فیلم لئون: حرفه ای (Léon: The Professional) که همچنین با نامهای لئون و حرفه ای نیز شناخته میشود، فیلمی است که توسط لوک بسون کارگردان مطرح فرانسوی در سال 1994 میلادی ساخته شده است. این فیلم توسط لوک بسون در ژانر اکشن و مهیج ساخته شده است.
به گزارش خوبو، فیلم لئون: حرفه ای که مورد استقبال بسیار زیادی توسط مخاطبین قرار گرفته، از سایت معتبر IMDB نمره بسیار بالای 8.5 را دریافت کرده است. این فیلم در جایگاه سی و یکم بهترین فیلمهای تاریخ سینما از نگاه مخاطبین سینما قرار دارد.
عوامل و بازیگران فیلم لئون: حرفه ای
لئون: حرفه ای فیلمی است که در ژانر اکشن و مهیج توسط لوک بسون (Luc Besson) ساخته شده است. لوک بسون یکی از مطرحترین کارگردانان سینمای فرانسه است و لئون بهترین و مطرحترین اثر او است.
ژان رنو (Jean Reno) بازیگر مطرح فرانسوی یکی از بهترین نمایشهای خود را در این فیلم ایفا کرد، هر چند این عملکرد او از نظر بسیاری، بهترین نقش ایفا شده توسط این بازیگر بزرگ سینما است. گری اولدمن (Gary Oldman) بازیگر مطرح دیگری است که در این فیلم ایفای نقش کرده است. ناتالی پورتمن (Natalie Portman) 13 ساله نیز برای اولین بار در این فیلم جلوی دوربین رفته است. ترانه زیبای شکل قلب من (Shape of My Heart) از استینگ (Sting) خواننده مطرح انگلیسی در قسمت پایانی فیلم استفاده شده است.
کارگردان | لوک بسون |
تهیه کننده | پاتریس لودو |
نویسنده | لوک بسون |
بازیگران | ژان رنو ناتالی پورتمن گری اولدمن دنی آیلو جرج مارتین |
موسیقی | اریک سرا |
مدت زمان فیلم | 110 دقیقه |
بودجه فیلم | 16 میلیون دلار |
فروش گیشه | 46.1 میلیون دلار |
نمره IMDB | 8.5 |
نمره نویسنده | 9 |
خلاصه فیلم
لئون قاتلی حرفهای و خطرناک است و ماتیلدا که تمامی خانوادهاش توسط یک گروه قاچاق مواد مخدر کشته میشوند، پس از اینکه متوجه شغل لئون میشود، تصمیم میگیرد به او نزدیک شود و از او بخواهد که انتقام خانوادهاش را بگیرد. لئون نمیپذیرد، اما به مرور زمان تصمیم میگیرد نحوه آدمکشی را به ماتیلدا یاد دهد. پس از بیمحلی لئون برای انتقام گرفتن، ماتیلدا تصمیم میگیرد خودکشی کند و لئون مانع آن میشود و سرانجام تصمیم میگیرد قاتلین خانواده ماتیلدا را از بین ببرد و لحظات هیجانانگیزی را رقم میزند.
نقد و بررسی فیلم لئون: حرفه ای
لوک بسون در نگاه اول کارگردان بسیار خوش سلیقهای به نظر میرسد و این مسئله را نه فقط از طریق انتخاب گروه بازیگران عالی و شخصیتپردازیهای خیلی خوب که از همان اولین نمای فیلم ثابت میکند. نمای زیبایی که همراه با موسیقی عالیاش به مخاطب این وعده را میدهد که فیلمی که به تماشایش نشسته یک فیلم معمولی نیست. و البته این موضوع تا پایان به تماشاگر ثابت میشود: صحنههای اکشن هیجانانگیز و جذاب که خیلی خوب کارگردانی شده، موسیقی فوقالعاده که با تصاویر و داستان هماهنگی زیادی دارد، شخصیتپردازی خیلی خوب و بازیهای عالی بازیگران، همه در اثبات این موضوع نقش مهمی دارند.
