فیلم بید مجنون فیلمی ایرانی است که توسط مجید مجیدی در سال ۱۳۸۳ ساخته شده و در بیست و سومین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر اکران شد.
به گزارش خوبو، بید مجنون یکی از بهترین فیلمهای دهه 80 سینمای ایران است که مورد توجه تماشاگران، منتقدین و جشنوارههای داخلی قرار گرفت. این فیلم از سایت معتبر IMDB، موفق به کسب نمره خوب 7.3 شده است. 4400 نفر به این فیلم نمره دادهاند.
دانلود رایگان فیلم بید مجنون
عوامل و بازیگران فیلم بید مجنون
بید مجنون فیلمی است که در ژانر درام توسط مجید مجیدی ساخته شده است. مجید مجیدی از کارگردانان مطرح سینمای ایران است که با دریافت چهار سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی جشنواره فیلم فجر، رکورددار دریافت این جایزه در میان کارگردانان ایرانی است. او همچنین نخستین کارگردان ایرانی است که نامزد دریافت جایزه اسکار شده است. بدون شک، بید مجنون در کنار پدر، بچه های آسمان، باران، خورشید و رنگ خدا از بهترین آثار ساخته شده توسط مجیدی است.
برخلاف سایر آثار مجیدی، او در این فیلم از بازیگران مطرح سینمای ایران استفاده کرد.
عنوان این فیلم در ابتدا بازگشت بود که به بید مجنون تغییر نام داد.
کارگردان | مجید مجیدی |
تهیه کننده | مجید مجیدی |
نویسنده | مجید مجیدی ناصر هاشم زاده فواد نحاس |
تدوین | حسن حسندوست |
بازیگران | پرویز پرستویی رویا تیموریان لیلا اوتادی رضا ناجی آفرین عبیسی محمود بهرازنیا |
موسیقی | احمد پژمان |
سال ساخت | 1383 |
مدت زمان فیلم | 95 دقیقه |
نمره IMDB | 7.3 |
خلاصه داستان
یوسف (پرویز پرستویی) پس از سالها، طی عمل جراحی که در خارج از کشور انجام میگیرد، بینایی خود را بازمییابد؛ و در ادامه با مشکلاتی در زندگی مواجه میشود. نابینایی که از ۸ سالگی بینایی خود را از دست دادهاست امیدی مییابد برای دیدن دوباره رنگها و خطوط زندگی عادی. یوسف در تصور آنکه با یافتن بینایی خود به خود حقیقی دست خواهد یافت و پس از آن خواهد توانست ارتباطی در خور خود با خدای خود برقرار نماید با خدای خویش عهد میبندد که در صورت توان مجدد برای بینایی در راه خداوند زندگی کند و آن زندگی ساده و متمرکزی که تا بهحال داشتهاست را با این امکان و فرصتی که مجدداً در اختیارش قرار خواهند داد غنیتر سازد و رشد دهد. اما وقتی در شرایط واقعی قرار میگیرد و زرق و برق زندگی را مشاهده میکند همچون بید بر سر ایمان خویش میلرزد.
نقد و بررسی فیلم بید مجنون
يوسف نابينا که به نظر میرسد دچار بيماری مهلکی است، برای معالجه چشمانش، با پشتيبانی دايی ثروتمندش، راهی فرانسه میشود. در آنجا پزشکان، بيماریاش را خوش خيم و بیاهميت تشخيص میدهند. درعين حال در میيابند که انگار راهی به بينايی يوسف وجود دارد. سپس چشمانش جراحی و بينا میشوند. از اينجا فيلم رنگ ديگری میگيرد. يوسف، بی قرار و تشنه ديدن، تصاوير پاک و ناپاک را با هم میبلعد. مجنون میشود و به سوی گناه میرود. بينايی اکنون رابطی شده که او آلودگیها و زشتیها را ببيند. پس عطش ديوانهوار ديدن او را به سوی گناه میکشاند؛ تا آن که بار ديگر بينايیاش را از دست میدهد. در دنيای تاريکی او بار ديگر به درگاه خدا استغاثه و توبه میکند. مورچهای که گويی قاصد بارگاه ملکوت است، آرامش را برای يوسف باز میآورد.
از موفق ترین صحنه های فیلم، سکانسی از فیلم که پرستویی با اخمهایی درهم و جدی در شلوغی خیابان رو به دوربین حرکت میکرد و به هرکسی که از روبهرو میآمد تنه میزد. از دیگر صحنههای خوب فیلم سکانسی بود که در آن مجیدی با استادی و مهارت خاصی هیجان و استرس پرستویی را قبل از باز کردن باندهای چشماش نمایش داده بود. هر تماشاچی که این فیلم را میبیند قطعا نمیتواند صحنهای را که در فرودگاه گرفته شده را فراموش کند. بعد از 38 سال نابینایی پرستویی در جمع زیادی از آشنایانی قرار میگیرد که هیچ کدام برایش آشنا نیستند. وقتی چشمانش به دنبال زنش میگردد، معمولا بر روی زنان زیبا و خوش سیما مکث و زوم میکند. اما بهترین صحنه فیلم نمایی بود که پرستویی در هنگامی که نابیناییاش برای بار دوم برمیگردد و دچار پریشانی و آشفتگی خاصی شده از جلوی مغازهای ساعت فروشی رد میشود که صدها ساعت شماتهدار که هر کدام وقتی را نشان میدادند و آونگهایشان هر کدام به ریتمی بود عبور میکند. این صحنه از فیلم ، آشفتگی درونی پرستویی را به خوبی به تماشاچی منتقل میکند.
