0

معرفی کتاب دختری در قطار + دانلود و خرید

دختری در قطار-ترجمه فارسی

دختری در قطار رمانی بود که پائولا هاوکینز نویسنده‌ی انگلیسی در سال 2015 نوشت. این داستان دلهره‌آور، توانست توجه‌های زیادی را به خود جلب کند و در ایران هم طرفداران بسیاری پیدا کرده است. در ادامه شما را با نویسنده، کتاب، واکنش‌ها به کتاب و ترجمه‌های آن آشنا خواهیم کرد. با خوبو همراه باشید

نام کتابدختری در قطار | The Girl on the Train
نویسندهپائولا هاوکینز | Paula Hawkins
گونه ادبیداستان، رمان، دلهره‌آور
انتشارات در ایرانو نشرهای دیگر
مترجمو مترجمان دیگر
تعداد صفحه336
سال انتشار2015
خرید آنلاین
دانلود نسخه آنلاین

بیوگرافی پائولا هاوکینز

پائولا هاوکینز در آگوست 1972 متولد شد. محول تولد او در کشور رودزیا (زیمباوه‌ی کنونی) و شهر هراره بود که آن زمان تحتت استعمار بریتانیا قرار داشت. پدر او، آنتونی هاوکینز پروفسور اقتصاد و خبرنگار حوزه‌ی مالی بود. تا پیش از هفده سالگی پائولا، این خانواده در هراره باقی ماندند و او به مدرسه‌‌ای با شیوه‌ی انگلیسی می‌رفت. سال 1989 آنها به انگلستان بازگشتند. هاوکینز وارد دانشگاه آکسفورد، کالج کِبِل شد و آنجا در رشته‌های فلسفه، اقتصاد و سیاست تحصیل کرد. او همینطور طی سال‌های بعد از آن برای روزنامه‌ی تایمز بریتانیا، خبرنگاری می‌گرد و تمرکزش را روی حوزه‌ی اقتصاد گذاشته بود. در کل او سابقه‌ی پانزده سال خبرنگاری دارد.

پائولا هاوکینز
پائولا هاوکینز

او پیش از رسیدن به 35 سالگی اولین کتاب مستقل خود را منتشر کرد؛ کتابی به اسم الهه‌ی پول که در آن توصیه‌های اقتصادی برای زنان ایراد کرده بود. البته او سال 2001 به عنوان هم‌نویسنده، در کتابی به عنوان «آموزش چریکی» در زمینه‌ی آموزش به کودکان، با یا بدون مدرسه حاضر بود. در ادامه‌ی دهه‌ی دو هزار او شروع به نوشتن داستان کرد اما برای این کار از اسم خود انتخاب نکرد. او چندین کتاب با اسم «امی سیلور» نوشت و همچنان مسائل مالی در نوشته‌هایش نقش دارند. چند کتاب داستانی اول او چندان موفق نبودند. شهرت برای او وقتی از راه رسید که کتاب دختری در قطار را سال 2015 منتشر کرد. از این کتاب به بعد، او دوباره با نام خود، پائولا هاوکینز نوشته است.

به دنبال موفقیت کتاب، نام پائولا داوکینز وارد لیست صد زن برتر سال 2016 از سوی BBC اعلام شد.

بررسی آثار

به اسم پائولا هاوکینز

  • آموزش چریکی (2001)
  • الهه‌ی پول (2006)
  • دختری در قطار (2015)
  • درون آب (2017): داستان در حومه‌ی نیوکاسل اتفاق می‌افتد و یازده راوی دارد. رودخانه‌ای در این شهر هست که زنان آن را برای خودکشی انتخاب می‌کنند. ساکنان هر روز آبی را می‌نوشند که زنی در آن خودکشی کرده است. کتاب به لیست پرفروش‌های نیویورک تایمز رسید.
  • سوختن آرام آتش (2021): مردی در لندن به شکلی وحشتناک کشته شده است. سه زن با او آشنا بودند و هرکدام مظنون هستند.
درون آب-پائولا هاوکینز
درون آب-پائولا هاوکینز