لئون
لئون قهرمان اصلی فیلم یکی از جالبترین قهرمانهای دنیای سینما است. دلیل این موضوع هم شخصیتپردازی دقیق و پر از جزئیات و بازی عالی ژان رنو است.
لئون مردی آدمکش است که به تنهایی زندگی میکند. وجهه قهرمانانه او تنها در مأموریتهایش است که آشکار میشود و وقتی مأموریتش را بهعنوان یک حرفه ای به پایان میرساند، زندگیاش را بهعنوان یک فرد مطرود و جدا افتاده آغاز میکند. کسی که به تنهایی و به آرامی در گوشهای از شهر در آپارتمانی کوچک زندگی میکند.
ولی معلوم است که از زندگیاش چندان راضی نیست و این را میشود از صحنهای فهمید که لئون پشت میزی در خانهاش نشسته و در حالیکه لیوان شیرش را در دست گرفته به نقطهای خیره شده است. و انگار با خودش کلنجار میرود که آیا میتواند به همین ترتیب به زندگی ادامه دهد.
این ناراضی بودنش از زندگی، اینکه بعضی وقتها به سینما میرود، اینکه خیلی به گلدانش علاقه دارد و هر روز با دقت از آن مراقبت میکند، اینکه در مأموریتهایش به زنها و بچهها رحم میکند، باعث میشوند تا شخصیت لئون یک وجه انسانی نیز پیدا کند و رابطه عاشقانه بین این آدمکش و ماتیلدا غیر منطقی بهنظر نرسد.
لئون و ماتیلدا
لئون و ماتیلدا یکی از بهترین زوجهای سینمایی هستند. این دو نفر آنقدر در کنار هم فوقالعادهاند که انگار برای هم ساخته شدهاند. طوری که مرگ لئون در پایان فیلم حالت واقعا تراژیکی پیدا میکند و باعث میشود عمیقاً با وضعیت ماتیلدا که قرار است بدون لئون به زندگی ادامه دهد همذاتپنداری کنیم.
این دو نفر هر دو در ابتدای فیلم وضعیتی مشابه هم دارند: هر دو تنها هستند. ماتیلدا در خانوادهای زندگی میکند که کسی به او اهمیت نمیدهد و او را درک نمیکند. پدر و مادری دارد که هیچ شباهتی با “پدر و مادر” ندارند و خواهری که از او متنفر است. او در این خانواده همانقدر تنها است که لئون در آپارتمان خلوت و ساکتش. تنها برادر کوچکش است که زندگی را برایش قابل تحمل میکند. تقریباً همانکاری که گلدان لئون برای لئون انجام میدهد.
این دو نفر که از زندگیشان راضی نیستند یک تفاوت عمده با هم دارند و آن این است که ماتیلدا، پس از قتل عام خانوادهاش، یک زندگی متفاوت، زندگی با لئون را میپذیرد. ولی لئون که مدتها است در تنهایی زندگی کرده و به این زندگی عادت کرده برایش سخت است که یک دختر بچه را به خانهاش راه دهد و همراه او زندگی کند. و حتی همان شب اول تصمیم میگیرد که به سبک آدمکشها در حالی که ماتیلدا خواب است او را از زندگیاش حذف کند!
هرچند منصرف میشود و این انصرافش به او این فرصت را میدهد تا زندگی جدیدی را تجربه کند. لئون و ماتیلدا رفته رفته به زندگی در کنار هم عادت میکنند و در پایان آنقدر به هم وابسته میشوند و همدیگر را دوست میدارند که لحظه جدا شدن آن دو در پایان فیلم حکم یک وداع عاشقانه را پیدا میکند.
صحنههای پایانی فیلم در عین افسرده کننده بودن، بسیار قدرتمند هستند. صحنههایی که ماتیلدا، پس از مرگ لئون تنها یادگار او گلدان کوچکش را در دست گرفته و به تنهایی در شهر پرسه میزند و جای خالی لئون کنار ماتیلدا به شدت احساس میشود.
این صحنهها علاوه بر اینکه تنهایی ماتیلدا را به خوبی نشان میدهد به گونهای بزرگی قهرمان اصلی فیلم را نیز القا میکند. همانطور که ماتیلدا در هنگام ثبت نام در مدرسه شبانهروزی چنین میگوید:
والدینم به دلیل مشکل مواد مخدر کشته شدند. من با بزرگترین مرد دنیا زندگی کردم. اون یه آدمکش بود. بهترین توی شهر. اما امروز صبح مرد. و اگه شما به من کمک نکنید من تا امشب مردم.
یکی از صحنههای جذاب در این فیلم و در مورد رابطه بین لئون و ماتیلدا آنجا است که آنها برای تنوع و به پیشنهاد ماتیلدا مشغول بازی میشوند و ادای شخصیتهای مشهور را در میآورند. فیلم در این لحظات حالت رقتانگیزی پیدا میکند و این ذهنیت را به وجود میآورد که اصلاً چرا این صحنهها در فیلم قرار داده شده. تا اینکه کمی بعد فیلم، آن دو را نشان میدهد که با یک آبپاش دنبال هم افتادهاند و حسابی بهشان خوش میگذرد. این صحنهها که خیلی زیبا و لذت بخش از کار درآمده نشان میدهد که این دو نفر خودشان چه شخصیتهای کاملی هستند و لذت واقعی را زمانی تجربه میکنند که خودشان باشند و در کنار هم.
لئون، گوست داگ
هر چند به طور کلی مقایسه لئون با فیلمی مثل گوست داگ اشتباه است و این دو فیلم از نظر فرم و خط داستانی مثل هم نیستند، اما قهرمانهای این دو فیلم شباهتهای زیادی با هم دارند. لئون و گوست داگ هر دو آدمهای آرام و تنهایی هستند و در کارشان به بهترین شکل ممکن عمل میکنند. هر دو برای خود قواعدی وضع کردهاند و با توجه به آنها حرکت میکنند. و در ضمن هر دو کارشان را خیلی تمیز و بی سر و صدا انجام میدهند. در این بین هر دو شخصیت در طول داستان با یک دختر بچه آشنا میشوند. اگر بخواهیم این دو فیلم را از منظر رابطه آدمکش و دختربچه مقایسه کنیم، مسلماً لئون در جایگاه بالاتری قرار میگیرد.
رابطه “گوست داگ” و ”پیرلین” هر چند رابطه چندان عاطفیای نیست و مثل لئون ناشی از یک وضعیت سخت (از دست دادن خانه و خانواده) نیست اما در حالت کلی هم خیلی سرد و خشک است. در حالیکه گرما و انرژی اصلی فیلم لئون از طریق رابطه بین لئون و ماتیلدا است که معنا پیدا میکند و هر چقدر آن دختر سیاه پوست با بازی و لحن حرف زدن سرد و بیتفاوت بازیگرش اعصاب خرد کن است، ماتیلدا با بازی فوقالعاده گرم و پرشور ناتالی پورتمن و نشان دادن تصویری طبیعی و باور پذیر از یک دختر نوجوان پرانرژی عالی است.
در حالت کلی، اگر بخواهیم “لئون” و “گوست داگ” را به صورت تنها در کنار هم قرار دهیم، هر چند کاراکتر گوست داگ جذابیت زیادی دارد، اما لئون به دلیل شخصیت باورپذیرش در جایگاه بالاتری قرار میگیرد.
منبع: یک وبلاگ سینمایی
دیالوگ برتر
لئون
این گلدون تنها دوستمه، همیشه سبزه، ساکته، مثل خودمه؛ ریشه نداره.
ماتیلدا
اگه واقعاً دوستش داری تو زمین بکارش تا ریشه داشته باشه.
نظرات کاربران