فیلم زندان زنان فیلمی ایرانی است که توسط منیژه حکمت در سال ۱۳۷۹ ساخته شده و در سال ۱۳۸۰ در سینماهای سرتاسر کشور به اکران درآمد.
به گزارش خوبو، زندان زنان یکی از بهترین فیلمهای دهه هشتاد سینمای ایران و موفقترین اثر منیژه حکمت است. این فیلم از سایت معتبر IMDB، نمره متوسط 6.5 را کسب کرده است. 944 نفر به این فیلم نمره دادهاند.
عوامل و بازیگران فیلم زندان زنان
زندان زنان فیلمی است که در ژانر درام توسط منیژه حکمت ساخته شده است. منیژه حکمت زاده سال ۱۳۴۱ از تهیهکنندگان و کارگردانان ایرانی است. اولین فیلم وی فیلم زندان زنان بود و پس از آن فیلم سه زن و لالایی را ساخت. جاده قدیم، بندر بند و ۱۹ از جمله فیلم های دیگری است که وی کارگردانی کرده است.
رویا نونهالی، بازیگر و کارگردان تئاتر، سینما و تلویزیون اهل ایران است. وی رکورد دار کسب تندیس حافظ تحت عنوان بهترین بازیگر زن درام از جشنواره حافظ است و در سال ۱۳۹۵ جزو داوران بخش سودای سیمرغ سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر و از اعضای هیئت داوران بخش ملی بیست و دومین جشنواره بینالمللی قصه گویی بودهاست و در فصل قبلی عصر جدید هم جزو داوران این برنامه بودهاست. سریال های خواب و بیدار و شهرزاد و فیلمهای ماهی ها عاشق می شوند، زندان زنان و عروسی خوبان از جمله آثاری است که وی در آنها بسیار خوش درخشیده است.
رویا تیموریان بازیگر اهل ایران است. او برای نقشآفرینی در مرد بارانی (۱۳۷۸)، گوشواره (۱۳۸۵)، و شیفتگی (۱۳۹۲) نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر زن از جشنواره فیلم فجر شدهاست. از جمله فیلمهای دیگر او میتوان به مریم مقدس، سنتوری، پستچی سه بار در نمی زند، چه خوبه که برگشتی و ملاقات خصوصی اشاره کرد.
کارگردان | منیژه حکمت |
تهیهکننده | منیژه حکمت سیروس تسلیمی |
نویسنده | فرید مصطفوی |
بازیگران | پگاه آهنگرانی رؤیا تیموریان مریم بوبانی رؤیا نونهالی فرخنده فرمانیزاده گلاب آدینه |
فیلمبردار | داریوش عیاری |
تدوین | مصطفی خرقهپوش |
سال ساخت | 1379 |
مدت زمان فیلم | 100 دقیقه |
نمره IMDB | 6.5 |
خلاصه داستان
رئیس جدید زندان زنان، قوانین تازهای برای افراد خاطی در نظر میگیرد اما میترا یکی از زندانیان که به خاطر قتل ناپدری خود زندانی است تن به این قوانین نمیدهد و با کوتاه شدن موی سر و حبس در سلول انفرادی تنبیه میشود. زندانی دیگری به نام گل اندام دختر کوچکش سپیده را در شب بمباران هوایی به دنیا میآورد. هفت سال بعد دختری به نام سحر درون بندهای داخل زندان مورد آزار جنسی توسط یکی از زنان قرار می گیرد و…
نقد و بررسی فیلم زندان زنان
