بیمار خاموش رمانی هیجانانگیز و روانشناختی بود که سال 2019 توسط الکس مایکلیدیس نویسندهی قبرسی-انگلیسی نوشته شد. اولین رمانِ این نویسنده که پیشتر تنها فیلمنامه نوشته بود، توانست توجههای بسیاری را در جهان به خود معطوف کند و در ایران هم طرفدارانی پیدا کرد. در ادامه شما را با نویسنده، کتاب، واکنشها به کتاب و ترجمههای آن آشنا خواهیم کرد. با خوبو همراه باشید
نام کتاب | بیمار خاموش | The Silent Patient |
نویسنده | الکس مایکلیدیس | Alex Michaelides |
گونه ادبی | داستان، هیجانانگیز، روانشناختی |
انتشارات در ایران | خزه، آوای چیروک و نشرهای دیگر |
مترجم | شهرکی، حسیننژاد و مترجمان دیگر |
تعداد صفحه | 336 |
سال انتشار | 2019 |
خرید آنلاین | |
دانلود نسخه آنلاین |
بیوگرافی الکس مایکلیدیس
الکس مایکلیدیس سال 1977 در کشور قبرس متولد شد. پدر او قبرسی و مادرش انگلیسی بود. او تا پایان دوره نوجوانی در قبرس ماند و به طور بخصوص به اسطورههای یونانی علاقه نشان داد. بعد وارد دانشگاه کمبریج، دانشکدهی تثلیث شد. طی این مدت به جز تحصیل در رشته ادبیات انگلیسی، سه سال رواندرمانی خواند و دو سال در یک مرکز رواندرمانی و مشاوره نوجوانها کار کرد. همین دوره الهامبخش او در نوشتن اولین رمانش، بیمار خاموش شد. هرچند پیش از آن، حدود یک دهه به عنوان فیلمنامه نویس در پروژههای مختلف کار کرده بود.
مایکلیدیس با نوشتن رمان بیمار خاموش طی همان هفتهی اول، به لیست پرفروشهای نیویورک تایمز وارد شد. با قرار گیری در لیستهای دیگر و بردن یک سری جایزه، او توانست نامی برای خود دست و پا کند. رمان دوم او «دوشیزگان» هم سال 2021 منتشر شد که داستانی روانشناسانه-کاراگاهی است که به حل پرونده چند قتل در دانشگاه کمبریج میپردازد. این کتاب هم توانست همان هفتهی اول به رتبهی دوم لیست پرفروشهای نیویورک تایمز برسد.
او همینطور نویسندهی فیلمنامه «شیطانی که میشناسی» محصول سال 2013 بود که رزاموند پایک، جنیفر لارنس، اوما تورمن و تیم روث در آن بازی میکردند. مایکلیدیس همینطور نویسندهی فیلمنامهی «فریبکاری ادامه دارد» محصول سال 2018 باز هم با بازی اوما تورمن و تیم روث بود. این دو فیلم در دستهی فیلمهای درجه دو جای میگرفتند و چندان نکته قبل ذکری نداشتند.
نقد و بررسی کتاب بیمار خاموش
بیمار خاموش، اولین رمان الکس مایکلیدیس نویسندهی قبرسی-انگلیسی در سال 2019 منتشر شد. مایکلیدیس به خاطر نوشتن چند فیلمنامه پیش از انتشار این کتاب، نامی برای خود دست و پا کرده بود. با این حال، رمانی که نوشت، متفاوت از فیلمها بود و توجههای به مراتب بیشتری را به خود جلب کرد. کتاب طی همان هفتهی اول انتشار به بالای لیست رمانهای پرفروش نیویورک تایمز رسید، طی هفت هفته در لیست پرفروشترین آثار ساندی تایمز جا گرفت، آمازون آن را دومین رمان پرفروش سال 2019 معرفی کرد و جایزه سالیانه کاربران گودریدز در خصوص بهترین رمانِ تریلر را کسب کرد.