به اسم امی سیلور

  • اعترافات یک مُدگرای بی‌پولِ بیزار (2009): کیسی شغلی عالی و دوست‌پسری مناسب دارد که باعث شده همیشه لباس‌ها و کفش‌های درخشان و زیبا داشته باشد. او به خاطر بحران اقتصادی از کار اخراج می‌شود و دوست‌پسرش به خاطر زنی با سن بیشتر، او را رها می‌کند. حالا کیسی غرق بدهی شده و باید به نصحیت‌های جود، همخانه‌اش در مورد مسائل مالی را گوش کند. آیا کیسی دست از ریخت و پاش برمی‌دارد؟
  • همه چیزهایی که برای کریسمس می‌خواهم (2010): بین کتاب‌هایی که به اسم امی سیلور نوشته شد، این موفق‌ترین بود. داستان در مورد شخصیت زنی به اسم «بی» است که اولین کریسمس خود را با نوزادش می‌گذراند. او می‌خواهد همه‌چیز بی‌نقص باشد. کافه‌ای دارد که باید آن را تغییر دکوراسیون دهد تا کل محل را برای جشن کریسمس دعوت کند.
  • یک دقیقه تا نیمه‌شب (2011): نیکول، از وقتی سیزده ساله بوده، هر تحویل سال را با سه دوست خود، جولین، الکس و ایدن می‌گذراند. برنامه‌ی هر سال، یک پارتی دیوانه‌وار است اما آن سال مسائلی پیش آمده و این دوستی خراب شده است. حالا نیکول ازدواج کرده و در لندن ساکن شده است اما یک هفته مانده به سال 2011، نیکلو و همسرش تصمیم می‌گیرند به نیویورک بروند تا کنار ایدن و الکس باشند. ناگفته‌های زیادی بین آنها باقی مانده است.
  • تجدید دیدار (2013): جن، اندرو، لیلا، ناتالی و دن در دانشگاه همیشه با هم هستند اما هفته سال بعد، به سختی همدیگر را می‌شناسند. تا زمانی که جن همگی را به خانه‌ی خود در کنار کوه‌های آلپ دعوت می‌کند. این خانه، همانجایی است که آنها یک تابستان عالی را کنار هم داشتند و بعد یک تراژدی از هم جدایشان کرد.

نقد و بررسی کتاب دختری در قطار

دختری در قطار رمانی است که پائولا هاوکینز در سال 2015 آن را منتشر کرد. نوشتن این کتاب شش ماه طول کشید و به خاطر آن، او تمام کارهای دیگر خود را رها کرد و تمام‌وقت برایش وقت گذاشت. این حتی دوره‌ای بود که هاوکینز به مشکل مالی خورد و مبلغی از پدر خود قرض کرد. کتاب به صدر لیست پرفروش‌ترین کتاب‌های داستانی نیویورک تایمز در چند هفته رسید. در مجموع کتاب به رقم باورنکردنی 23 میلیون نسخه فوش در سراسر جهان رسید. به طور رسمی تا حالا کتاب به 27 زبان ترجمه شده است. از آن جمله نشر میلکان است که کتاب را به فارسی ترجمه کرده است.

کتاب از چند جهت بسیار موردتوجه قرار گرفت. اول اینکه هیجان بالایی داشت و حادثه‌محور بود. از سوی دیگر در شخصیت‌پردازی به شکلی روانکاوانه بسیار موفق عمل کرده بود. چنین ترکیبی در کنار اینکه داستانی امروزی و قابل هم‌ذات‌پنداری سبب شد که کتاب یک سری از رکوردهای کتاب‌های هری پاتر در انگلستان را نیز از حیث فروش بشکند.

داستان بنا بر یک سری یاداشت روایت شده که هرکدام تاریخ و نویسنده‌ای متفاوت دارند. در واقع به این صورت هاوکینز تلاش کرده تا چند صدایی در داستان را به این فرم، نشان دهد. به همین دلیل، داستان فضایی ممعماگونه هم یافته است که آن را جالب می‌کند. از درون‌مایه‌های کتاب می‌توان به عشق و خیانت اشاره کرد. همینطور موضوع زنان علیه زنان در داستان بسیار پررنگ است.

داستان کتاب

بیش از همه، داستان در مورد دختری به اسم ریچل است. او در جنبه‌های مختلف زندگی خود شکست خورده است. همسر سابقش تام، او را به خاطر زنی دیگر به اسم آنا رها کرده است. تام و آنا یک دختر دارند و بسیار خوشبخت به نظر می‌رسند. تام، تولد دخترش را مهمترین خوشبختی زندگی خود می‌داند و دیگر ریچل برای او محلی از اعراب ندارد.