از چند ماه قبل، تبلیغات گستردهٔ فیلم زندان زنان قبل از نمایش عمومی آن شروع شده بود. در گوشه و کنار شهر شلوغ تهران، کاغذهایی پخش میشد که شامل عکس و مشخصات این فیلم بود. پلاکاردهایی هم در گوشه و کنار خیابانهای شهر نصب شده بود که بر آنها نوشته شده بود: «در زندان زنان به روی مردم گشوده شد.» این جمله بسیار تأمل برانگیز مخاطب را درگیر خود میکند و او را وا میدارد که دریابد در کدام زندان با کدام زنان و با چه اتفاقاتی به رویش باز شده است. امّا فیلم در قدم اول حتی جوابهای اولیه مخاطبان خود را نمیدهد. کدام زنان؟ کدام زندان؟ کدام مردم؟ هیچکدام از این آلمانهای مهم که عناصر تبلیغ فیلم هستند، شناسنامهٔ روشنی ندارند. ما از این زندان فقط یک راهروی بسیار باریک میبینیم با دیوارهای خاکستری و کثیف و یک اتاقی که زندانبانان در آن به سر میبرند. همین. این همان زندانی است که درش به روی مردم گشوده شده است؟
مخاطب پس از دیدن فیلم، زندانی را که قبلا دیده بود یا میشناخت، با این زندان مقایسه میکند و متوجه میشود که فقط بندی از زندان را دیده است. وی به هیچ عنوان این زندان را قبول نمیکند و به هیچوجه جریانات داخل زندان را باور ندارد. اگر قبول کنیم که تبلیغات فیلم مهم هستند، پس باید بپذیریم نکاتی که در تبلیغات ذکر میشود نیز مهماند. پس چشم مخاطب مسلما پی این نکات ذکر شده در تبلیغات میگردد و این مخاطب میخواهد ابهامات و پوشیدگیهای این نکات را از دل فیلم دربیاورد و دریابد. امّا در مورد این فیلم خاص، این اتفاقات وارونه رخ میدهد. یعنی چشم مخاطب با دیدن جملهٔ ذکر شده در پلاکاردها، دنبال زندانی میگردد که زنانی دور از چشم مردم در آنجا به سر میبرند و حالا این در به رویشان باز شده است و قرار است ناگفتههای چندین و چند ساله را بازگوید. این انتظار مخاطب، بسیار بجا و درست است. اما مخاطب با علامت سؤالهای بیشماری از سالن سینما خارج میشود. سؤالاتی که البته در طی تبلیغات گستردهٔ فیلم در ذهن این مخاطب کنجکاو رشد کرده است.
زنانی که در زندان حضور دارند (هم زندانیان و هم زندانبان) هیچکدام هویت روشنی ندارند. معلوم نیست برای چه به زندان آمدهاند. چه کارهایی خلاف از آنها سرزده است. سرووضعشان هم که خیلی به زندانیان نمیخورد. نمیدانم واقعا زنان زندان اینگونه هستند یا نه؟ هیچکدام تلخی و ناامیدی در زنان زندانی دیده نمیشود. از اینکه در زندان بسر میبرند خیلی هم ناراحت به نظر نمیرسند. بیشتر به کارگردانی در یک کارخانه میمانند که گاهبهگاه اعتصاب میکنند و شلوغی به راه میاندازند؛ آنهم نمایشی، نه واقعی. خانم (تصویرتصویر) جوادی هم مدام از شلوغی داخل زندان توسط زندانیان صحبت میکند. امّا کدام شلوغی؟ این مسأله نیز همچون بسیاری از مسایل دیگر گنگ و مبهم باقی میماند. زندانیانی که در این زندان حضور دارند باتوجه به تبلیغات تا به امروز (روز اول نمایش عمومی فیلم) دیده نشدهاند یعنی دور از چشم مخاطب بودهاند و مخاطب هیچگونه پسزمینهای دربارهٔ آنها ندارد. قرار است شخصیتهای بسیار جدید و رخدادهای بسیار نو مخاطب را میخکوب کند و کاری کند تا مخاطب چشم از پردهٔ سینما برندارد. ولی هیچکدام از این شخصیتها چیز جدیدی برای گفتن ندارند. همان شخصیتهای کلیشهای و آشنای بیرون از زندان هستند.
این زنان به هیچ عنوان برای مردم پوشیده نبودهاند. این زنان آدمهای معمولی و سادهٔ جامعهاند -یا دقیقتر: آدمهای فیلمهای این جامعهاند. آنها نه به زندانی میمانند و نه به زندانبان. بلکه زنانی هستند که در طول سالیان سال در همهٔ فیلمها با داستانهای مختلف دیده شدهاند. اگر هرکدام از این زنان را با همین شخصیت مبهم، در فیلم دیگری از ژانر دیگر (مثلا ملودرام خانوادگی) قرار دهیم هیچ اتفاقی نمیافتد و آنها کار خودشان را میکنند. لباس میشویند، ظرف میشویند بچه میآورند، نصیحت میکنند، بچهها را تربیت میکنند؛ تمام کارهایی که از یک زن در ملودرامهای امروز میبینیم. بهترین صحنهٔ فیلم، همن تیتراژ آغازین فیلم است که سیاه و سفید هم گرفته شده: نمایی از پاهای زندانیان که در کثیفی و شلوغی راهروی بند خود راه میروند و صدای هیاهوی زنان زندان به گوش میرسد. تلخترین و جدیترین صحنهٔ فیلم هم همینجاست. سپس روی صفحهٔ مشکی نوشته میشود «زنان». این «زنان» با یک تروکاژ گرافیکی به «زندان زنان» تبدیل میشود. یعنی «زندان» از دل «زنان» میآید. پس مخاطب با دیدن کلمهٔ «زنان» به فکر مسایل زنان میافتد، یعنی فیلمی دربارهٔ زنان. بعد کلمهٔ «زندان» را میبیند حال منتظر زنانی است که در زندان به سر میبرند. اینجا زنان مهمتر به نظر میرسند. گفتن مسایل و مشکلات زنان مدنظر است. در حالیکه ما زندانیهایی میبینیم که زن هستند، نه زنانی که زندانی هستند. فیلمساز، زندانیها را محور اصلی داستان فیلم خود قرار داده است در حالیکه تیتراژ و تبلیغات فیلم و حتی اسم فیلم، خلاف آن را میرساند.
فیلم بیشتر از اینکه مسأله زندانیان باشد، مسألهٔ زندانبانان و رابطهٔ متقابل آنان با زندانیان است. در حالیکه مسأله مهم زندانیان هستند.
فیلم بالاخره از چه کسی حمایت میکند و چه کسی را مسؤول این فجایع (البته ما در این فیلم فجایعی نمیبینیم ولی میدانیم که وجود دارد) میداند؟ مشخص نیست حق با خواهر طاهره است و یا حق با میترا شاکر است؟ کدام راست میگویند؟ مخاطب باید با کدام یک همذاتپنداری کند؟ فیلمساز در برخی صحنهها مخاطب را مجبور میکند تا به طرف راست (خواهر طاهره) همذاتپنداری کند و مسایل را از دیدگاه او ببیند و گاهی مجبور میکند تا به طرف چپ (میترا شاکر) همذاتپنداری کند و تمام حق را به او بده. با این وجود مخاطب گاهی با دیدگاه خواهر طاهره فیلم را میبیند و گاهی با دیدگاه میترا شاکر و هیچگاه به دیدگاه فیلمساز پی نمیبرد. بالاخره تکلیف خانم حکمت در این میان چیست؟ چه صحنههایی را باید از دیدگاه او ببیند؟ اصلا آیا خانم فیلمساز در این رابطه، دیدگاهی دارد یا خیر؟ کاری که خانم حکمت در این فیلم انجام داده بسیار «زیرکانه» است. ایشان کاری کردهاند که هم طرف چپ و هم طرف راست از فیلم خوششان بیاید، ولی این کار فیلسمازی نیست. البته ایشان حتی در این مورد هم موفق نشدهاند، چون مخاطب را معلق نگه میدارند و مخاطب نمیتواند تصمیم بگیرد حالا میترا شاکر راست میگوید یا خواهر طاهره?
در زندانهای زنان اتفاقات گوناگونی میافتد. بیننده این اتفاقات را ندیده است، فقط شنیده است ولی حالا میخواهد به صورت تصویر متحرک بر روی پردهٔ سینما ببیند اما همهٔ آنچه در زندانهای مردان میبیند اینجا هم میبیند. ولی مسلما نمیتواند اینگونه باشد. در زندانهای زنان اتفاقاتی جریان دارد که در زندانهای مردان خبری از آن نیست. ولی دانستههای بیننده، حال به هر دلیلی، باز به صورت شنیدهها باقی میماند و این تصویر متحرک جلوهٔ جدیدی ارایه نمیدهد. تنها اتفاقی که ویژهٔ زنان است و در این زندان مجهول میافتد، زایش است. البته این ویژگی را امروزه در هر فیلمی میتوان دید. انگار زن دیگر قابلیتهای جزء زایش ندارد. از یک فیلمساز زن انتظار دیگری میرود! سالیان سال است در همهٔ فیلمهای ایرانی (چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب) شخصیتهای معمولی و تعریف شدهای از زنان میبینیم که دیگر کهنه و دورانداختنی شدهاند. در فیلم خانم حکمت برخلاف جسارتی که از آن انتظار میرفت، هیچگونه تازگی دیده نمیشود. خانم حکمت بهعنوان یک فیلمساز زن، از زنان شخصیتهای فیلمفارسیهای آشنا را ساخته است.