داستان کتاب، در خصوص زنی هنرمند به اسم آلیسیا برنسون است که به خاطر بیماری روانی همسرش را به قتل میرساند. طی یک روز تابستانی، آلیسیا که نقاش است، همسرش گابریل که او هم هنرمند و عکاس فشن است را با سیم به صندلی میبندد و چند بار به صورت او شلیک میکند. ماموران صحنه را در حالی میبینند که زن با لباس سفید و بهتزده بالای جنازه است و با چاقو، رگ خود را زده است. با این حال او زنده میماند و به تیمارستان فرستاده میشود. او در بازجوییها صحبتی نمیکند و این، ماجرا را به چیزی بیش از یک تراژدی تبدیل میکند. راوی داستان، عمدتا رواندرمانگر آلیسیا، تئو است.
نویسنده برای نوشتن داستان از اسطورهای از یونان باستان کمک گرفته است. اوریپیدس، شاعر یونان باستان بیش از همه مورد بحث است.
وقتی آپولون از سوی زئوس به یک سال بردگی روی زمین محکوم شد، به علت شهره بودن آدمتوس در عدالت، پیش او آمد. آپولون در عوض خدمتهای آدمتوس، به او یاری داد تا شرط ازدواج با آلکستیس را که بستن شیر و گرازی به یک ارابه بود، انجام دهد. اما آدمتوس شب ازدواج، قربانی سپاس به درگاه آرتمیس را فراموش کرد، پس حجلهی خود را پر از مار یافت و در جوانی به بستر مرگ افتاد. در روزی که برای مرگ وی تعیین شده بود، هیچکس حاضر نشد بلاگردان او بشود. آلکستیس حاضر شد به جای او بمیرد تا او جاودانه شود، اما هراکلس، که مهمان آدمتوس بود، با مرگ، کشتی گرفت و دورش کرد و آلکستیس نیز زنده ماند.
اسطورهی یونانی
مایکلیدیس همینطور از نوشتههای مارگارت اتوود و آگاتا کریستی الهام گرفته است. او در خصوص نوشتن داستان گفته است:
وقتی در پروژهی فیلم «فریبکاری ادامه دارد» مشغول کار بودم، همزمان مشغول نوشتن رمان بودم. اوما تورمن هم در آن پروژه کار میکرد. روی صحنه در مورد کتاب با او حرف زدم و او هم نکتههای خوبی را متذکر شد. او خوب بلد است که چطور میشود صحنهای را باشکوهتر تصویر کرد. نظر او بود که آلسیا کاری مربوط به هنرهای تصویری داشته باشد، مثلا نقاش باشد.
بخشی از متن کتاب
همهٔ وسایلش گران بودند، اما چون درهم چپانده شده بودند بنجل و اوراقی به نظر میرسیدند. انگار نشانهای از ذهن باربی بودند و به دنیای درونی بینظم او اشاره میکردند. مرا به یاد هرج و مرج، درهم ریختگی و حرص و طمع میانداختند… گرسنگی سیریناپذیر. با خودم فکر کردم که دروان کودکیاش چهطور بوده؟
ما از بخشهای مختلفی ساخته شدهایم. از چیزهای خوب و بد. یک ذهن سالم این تعادل نداشتنها را تحمل میکند و در یک زمان بخشهای بد و خوب را با تردستی کنترل میکند. بیماری روانی دقیقاً به معنای ناتوانی در این نوع تلفیق است و در نتیجه تماسمان را با بخشهای غیرقابل پذیرش خود از دست میدهیم.
من پدرم را در باطنم و در اعماق ناخودآگاهم مدفون کرده بودم. مهم نبود که چهقدر دور شدهام. او همه جا با من بود. همیشه یک گروه شرور و بیرحم از خشم و اضطراب تعقیبم میکردند و با صدای او فریاد میزدند که من بیارزشم و باید از خودم خجالت بکشم.
