن | انتشارات بادبان | شیوا علینقیلو
- هنر عشق ورزیدن | نشر شیر محمدی | محمدجواد داروئیان
- هنر عشق ورزیدن| اثر اریک فروم انتشارات آتیسا | رزا کرمانیان
معروفترین ترجمه کتاب، همان است که پوری سلطانی انجام داده است. نشر مروارید این کتاب را سال 1387 به چاپ رساند. سلطانی اولین بار در سال 1343 و در حالی که از سوی ساواک محروم از کار بود ترجمه کرده بود.
سلطانی که سال 94 هم فوت کرد، از پایهگذاران کتابداری و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران بود. او را مادر کتابداری نوین ایران نامیدهاند. طی پنجاه سال کار مستمر، او نقشی موثر در شکلگیری کتابخانه ملی ایران داشت. همینطور باید اشاره کرد که او همسر مرتضی کیوان روزنامهنگار و منتقد ادبی بود که در دوره پهلوی به دلیل مبارزات سیاسی اعدام شد. سلطانی در دانشگاه کمبریج زبان و ادبیات انگلیسی خوانده و مدتی هم در بانک مرکزی کار میکرد. سلطانی سال 1380 از کار دولتی بازنشست شد اما تا سال 1392 در کتابخانه ملی کار کرد و در این سال پشت میز خود از حال رفت. دو سال بعد از این تاریخ، سرانجام او فوت کرد.
از ترجمههای دیگر قابل اشاره کتاب دو موردی است که دو نشر تخصصی در حوزه روانشناسی یعنی مصدق و جاجرمی ترجمه کردهاند.
نظرات کاربران