حالا ریچل، خود را خالی از زیبایی و فریبندگی دیگر زنان می‌بیند و نیاز دارد برای دردها و شکست‌هایش چاره‌ای پیدا کند. به جای آن، او در غباری از افسردگی فرو می‌رود و به الکل پناه می‌برد. ریچل هر روز با قطار به لندن می‌رود. در مسیر، نظر او را زوجی جوان و به نظر خوشبخت جلب می‌کنند. او به آنها حسادت می‌کند و خیالبافی‌هایش از همینجا شروع می‌شود.

دختری در قطار-کتاب به انگلیسی
دختری در قطار-کتاب به انگلیسی

این بین، روزنامه‌ها خبر از گم‌شدن زنی به اسم مگان داده‌اند. مگان، معشوقه‌ی جدید تام بود که به خاطر او، حتی آنا همسرش را رها کرده بود. مگان، همسایه‌ی تام بود و او هم متاهل بود و هر دو دست به خیانت زده‌ بودند. مدتی پیش از گم شدن مگان، مشخص شده بود که او از تام باردار است. آیا ریچل در گم شدن مگان مقصر است؟ او به مستی معروف است و گاهی کارهایی در حین مستی انجام می‌داد که بعد آنها را به یاد نمی‌آورد.

بخشی از متن کتاب

یه وقتی من اراده‌ی قوی‌یی داشتم؛ وقتی که می‌تونستم قبل از صبحونه ده کیلومتر بدوم و هفته‌ها رو با هزار‌و‌سیصد کالری در روز سر کنم. این یکی از چیزایی بود که تام رو عاشقِ من کرد. اون می‌گفت: «کله‌شقِ من، قویِ من.» یادمه وقتی همه‌چی به‌هم ریخته بود، با‌هم یه بحثی داشتیم، اون با من بد‌اخلاق شده بود. ازم پرسید: «ریچل چی‌کار کردی با خودت؟ از کِی تا حالا تو این‌همه ضعیف بودی؟» من نمی‌دونستم. نمی‌دونستم کجا تحلیل رفته‌م، یادم نمی‌اومد. فکر ‌کنم در طول زمان تکه‌تکه از بین رفتم، ذره‌به‌ذره، با زندگی، با زندگی‌کردن.

اون مراعات نمی‌کنه. پدر‌مادرا مراعات هیچی رو نمی‌کنن، جز بچه‌هاشون. انگار اونا توی مرکز جهان وایسادن و تمام واقعیتی هستن که به حساب می‌آد. هیچ‌کس دیگه‌ اهمیتی نداره. درد و رنج یا شادی، هیچی. هیچ‌کدوم اینا انگار واقعی نیستن.

. مرتب گوش‌به‌زنگه، کیفش همیشه آماده‌س و به جارختی آویزونه؛ کافیه یه زمین‌لرزه تو ایران رخ بده، یا یه سونامی تو آسیا تا اون همه‌چی رو ول ‌کنه، کیفشو رو به دندون بگیره و خودشو برسونه فرودگاه، ساعتشو با ساعت اون کشور هماهنگ کنه و آماده شه برا پرواز و نجات زندگیِ ‌آدما.

نشر میلکان

چیزی که یک روز تام به من گفت و هُلم داد توی سرازیری. مطلبی که آن روز صبح توی فیس بوک نوشت. می‌دانستم که بچه‌دار شده‌اند، خودش به من گفته بود، تا اینکه دیدمش، آن پرده صورتی اتاق بچه را دیدم. می‌دانستم که او می‌آید؛ دختر کوچولوی آن‌ها. تا روزی که عکس تام را دیدم که دختر نوزادش را بغل کرده و لبخند‌زنان نگاهش می‌کند و زیر عکس نوشته بود. «این همه هیاهو به‌خاطر این است. هرگز معنی چنین عشقی را نمی‌فهمیدم. شادترین روز زندگی‌ام.» به نوشته‌اش فکر می‌کردم، می‌دانست که من نوشته‌اش را می‌بینم و خواندن این کلمات مرا خواهد کشت؛ ولی به‌هرحال آن را نوشت و برایش مهم نبود. پدرها و مادرها به‌جز بچه‌های‌شان، به هیچ‌چیز اهمیت نمی‌دهند. بچه‌ها در مرکز دنیای‌شان قرار دارند و واقعاً به حساب می‌آیند. هیچ‌کس دیگری برای‌شان مهم نیست؛ برای‌شان غم و یا لذتی ندارد و هیچ‌کدام حقیقی نیستند.