انگیزهٔ واقعیام خودخواهی محض بود. میخواستم به خودم کمک کنم. و عقیده داشتم همهٔ افرادی که در مرکز سلامت روانی کار میکنند، همین انگیزه را دارند. ما به سمت این حرفه کشیده شده بودیم، چون آسیب دیده بودیم و میخواستیم از این درسها برای التیام خودمان بهره ببریم.
تواناییمان در تحویل گرفتن خودمان مستقیماً به توانایی مادرمان در تحویل گرفتنمان بستگی دارد و اگر هرگز چنین چیزی را از طرف مادر خود تجربه نکرده باشیم، چهطور میتوانیم آن را یاد بگیریم؟ کسی که هیچ وقت نیاموخته خودش را تحویل بگیرد، در زندگی مضطرب میشود. همان احساسی که بیون برایش از عبارت «وحشت گمنام» استفاده میکند. چنین فردی همیشه به دنبال تحویل گرفتنهای بینظیر از سوی منابع خارجی است. مثلاً برای تسکین اضطراب بینهایتش مشروب مینوشد یا به شیوهای دیگر خودش را آرام میکند. من هم به ماری جوآنا اعتیاد پیدا کرده بودم.
اقتباس
همان سال 2019 حق ساخت فیلم براساس کتاب فروخته شد. کمپانی تهیه فیلم پلن بی که متعلق به برد پیت است، حق ساخت فیلم را خریده است. آنها برای این خرید، عددی شش رقمی به نویسنده و انتشاراتِ آن پرداخت کردهاند. اخیراً جزئیات بیشتری در خصوص این مسئله اعلام شده است. مایکلیدیس طی مدت اخیر در حال نوشتن فیلمنامهی کار بوده است.
جایگاه کتاب
برای بررسی جایگاه کتاب در نزد مخاطبان به سراغ گوگل ترندز رفتیم. این ابزاری از گوگل است که به ما در مقایسه کلیدواژه (اینجا یک سری کتاب) با شرایط قابل تعیین، کمک میکند. دیتای مربوط به این ابزار، از نتایج جستجوی کاربران تعیین شده است. از همین ابزار برای بررسی وضعیت کتاب حاضر استفاده کردیم. به این ترتیب، کتاب را با یک سری کتاب در فضای مشترک مقایسه کردیم. کتاب بیمار خاموش را با یک سری دیگر از رمانهای مهم سالهای اخیر یعنی مردی به نام اوه، پنج قدم فاصله، دختری با خالکوبی اژدها و سیزده دلیل برای اینکه مقایسه کردیم. همانطور که میبینید، کتاب طی این سه سال جایگاهی شبیه به کتابهایی دارد که فیلم یا سریال آنها اکران شده و توجه به آنها تصاعدی شده است.
همینطور سراغ گودریدز رفتیم. گودریدز سایتی شبیه به شبکه اجتماعی برای عاشقان کتاب است. در صفحهی مایکلیدیس، طبیعتا کتاب بیمار خاموش در بالای لیست قرار گرفته است. این کتاب طی سه سال بیش از 1.2 میلیون امتیاز گرفته که عددی بسیار بسیار بزرگ است. همینطور میانگین امتیازات کتاب، 4.1 از 5 است. کتاب دوشیزگان، کتاب دوم نویسنده هم تاکنون بیش از 200 هزار امتیاز دریافت کرده اما به لحاظ میانگین امتیازی بالاتر از 3.6 نیامده که نشان از ارزش کمتر این کتاب دارد. در ادامه یک نظر مثبت و یک نظر منفی را در خصوص کتاب بیمار خاموش خواهیم آورد.