هیچ مخاطبی با دیدن فیلم زندان زنان متوجه نمیشود که فیلمساز این فیلم زن است. چطور ممکن است زنان در زندان فقط به زایش و پخت و پز بیندیشند؟ لااقل زنان زندانی مسایل پیچیدهتری دارند که در این مکان سخت و خشن هم رخ مینماید. امروزه زنان خانهدار هم مسایل پیچیدهٔ خود را دارند، چه رسد به زنانی که به دلیل ارتکاب جرم به زندان افتادهاند. این زنان نمیتوانند مثل زنان خارج از زندان که در خانههای امن خود زندگی میکنند، عمل کنند ولی در این فیلم اینگونه است.
(تصویرتصویر) فیلم را اگر به سه اپیزود تقسیم کنیم، هرکدام در دورهٔ خاصی اتفاق میافتد. البته این دورهها خیلی روشن و گویا نیست. ولی افزایش تعداد زندانیان از اپیزود اول تا اپیزود سوم بسیار محسوس است. در طول این هفده سال بر تعداد زندانیان افزوده شده است نه مجرمین. این زندانیان انسانهای معصوم و رانده شدهٔ جامعهٔ امروزند که جرمشان خیابانگردی یا بیخانمانی است. هفده سال پیش قاتلین را به زندان میانداختند مثل میترا شاکر، ولی امروز خیابانگردهایی مثل اسی نوجوان. یک سیر دایرهای در طول فیلمنامه اتفاق میافتد که به نظرم نقطهٔ قوت فیلم است. بازگشت دختر گلاندام و گلاندامهایی که به دلیل مشکلاتی اجتماعی و فقر و مردسالاری خشن به بند میافتند، گویای مسایل عمیق اجتماعی است که فرد را به یک جمع بسط میدهد و این مسأله خوب نشان داده شده است. بچهٔ گلاندام در زندان به دنیا میآید، از زندان بیرون میرود و وارد اجتماع میشود. اجتماع بیرون او و امثال او را نمیپذیرند و دوباره راهی این دیار میکند. برای اسی (بچهٔ گلاندام) و همنوعان او، زندان محفلی برای خوشگذرانی و آسایش است. اجتماع اسی و مانند او را نمیپذیرد و آنها جایی برای ماندن ندارند. خاکستری شدن دیوارهای بند در اپیزود سوم هم میخواهد همین معنی را بگوید. بازگشت دوباره به جایگاه اولیه. آرمانها و انگیزههای خواهر طاهره هم تدریجا کمرنگ میشود و دیگر برای عوض کردن شرایط کاری نمیکند بلکه در حفظ شرایط موجود میکوشد.
کارکنان زندان و زندانبانان به مرور آلوده و به باجگیر تبدیل میشوند ولی این مسأله پیشرفت نمیکند. خانم حکمت باید به این مسأله بیشتر میپرداخت. یکی از مشکلات اساسی زندانهای همه دنیا، باجگیریهای زندانبان است. کارکنان این زندان خیلی آلوده نمیشوند و پاک میمانند. زندان پر از تلخی و سیاهی است، ولی این زندانی که خانم حکمت به ما نشان دادهاند، تلخ و سیاه نیست. تنها مسألهای که دل مخاطب را به درد میآورد، صحنه سوءاستفاده جنسی زیور از سحر است، که این مسأله هم نه تازگی دارد و نه چندان گویاست؛ نه ویژه زندان زنان است. اتفاقا در زندان مردان خیلی بیشتر اتفاق میافتد. ساختار سینمایی فیلم چیزی برای ارایه ندارد. دیزالوها و فیداوتهای بیمورد، فقط برای پرکردن حوصلهٔ تماشاگر است. دوربین بسیار ساکن و کمتحرک است و این نوع دوربین برای فیلم سیاه و تلخ (ادعای فیلمساز) که دربارهٔ سیاهترین اقامتگاه هر جامعهای یعنی زندان است، مناسب به نظر نمیرسد خانم فیلمساز نتوانسته است تصمیم بگیرد که دوربین ساکن باشد یا متحرک. بیشتر ساکن است و گاهی متحرک. دوربین وقتی که از حالت سکون بیرون میآید و میخواهد حرکت کند، خیلی ناشیانه عمل میکند. انگار خانم حکمت مجبور شده است در جاهایی دوربین را حرکت دهد. کادربندیهای بسیار ساده و بدون کمپوزیسیون دقیق و ساکن بودن دوربین و حرکتهای اجباری و بیمورد آن اصلا در ساختار فیلم نمیگنجد.
چنین به نظر میرسد که فیلمساز با ترفند دوربین ساکن و کادرهای ساده خواسته است به ساختار مستند نزدیک شود یا حتی خواسته است روایتگری باشد که هیچگونه دخالتی در رخدادها ندارد ولی دیزالوها و فیداوتهای بیمورد فیلم اصلا جوابگو نیستند. اگر فیلم ساختار مستندی دارد پس این جلوههای ویژه حتی ساده مثل دیزالو و فید اوت برای چه استفاده شده است؟ اگر روایی است و خانم حکمت هیچگونه دخل و تصرفی در آن ندارد پس این دیزالوهای بیمورد که حتی برای گذران زمان هم استفاده نشده است، برای چیست؟ اصلا استفاده این دیزالوها را در کل فیلم نمیفهمیم. باز هم مثل همیشه، گلاب آدینه با بازی درخشانش در چند دقیقه فوق العاده است. تنها جایی از فیلم که تماشاگر سیاهی و تلخی اسفناکی احساس میکند، صحنه گلاب آدینه. البته خانم آدینه همان نقش دوست داشتنی و تأثیرگذارش را بازی کرده است و به نظر میرسد که کارگردان کاری انجام نداده است و این خود گلاب آدینه است و بس. هرچه است از او سرچشمه میگیرد نه از کارگردان. خانم رویا نونهالی باوجود داشتن شناسنامهای مبهم، از عهدهٔ نقش تا حدودی برآمده است. خانم رویا تیموریان هم به دلیل اینکه بازیگر توانایی هستند-حداقل در تئاتر-تا حدی توانستهاند کارشان را انجام دهند ولی به دلیل تاریک بودن بسیاری از ابعاد شخصیتی خواهر طاهره، ایشان در بطن فیلم جای نگرفتهاند. بازی خانم تیموریان خارج از فیلم خوب است. ایشان یک شخصیت مبهمی را در سه دورهء مختلف نشان دادهاند که کهولت و پیری را به مرور در بازی او میبینیم حتی زمانیکه دچار بیماری تنگینفس میشود، بازی خوبی ارایه میدهد، ولی مسأله مهم اینجاست که این تنگی نفس چگونه یک دفعه بوجود آمد؟ چه اتفاقی افتاد؟ این اتفاق سانسور شده است؟ مخاطب نمیداند و بازیگر خواهر طاهره به دلیل عدم شخصیتپردازی، در کل فیلم موفق نبوده است بلکه به تنهایی و خارج از چارچوب فیلم، بازی موفقی داشته است.
خانم پگاه آهنگرانی در سه نقش متفاوت ظاهر میشود که هرکدام متعلق به دورهٔ خاصی هستند. ولی ابدا از عهدهٔ این نقشها برنیامده است. در اپیزود اول نقش پگاه زندانی را ایفا میکند که به دلیل مسایل سیاسی به بند افتاده است. کجای خانم آهنگرانی به آدم سیاسی میخورد؛ آن هم آدمهای سیاسی اوایل انقلاب؟ امروز هرکسی میتواند سیاسی باشد و کار سیاسی انجام دهد، چون بسیاری از مردم ما سیاستزده شدهاند ولی در چهار سال اول انقلاب آدم سیاسی بودن کار هر کسی نبود. در اپیزود دوم نقش سحر زندانی را ایفا میکند که به دلیل عشق و عاشقی به بند افتاده است. دختر عاشقی که چشم به راه معشوق دارد، بسیار بانشاط و سرحال به نظر میرسد و حتی رل عروس خانمها را هم بازی میکند. در اپیزود سوم، نقش بسیار کلیدی و احساسی اسی (سپیده) دختر گلاندام اعدام شده را ایفا میکند.