به این باور رسیده‌ام که چیزی را نمی‌توانی جبران کنی و دوباره درست بگذاری‌اش سرجایش. این را از جلسات روانکاو یاد گرفته‌ام. حفره‌های زندگی‌ات همیشگی هستند. تو باید در اطرافش رشد کنی؛ مثل ریشه‌های درخت که از اطراف سیمان بیرون می‌زنند؛ باید خودت را از لابه‌لای شیار‌ها بیرون بکشی.

نشر کوله‌پشتی

اقتباس

تاکنون دو فیلم از روی کتاب ساخته شده است. کمپانی دریم‌ورکس سال 2014 پیش از انتشار کتاب، حق ساخت فیلم از روی آن را خرید. تیت تیلور که پیشتر فیلم خدمتکار را ساخته بود، کارگردان پروژ] شد. امیلی بلانت و لیسا کودرو به عنوان لیست بازیگران معرفی شدند. فیلم در نیویورک ساخته شد و در اکتبر 2016 منتر شد. سعی شده بود فیلم به اتفاقات کتاب وفادار بماند. فیلم در گیشه بیش از 170 میلیون دلار فروخت و موفق بود اما کارشناسان نمرات متوسطی به آن دادند.

یک فیلم هندی هم از روی کتاب در سال 2021 روی پرده رفت. این فیلم هم به اسم دختری در قطار ساخته شده و به لحاظ ارزش هنری حتی از فیلم قبلی هم جایگاه پایین‌تری دارد.

جایگاه کتاب

برای بررسی جایگاه کتاب در نزد مخاطبان به سراغ گوگل ترندز رفتیم. این ابزاری از گوگل است که به ما در مقایسه کلیدواژه (اینجا یک سری کتاب) با شرایط قابل تعیین، کمک می‌کند. دیتای مربوط به این ابزار، از نتایج جستجوی کاربران تعیین شده است. از همین ابزار برای بررسی وضعیت کتاب حاضر استفاده کردیم. به این ترتیب، کتاب را با یک سری کتاب در فضای مشترک مقایسه کردیم. کتاب دختری در قطار را با بیمار خاموش، مردی به نام اوه، پنج قدم فاصله و دختر گمشده که کتاب‌های پرفروش دهه‌ی اخیر هستند مقایسه کردیم. همانطور که می‌بینید، دختری در قطار توجه بیشتری به نسبت تمام این کتاب‌ها برانگیخته است.

دختری در قطار-ترندها
دختری در قطار-ترندها

همینطور سراغ گودریدز رفتیم. گودریدز سایتی شبیه به شبکه اجتماعی برای عاشقان کتاب است. به صفحه‌ی پائولا هاوکینز رفتیم. در این صفحه، دختری در قطار در صدر لیست کتاب‌های مشهور او قرار گرفته است. به شکلی باورنکردنی، بیش از 2.6 میلیون نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند. به بیانی دیگر می‌توان کتاب را در جمع بیست کتاب خوانده‌شده‌ی کل تاریخ در حداقل یک دهه اخیر معرفی کرد. میانگین امتیازات کتاب البته 3.9 از 5 است که عدد به نسبت متوسطی است. درون آب با 347 هزار دومین کتاب مهم نویسنده در این سایت است که میانگین نمرات آن 3.5 است. در ادامه یک نظر مثبت و یک نظر منفی را در خصوص کتاب دختری در قطار می‌آوریم.

نظر مثبت

5 از 5 به کتاب نمره داده است:

داشتم سایت imdb را بالا پایین میکردم که تریلر فیلمی با اسم دختری در قطار را دیدم و گفتم نه این یکی را امکان ندارد قبل از خواندن کتابش ببینم-چون اعتقاد دارم لذتی که داستان یک کتاب دارد و میخوانی را نمی‌شود در فیلم دید، یعنی اول باید کتاب را خوانده باشم بعد فیلمش را ببینم، چون فیلم ها تمام تصورات داستان را برایم بهم می‌ریزد، مخصوصا چهره ای که از یک شخصیت در ذهنم مجسم میکنم.

دو روز پیش کتاب را برداشتم و باورم نمی شد 411 صفحه را، دو روزه تمام کنم، مدت‌ها بود این حس را نداشتم که صبح چشم‌هایم را که باز می‌کنم روی تخت دست بکشم تا دنبال کتاب بگردم و صفحه‌اش را باز کنم، جای چک کردن گوشی.