نظر مثبت
5 از 5 به کتاب نمره داده است:
کتاب نقاش سکوت (ترجمه اصلی عنوان میشه “بیمار خاموش” ولی اون ترجمهای که من خوندم مترجم عنوان رو “نقاش سکوت” گذاشته) این رمان برای اولین تجربه من تو ژانر تریلر خیلی خوب بود و واقعا جذبم کرد. داستان از زبون روانپزشک آلیسیا، تئو است و با یه مقدمه کلی راجب اتفاقاتی که بعد مرگ گابریل واسه آلیسیا افتاده شروع میشه. خیلی روند خوبی داره و اصلا کسل نمیشید موقع خوندنش. به نظرم یکی از نکات مثبت داستان این بود که همزمان که روند اصلی داستان و درمان آلیسیا پیش میره، از اون طرف نویسنده به زندگی شخصی تئو و مشکلاتی که اون داره هم پرداخته و هر از چند گاهی هم گذری به دفترچه خاطرات آلیسیا داریم که باعث میشه نقصی تو شخصیتپردازی نداشته باشه و حتی آلیسیا که حالا سکوت کرده و به هیچی ریاکشن نشون نمیده رو هم بشناسیم.
ما شخصیتای نسبتا زیادی داریم و تا اونجایی که تو داستان نقش داشتن، شخصیتپردازی خوبی داشتن. یه نکته مثبت دیگه که دوست داشتم بهش اشاره کنم اینه که کتاب اول شخصه و گفتم از زبون تئو هست. من به شخصه از کتابای اول شخص بدم میاد و به ندرت این نوع نثر به دلم میشینه چون همه شخصیت اصلیا زیادی فکر میکنن راجع به همه چیز و این باعث میشه وقایع اصلی که داره اتفاق میوفته رو فراموش کنه نویسنده، داستان جلو نره، شخصیتپردازی شخصیت فرعیا بد بشه و … ولی تئو اصلا اینجوری نبود، تنها افکاری که داشت در راستای داستان بود و وقتی هم که از احساسات خودش میگفت کاملا به اندازه و به جا بود. ولی ما میدونیم که هیچ کتابی بینقص نیست و نقاش سکوت هم از این قاعده مستثنا نیست. مثلا اینکه چرا تئو یه سری سوال میپرسید که جوابشون رو میدونست؟
درنهایت راجع به ترجمه. دقیق حساب نکردم چنتا نشر این کتاب رو چاپ کردن ولی مطمئنم این کتاب، بالغ بر ده تا ادیشن داره (متاسفانه) که من راجع به هیچ کدوم هیچ اطلاعی ندارم. من ترجمه نشر خزه رو خوندم (ترجمه آقای سامان شهرکی) که روون و قابل درک بود. ولی بازم خودتون قبل خرید کتاب راجع به ترجمهها یه تحقیق کوچیکی بکنید.
کامنت فارسی از میرابلا
نظر منفی
دو ستاره از 5 ستاره:
معلوم بود که نویسنده در اصل یه فیلمنامهنویس بوده چون تعلیق کتاب حالت سینمایی داشت که چیز بدی نیست، ولی به غیر از این، همه چیزای دیگهی این کتاب پلات هول بودن و باید خودتو به خنگ بودن میزدی و ازشون رد میشدی!
یک: کلی از شخصیتهایی که توی داستان معرفی میشدن کاملا به ماجرا بیربط بودن و یسری ساب پلات همراهشون وارد داستان میشد که نه داستان رو جذاب میکرد نه در ادامه به کار میومد، نویسنده فقط سعی کرده بود داستان رو شلوغ کنه که حواس ما از “مثل روز روشن بودن”ِ قاتل پرت بشه.
دو: فرض کنید که به قصد کشت بهتون بیش از حد مرفین تزریق کردن و شما الان باید برید تقاضای کمک کنید، مگه نه؟ اگه آلیسیای داستان باشید این کارو نمیکنید و به جاش میشینید یه دفتر و خودکار پیدا میکنید (حالا اینکه توی تیمارستان از کجا گیر میارید) و یه داستان کوتاه مینویسید که چیشد که به صورت شوهرم پنج تا گلوله شلیک کردم! و بعدش هم پامیشید این نوشته رو در یه جای “زیرکانه” مخفی میکنید! یه انسان عادی بعد از اوردوز مورفین انقدر تهوع و تاری دید بهش دست میده که هیچکدوم از این کارارو نمیتونه بکنه. خوب بود نویسنده یه دقیقه سرچ میکرد.