اسی دختری است که ادای پسرها را درمیآورد و این نقش به دلیل بچگی و ظرافت برای خانم آهنگرانی مناسبتر است و او حتی توانسته است تا حدودی از عهدهٔ آن برآید. امّا چگونه میتواند این آدم کوچولوی سیاسی اپیزود اول به عاشق سادهدل بیریای اپیزود دوم تبدیل شود؟ و سپس به دختر پسر نمای شیطانی بدل شود که نشاط و زندگی در او دیده میشود؟ شخصیت اول افسرده است. سیاست او را ناامید کرده است. شخصیت دوم بسیار سطحی میاندیشد و عمل مینماید. امّا اسی در اپیزود سوم نمیداند چه کار میکند، کودک است و کودکانه رفتار میکند. هیچ نقطهٔ مشترکی بین این سه نقش دیده نمیشود و نمیدانم خانم حکمت چه اصراری داشتهاند تا خانم آهنگرانی هر سه نقش را ایفا کند. خیلی سعی کردهام نقاط مشترکی بین این سه شخصیت بیابم ولی موفق نشدهام.
اگر در فیلمی اپیزودیک، در هر اپیزود المان مشترکی دیده میشود در فیلم خانم حکمت، خانم پگاه آهنگرانی، دختر فیلمساز است و بس.
نقد از گارینه نظریان
جوایز و افتخارات فیلم زندان زنان
زندان زنان در دوره ششم جشن خانه سینما حضور داشت و جوایزی از جمله بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه، بهترین بازیگر نقش اول زن (رویا تیموریان) و … را از آن خود کرد. این فیلم همچنین در جشنواره های بین المللی حضور داشته که از جمله آن می توان به تقدیرنامه کلیسای جهانی در هفدهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم سه قاره فریبورگ و کاندیدای بهترین فیلم در جشنواره بینالمللی فیلم گیخون و جشنواره بینالمللی فیلم براتیسلاوا اشاره کرد.
- 1381 – بهترین فیلمنامه در جشن خانه سینما ـ دوره ششم
- 1381 – بهترین فیلم در جشن خانه سینما ـ دوره ششم
- 1381 – کاندیدای بهترین فیلم به انتخاب انجمن منتقدان و نویسندگان در جشن خانه سینما ـ دوره ششم
- 1381 – تقدیرنامه کلیسای جهانی برای فیلم زندان زنان در جشنواره بینالمللی فیلم سه قاره فریبورگ ـ دوره هفدهم (سوئیس)
- 1381 – جایزه عفو بینالملل در جشنواره بینالمللی فیلم رتردام ـ دوره سی و دوم (هلند)
- 1381 – جایزه نقش اول برای زن رؤیا تیموریان در جشن خانه سینما ـ دوره ششم
- 1381 – جایزه بهترین صدابرداری برای محمود سماک باشی در جشن خانه سینما ـ دوره ششم
- 1381 – جایزه بهترین چهره پردازی برای مهری شیرازی در جشن خانه سینما ـ دوره ششم
- 1381 – جایزه بهترین فیلمنامه برای فرید مصطفوی در جشن خانه سینما ـ دوره ششم
- 1381 – کاندیدای نقش اول زن برای رؤیا نونهالی در جشن خانه سینما ـ دوره ششم
- 1381 – کاندیدای بهترین عکاس برای امیر عابدی در جشن خانه سینما ـ دوره ششم
- 1381 – کاندیدای بهترین فیلم در جشنواره بینالمللی فیلم براتیسلاوا
- 1381 – کاندیدای بهترین فیلم برای فیلم زندان زنان در جشنواره بینالمللی فیلم گیخون
- 1381 – کاندیدای بهترین فیلم در جشنواره بینالمللی فیلم هاوایی
نظرات کاربران