اکثر بینندگان فیلم بید مجنون بر این مطلب متفقالقول هستند که پایانی فیلم پایانی ضعیف و ناامید کننده بود. پایانی که اکثر تماشاچیان را با دلی ناراضی از جاهای خود بلند میکند و موجب تضعیف، نقاط قوت ابتدایی فیلم میشود. با شروعی عرفانی و فلسفی، این پایان جای بسی تعجب بود!!
بيد مجنون نمادی است از خفته ای كه بيدار میشود و با به دست آوردن سيب آگاهی، زندگی خود را تباه میكند. همچون چوب درخت بيد كه زود تباه میشود. روشنايی طلبی درخت بيد، باعث میشود كه به سوی بصيرت و بيداری قد بكشد و يوسف كه عاشق بيد مجنون يا بيد بيدار است، همچون آدم ابوالبشر از بهشت كوچک خود كه در ابتدای داستان فقط برای لحظهای آرزوی ديدارش را داشت، طرد میشود. نابينايی يوسف و زندگی آدم در بهشت با هم در تقارن قرار دارند، به گونهای كه كسب بينايی ديگر نعمتی نيست كه يوسف از آن بهرهمند شود. همچون گاز زدن سيبی كه به جای دادن لذت جاودانه، رنجی ابدی برای نسل بشر به ارمغان میآورد. دوران نابينايی يوسف كه زندگی مفيد او را در بر میگيرد، روزگار خوشبختی اوست. خوشبختی يعنی قدر داشتهها را دانستن. اما يوسف در دوران بينايی چشم، بينايی درونش را از دست میدهد، به طوری كه چشمهای او مانع يافتن راههای از پيش رفته میشود. چشمهای او به جای اينكه او را در كمال طلبي ياری دهند، سد راه او میشوند و به قولی: “ز دست ديده و دل هر دو فرياد، كه هر چه ديده بيند دل كند ياد” چشم های يوسف او را به ديدار چهرههای زيبا میبرند و به پشت ويترينها و بيدار كردن هوسهای خفته.
داستان بيد مجنون از اسطورههايش فراروی میكند و يوسف را تازه پس از بينايی چشم به چاه میاندازد و گم گشته میكند. برادران يوسف، همان چشمان او هستند كه دل او را كور فيلم با زبان سمبلهای تصويری، اسطورهای و ادبی با مخاطب به گفتوگو میپردازد و داستان را به پيش میبرد. ورود يوسف به كارخانه ريختهگری، تلنگری است به او كه گل هر كس به گونهای سرشته شده است، اما يوسف از درک نشانهها ناتوان میماند. جرقهای بر پيراهن او میجهد كه اين خود نشانه ديگری است دال بر اينكه «بر آتش همچو خار خشک سوزی، اگر چشم خرد را باز دوزی» (فرخی) اما اين نشانه نيز از چشمان به ظاهر بينای يوسف پنهان میماند و در انتها همچون خار خشكی میسوزد.
مورچه نماد ديگری است كه بينايی يوسف را به او هشدار میدهد. اما يوسف تنها به ديدن مورچه اكتفا میكند و از دال به مدلول میرود. با ديدن مورچه درمیيابد كه میبيند. اما حضور مورچه او را به تفكر برنمیانگيزد. مورچه فرصت كوچكی است كه بايد باری را به مقصد برساند و يوسف اگر سليمان وار با زبان مورچه آشنا میبود، فرصتهايش را غنيمت میشمرد. اما نه تنها موقعيتهای پيشين خود را از دست میدهد، توانايیهايش را نيز فراموش میكند، به طوری كه ديگر حتی قدرت خواندن و نوشتن به سبک نابينايان و حتی قدرت راه رفتن و راه يافتن پيشين خود را از دست میدهد. در انتهای فيلم دوباره همان مورچه بر روی نامه يوسف نابينا ظاهر میشود و همچنان باری را به سويی میبرد. باری كه يوسف به زمين گذاشته و اكنون چنان گم گشته بود كه توان بازگشت به كنعانش نبود.
نویسنده: ملیکا اسلافی
منبع: وبلاگ بازیگری
فهرست جوایز فیلم بید مجنون
در بیست و سومین دوره برگزاری جشنواره بینالمللی فیلم فجر در سال 1383، فیلم بید مجنون نامزد دریافت 9 سیمرغ بلورین جشنواره از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی (مجید مجیدی) و بهترین فیلمنامه (ناصر هاشم زاده، فواد نحاس، مجید مجیدی) و بهترین بازیگر نقش اول مرد (پرویز پرستویی) شد، که در پایان موفق به دریافت چهار سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین صدابرداری و بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شد.
- برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی (مجید مجیدی) دوره ۲۳ جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۸۳
- برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد (پرویز پرستویی) دوره ۲۳ جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۸۳
- برنده سیمرغ بلورین بهترین صدابرداری (یدالله نجفی) دوره ۲۳ جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۸۳
- برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران (مجید مجیدی) دوره ۲۳ جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۸۳
نظرات کاربران