سه : حالا به هر دلیلی شوهرتو کشتی و همسایهها به پلیس زنگ میزنن و شما هم تصمیم گرفتی لالمونی بگیری که داستان مثلا “رمزآلود” بشه، پلیس داره میبرتت، توی این شرایط دفتر خاطراتت رو چطوری مخفیانه برمیداری که ببری با خودت؟ و شش سال چجوری از دست پلیس و کارکنان بیمارستان روانی مخفی نگهش میداری؟ بعد آخرش میدی دست یه دکتر که تازه اومده، فقط چون میگه “آه آلیسیا! من قصدم کمک به توئه!” خب مگه دکتر قبلیا چی میگفتن؟ نکنه میگفتن آه آلیسیا چقد خوب که شوهرتو کشتی و الانم لال شدی، ما لزومی نمیبینیم تو حرف بزنی!
چهار : شخصی که خودش میدونه چیکار کرده، اولش میرفته دم خونه زن بنده خدا کشیک میداده و بعدشم تعقیبش میکرده و در نهایت که باعث شده از ترس و پارانویا زندگیش به هم بریزه دزدکی وارد خونهش میشه، دست و پاهاشو با سیم به صندلی میبنده طوری که خونی و زخمی بشن، بعد انقدر از نظر روانی تحریکش میکنه که آلیسیا شوهرش رو میکشه . خب، تا اینجا مشکلی نیست، حالا دکتر که کرمش رو ریخته میتونه بره با خیال راحت به زندگیش ادامه بده ، ولی نه! این کارو نمیکنه.
کامنت فارسی از Arghoon
بهترین ترجمه بیمار خاموش
طی سالهای اخیر، این کتاب هم مانند قانون پنج ثانیه، بنویس تا اتفاق بیفتد، هنر جنگ، مرگ ایوان ایلیچ، قوی سیاه، ثروتمندترین مرد بابل، هنر عشق ورزیدن و پاستیل های بنفش درگیر ترجمههای متعدد شده است. موارد زیر، ترجمههای متفاوت کتاب هستند:
- نقاش سکوت | نشر خزه | سامان شهرکی
- بیمار خاموش | آوای چیروک | مریم حسیننژاد
- بیمار خاموش | نشر البرز | ساناز جهان بیگلری
- بیمار خاموش | نشر سنگ | مریم حسین نژاد
- بیمار خاموش | نشر خاموش | فائقه شاه حسینی
- بیمار خاموش |انتشارات کهکشان علم | فروزان دارآفرین
- بیمار خاموش |انتشارات نسل روشن | سجاد عبداللهی
- بیمار خاموش |انتشارات آتیسا | شقایق ذوالفقاری
- بیمار خاموش |نشر پیکان | منیژه شیخ جوادی
- بیمار خاموش |انتشارات السانا | بهناز همتی
- بیمار خاموش |نشر نقش و نگار | زهرا شکوهی فر
- بیمار خاموش |انتشارات راه معاصر | محبوبه آقاجانی
از بین متعدد ترجمهی کتاب، دو مورد اول بهتر هستند. اولی نسخهای است که نشر خزه با ترجمه سامان شهرکی و اسم نقاش سکوت منتشر کرده است. مورد دوم هم نسخهای است که نشر آوای چیروک با ترجمهی مریم حسیننژاد منتشر کرده است. با این حال به نظر میرسد اولین و پرفروشترین ترجمه کتاب مربوط به نشر سنگ و مریم حسین نژاد است که چندان ترجمه قابل قبولی ندارد.
نظرات کاربران