فارغ از پوست لب کندن‌ها و وحشت‌ها و دلهره‌های داستان که باعث شد اين دو روز با چراغ روشن بخوابم از ترس و فکر به قتل‌ها و اتفاق‌ها، چیزی که برایم جالب بود نگاه سه زن این قصه بود، سه راوی زن شکست خورده و در عین حال مبارز که هرکدام را می‌خواندم بخشی از شخصیت خودم را توی آنها مي‌ديدم، با یک حرکت از آنها متنفر می‌شدم و با یک دیالوگ عاشق. از عادی بودنشان حرص می‌خوردم و وسط دلهره خواندن، جاهایی کتاب را می‌بستم و فکر می‌کردم که اگر من جای ريچل، آنا و مگان بودم چکار می‌کردم؟

شاید اينجا حق با ريچل است که به او خیانت شده هرچند زشت است و الکلی، حق دارد بخواهد از همسرش تام و آنای زیبا و اغواگر انتقام بگیرد که زندگی عاشقانه و خانه آرزوهای رو به قطار او را گرفته‌اند و بدبختش کرده‌اند.

شاید آنجا مگان اشتباه کرد که عاشق کمال روان‌شناسش شد وقتی از اسکات همسرش که از شدت دوست داشتن حسود و شکاک شده بود حرف ميزد و مگان این میزان عشق را تجربه نکرده بود و دلم برای گذشته سختش می‌سوخت که تنها برادرش را از دست داده، در هفده سالگی وقتی می‌فهمد ناخواسته باردار شده بچه‌اش را کشته و پدر بچه یک شب گفته می‌روم بیرون کاری دارم و برمی‌گردم و دیگر هیچوقت برنگشته.

آنا حق ندارد وارد زندگی یک مرد متاهل شود، هرچقدر هم زیباست و تشنه‌ی نگاه مردها. مردی که به همسر اولش دروغ می‌گوید و آنايی که الان خودش را در مرکز خوشبختی می‌بیند باور نمی‌کند به خودش هم خیانت شود آن هم وقتی که تازه مادر شده و جای عقب‌نشینی می‌خواهد از خانواده‌اش در برابر همسر اول و عشق جدید محافظت کند هرچند شوهرش دروغگو و خائن است، مهم ايوی دخترش است.

دوست دارم با کسی که خوانده بشينم و بگویم حق با کی بود آخر؟ وقتی همه در نظرم قربانی اشتباهات خودشان و قدم‌هايشان بودند. 

کامنت فارسی از الی

نظر منفی

یک ستاره از 5 ستاره:

زن ها علیه زن ها؛ انگار حرف اصلی پائولا هاوکینز «در دختری در قطار» این است! این کتاب بیشتر از انکه یک تریلر یا داستان روانشناختی یا هر چیز دیگری باشد که اسمش را میگذارند درباره این است که زن ها چقدر از هم متنفرند و چقدر برای نابودی زندگی یکدیگر تلاش می کنند. و با اینکه از خودشان هم متنفرند و تنها چیزی که برایش اهمیت قائلند خودحوهی شان است.

بعضی وقت ها به نظر می آمد نویسنده تلاش می کند در نکوهش بعضی رفتار های بد که در جامعه اش فراگیر شده بنویسد (خیانت یا اعتیاد به الکل) ولی بدون حضور یک ادم خوب یا حداقل یک شخصیت نرمال هدفش اصلا دیده نمیشد. تمام شحصیت های داستان به طرز اغراق آمیزی غرق در فسادند طوری که هر کدام به تنهایی می توانند شخصیت منفی یک داستان دیگر بشوند اما جمع شدنشان در یک داستان قابل باور نیست.

شصت صفحه اول داستان شدیدا خسته کننده است و بعد از ان کمی ریتم داستان قابل قبول میشود و تنها در یک سوم پایانی نویسنده با رو کردن ورق هایش کمی هیجان به داستان میدهد.

تقریبا در همان اوایل مشخص شدن خط داستانی دست نویسنده برایم رو شد. همین که پیچیدگی داستان نویسنده جنایی برای خواننده رو شود به اندازه کافی بد هست. حالا اگر این خواننده مثل من در سبک جنایی ناشی باشد بدتر هم می شود.

تنها دلیلی که تا پایان ادامه دادم انتظار برای یک سوپرایز بود و اینکه تصمیم گرفتم کتابی را نیمه کاره رها نکنم.

در نهایت چیزی که بیشتر از همه منزجرم کرد نگاه تحقیر امیز یک نویسنده زن به همجنسانش بود.

زن های این داستان الکلی (ریچل)، بی بند و بار (مگان)، احمق (آنا)، وسواسی (مادر اسکات)، عقده ای (گروهبان ریلی) یا به طرز مسخره ای مهربان (کتی) هستند. واقعا برایم سوال است پائولا هاوکینز تا به حال یک زن نرمال دیده است؟

دوست ندارم به عنوان مخاطب غیر متخصص نظرات تند و تیز راجع به کتاب ها بدهم اما طعم تلخ آزاردهنده «دختری در قطار» بیشتر از آن بود که قابل تحمل باشد 

کامنت فارسی از الهه

بهترین ترجمه کتاب دختری در قطار

طی سال‌های اخیر، این کتاب هم مانند در انتظار گودو، نیمه تاریک وجود، والدین سمی، سالار مگس‌ها، سیزده دلیل برای اینکه، کتاب‌های دن براون، دن کیشوت و گتسبی بزرگ درگیر ترجمه‌های متعدد شده است. موارد زیر، ترجمه‌های متفاوت کتاب هستند:

  • دختری در قطار | نشر میلکان | محبوبه موسوی
  • دختری در قطار | انتشارات کتاب کوله پشتی | علی قانع
  • دختری در قطار | نشر آسو | فاطمه عابدی
  • دختری در قطار | نشر البرز | فرانک سالاری
  • دختری در قطار | نشر پرثوآ | مینا کریمی
  • دختری در قطار | انتشارات هیرمند | مهرآیین اخوت
  • دختری در قطار | انتشارات نظاره | جواد شاهدی
  • دختری در قطار | انتشارات آتشکده | سعید گیلکی
  • دختری در قطار | انتشارات میلاد | سمیرا صوفی
  • دختری در قطار | نشر سپهر ادب | آرزو خلجی مقیم
  • دختری در قطار | انتشارات نادریان | نگین گرگانی نژاد اصفهانی
  • دختری در قطار | نشر الهام نور | زهرا بختیاری

چهار ترجمه این بین بیشتر محل بحث هستند. اول نشر میلکان است که با قلم محبوبه موسوی کتاب را چاپ کرده است. از مشکلاتی که در خصوص این ترجمه یادآور شده، این است که زبان آن بیش از اندازه محاوره‌ای شده است. جز این، کتاب یک سری اشتباهات در ترجمه زبان انگلیسی به فارسی دارد و از سوی دیگر شامل سانسور زیادی می‌شود. در کل با وجود اینکه به نظر میلکان کتاب را با مجوز چاپ کرده، چندان توصیه نمی‌شود.

ترجمه دوم کاری از علی قانع است که برای نشر کوله‌پشتی ترجمه را انجام داده است. این ترجمه کمی بهتر است و بسیاری، همین نسخه را توصیه کرده‌اند. دو ترجمه‌ی قابل ذکر دیگر نیز توسط نشرهای آسو و البرز منتشر شده‌اند. فاطمه عابدی و فرانک سالاری مترجم این دو اثر هستند. شاید بد نباشد مقایسه‌ای این بین انجام دهیم و یک پاراگراف از دو نسخه‌ی ترجمه را مقایسه کنیم:

از پنجره سرک میکشم و به خونه‌های قدیمی‌یی که برام مث نمایی از یه فیلم میمونه نگاه میکنم. من اونا رو میبینم، ولی دیگران نه! احتمالا صاحباشون‌ام اونا رو از این زاویه نمی‌بینن. یه چیزی از این منظره _ منظره آدمای غریبه توی خونه‌هاشون تسلی بخشه!/ محبوبه موسوی

سرم را به پنجره واگن تکیه داده‌ام. خانه ها مثل تصاویر یک فیلم از پیش چشمهایم می‌گذرند، من آنها را طور دیگری میبینم، حتی صاحبانشان هم آنها را از زاویه دید من نگاه نمی‌کنند. من روزی دوبار برای یک لحظه هم که شده نگاهی به زندگی دیگران می‌اندازم. چیزی آرامش بخش در تماشای زندگی امن بیگانه ها در خانه هایشان وجود دارد./ علی قانع

نظرات کاربران

  • مسئولیت دیدگاه با نویسنده‌ی آن است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *