0

معرفی رمان کتاب دزد + دانلود و خرید

رمان کتاب دزد-فارسی-نشر نگاه

کتاب دزد رمانی بود که مارکوس زوساک نویسنده‌ی استرالیایی در سال 2005 نوشت. داستانی مرگ‌محور که ما را در سفری خیالی اما براساس واقعیات به آلمان نازی می‌برد. بعدها فیلمی از روی این کتاب ساخته شد که به شهرت آن کمک کرد. با تجربه در ایران، این کتاب در کشورمان نیز بسیار موردتوجه قرار گرفت. در ادامه شما را با نویسنده، کتاب، واکنش‌ها به کتاب و ترجمه‌های آن آشنا خواهیم کرد. با خوبو همراه باشید

نام کتابکتاب دزد | Book Thief
نویسندهمارکوس زوساک | Markus Zusak
گونه ادبیداستان، رمان تاریخی
انتشارات در ایراننگاه و نشرهای دیگر
مترجممرضیه خسروی و مترجمان دیگر
تعداد صفحه584
سال انتشار2005
خرید آنلاین
دانلود نسخه آنلاین

بیوگرافی مارکوس زوساک

مارک زوساک متولد 1975 در سیدنی استرالیا است. مادر او لیسا لمانی است و پدرش هلموت اصالتی اتریشی دارد. این خانواده در دهه‌ی پنجاه به استرالیا مهاجرت کرده بد. مارکوس کوچکترین فرزند خانواده‌ای است که پنج فرزند دارند. او در دانشگاه نیوساوث‌ولز استرالیا درس ادبیات انگلیسی و تاریخ خواند و فارغ‌التحصیل شد.

او نوشتن کتاب‌ها را از سال 1999 آغاز کرده است. تا سال 2002 او چهار کتاب منتشر کرده بود. کتاب چهارم، پیامبر که سال 2002 چاپ شد، چندین جایزه ادبی در استرالیا و آمریکا کسب کرد. وقتی رمان کتاب دزد سال 2005 منتشر شد، شهرت او دوچندن شد. کتاب تاکنون به بیش از چهل زبان ترجمه شده و براساس آن فیلمی نیز ساخته شده است. او همینطور سال 2014 در یک تدتاک شرکت کرد که اسم سخنرانی خود را «شکست‌خورده» گذاشته بود. در این سخنرانی که در سالن اپرای سیدنی انجام شد، او به مسیری که سپری کرد تا کتاب دزد را بنویسد اشاره می‌کند.

کتاب آخر او «پل کلی» سال 2018 به چاپ رسید هرچند خود با حاشیه‌هایی همراه بود. نوشتن این کتاب بیش از ده سال برای او به درازا کشید. مسئله این بود که و 90 درصد از کتاب را نوشته بود اما با گذر زمان به این نتیجه رسیده بود که به آدمی دیگر تبدیل شده و ادامه‌ی آن داستان برایش دشوار خواهد بود.

شانزده ساله بودم که برای اولین بار سعی کردم کتابی بنویسم. آن کتاب می‌توانست وارد رقابت برای بدترین کتاب تاریخ شود. تنها هشت صفحه نوشتم. حالا هم که هر بار که نوشتن به کتاب می‌کنم، همین اتفاق رخ می‌دهد. هشت صفحه‌ی بد ی‌نویسم. دفعه‌ی بعد و دفعات بعد نوشتن آن هشت صفحه را تکرار می‌کنم تا بالاخره چیزی که می‌خواهم از آن بیرون بیاید.

مارکوس زوساک، مصاحبه‌ای مربوط به 2007 
مارکوس زوساک-نویسنده با کتاب‌هایش
مارکوس زوساک-نویسنده با کتاب‌هایش

بررسی آثار

  • از پیش باخته (1999): کمرون وولف پسری 15 ساله است که با خانواده خود زندگی می‌کند. او با برادرش روبن هم‌اتاقی است که همیشه ایده‌های خطرناکی می‌دهد. کمرون آخرهفته‌ها با پدر لوله‌کش خود کار می‌کند و آنجا با ربکا آشنا شده، دختری که به باور او بی‌نقص است.
    • جنگیدن با روبن وولف (2000): دنباله‌‌ی کتاب قبلی است.
      • وقتی سگ‌ها گریه می‌کنند (2001): با این کتاب، مجموعه تکمیل شد. کمرون همیشه زیر سایه روبن قرار دارد. دخترها عاشق روبن می‌شوند چون اجتماعی است و از سمت دیگر کمرون خجالتی است. کمرون مشکلی با این وضعیت ندارد، تا جایی که روبن با دختری به اسم اوکتاویا دوست می‌شود. اوکتاویا نظر کمرون را جلب می‌کند.
  • پیامبر / پیامرسان (2022): قهرمان داستان پسری استرالیایی به اسم اد است که در 19 سالگی، راننده تاکسی است. او به تازگی پدر خود را از دست داده که جز یک سگ، چیزی برای او و مادرش نگذاشته است. این کتاب توجه به نسبت زیادی را به خود جلب کرد، چندین جایزه برد و چند مرتبه برای ساخت تئاتر اقتباس شد.
  • کتاب دزد (2005)
  • پلِ کِلِی (2018): جایی در حومه‌ی سیدنی، در خانه‌ی خانواده‌ی دونبار پنج پسرِ آنها زندنگی می‌کنند. مادر آنها بر اثر سرطان مرده و پدر رابطه نزدیکی با پسران ندارد. پسران باید یاد بگیرید با هم زندگی کنند. پدری که پسرها به او لقب قاتل داده‌اند برمی‌گردد و از پسران می‌خواهد با هم پلی بسازند. هیچکدام از پسران قبول نمی‌کنند جز کلی که با این پذیرش، مورد تنفر برادرانش قرار می‌گیرد.

نقد و بررسی رمان کتاب دزد

کتاب دزد سال 2005 توسط نویسنده‌ی استرالیایی مارکوس زوساک که اصالتی آلمانی-اتریشی دارد منتشر شد. کتاب فضایی بسیار متفاوت داشت و خوب نوشته شده بود و به همین دلیل محبوبیت بسیار بالایی در سراسر جهان پیدا کرد. اگرچه مخاطب آن Young Adults (بزرگسالان پیش از سی سال) عنوان شده، کتاب توانست در تمام قشرهای بزرگتر سنی هم محبوب شود. از این رو میلیون‌ها جلد از آن فروخته شد، به چهل زبان ترجمه شد و به یکی از مهمترین رمان‌های قرن بیست و یکم تبدیل شد.

راوی کتاب، مرگ است. مرگ با صدایی مردانه و دلهره‌آور، در دوره‌ی آلمان نازی مشغول گرفتن قربانیی است. لیزل در سمت دیگر، دختری است که بعد از مرگ برادرش و دستگیری مادرش که کمونیست بود، با قطار به شهری خیالی به اسم مولچ در قلمروی آن روز آلمان سفر می‌کند. لیزل به خانه‌ی رزا و هانس می‌رسد. یهودی‌کشی که اوج می‌گیرد، رزا و هانس یک یهودی به اسم ماکس را پناه می‌دهند. هانس و لیزل رابطه‌ای دوستانه برقرار می‌کنند و اینجا جایی است که لیزل خواندن را یاد می‌گیرد. لیزل عاشق کتاب‌ها می‌شود و تصمیم می‌گیرد کتاب‌های ممنوعه‌ای که نازی‌ها از بین می‌بردند را بدزدد. همینطور تصمیم می‌گیرد داستان خود را بنویسد.

رمان کتاب دزد
رمان کتاب دزد

بخشی از متن کتاب

هرجور آدمی آنجا بود اما در میانشان، فقرا را راحت‌تر می‌شد شناخت. فقرا همیشه این‌ور و آن‌ور می‌روند، انگاری مهاجرت کمک‌شان می‌کند. آنها بر این حقیقت چشم می‌بندند که نوع جدیدی از همان مشکل قدیمی در انتهای سفر به انتظارشان نشسته، آشنایی که چندشتان می‌شود با او روبوسی کنید.

آیا این موضوع نگرانتان می‌کند؟ التماس می‌کنم، نترسید. دست‌کم انصاف دارم. اوه هنوز به همدیگر معرفی نشده‌ایم. باید یک شروع درست و حسابی داشته باشیم. چقدر من بی‌نزاکتم. می‌توانم خودم را کاملاً معرفی کنم اما واقعاً نیازی به این کار نیست. در هر حال در گیرودار اتفاقات متنوعی که روی خواهد داد، خیلی خوب و خیلی زود مرا خواهید شناخت. فقط کافی است بگویم روزی، تا آنجا که بتوانم با مهربانی تمام برابرتان خواهم ایستاد. روحتان در آغوش من خواهد بود و مثل رنگی روی شانه‌ام جای خواهد گرفت. شما را به آرامی به دوردست‌ها خواهم برد.

همان‌طور که تا الان گفته‌ام تنها عامل نجاتم حواس‌پرتی است. این حواس‌پرتی باعث می‌شود عقلم سرجایش بماند؛ باعث می‌شود با وجود اینکه مدت‌های طولانی است این کار را انجام می‌دهم همچنان بتوانم از پسش بربیایم. مشکل اینجاست که، چه کسی می‌تواند جایگزین من شود؟ اگر به تعطیلات بروم، مثل همان تعطیلات معمولی که خودتان مدتی به جای دیگری می‌روید، فرقی نمی‌کند چه ییلاق و چه قشلاق، چه کسی کارم را انجام می‌دهد؟

یک چشمش باز و چشم دیگرش خواب بود. تصور می‌کنم اگر کاملاً خواب بود بهتر می‌شد اما واقعیتش این است که من هیچ اختیاری در این مورد ندارم. چشم دومش از خواب پرید و تردید ندارم که مرا دید، آن هم درست زمانی‌که زانو زده و روح تازه گرفتۀ برادرش را به نرمی میان بازوان گشوده‌ام قرار داده بودم. بدن پسرک چند دقیقه پس از آن نیز گرم بود اما زمانی‌که برای اولین بار روحش را می‌گرفتم، روح مثل بستنی سرد و نرم بود. پسر در میان بازوهایم آب شد. بعد کاملاً گرم شد و شفا یافت.

هواپیما هنوز هم سرفه می‌کرد. دود از هر دو ریه‌اش بیرون می‌زد. هنگامی‌که سقوط کرد سه زخم عمیق در چهرۀ زمین ایجاد شد.

اقتباس

سال 2013 فیلمی به اسم کتاب دزد براساس رمانی که زوساک نوشته بود، روی پرده‌ی نقره‌ای رفت. فیلم توسط کمپاین فکس قرن بیستم ساخته شد و بریان پرسیوال که کارگردان مطرحی نیست آن را ساخت. راجر آلام که از شخصیت‌های سریال بازی تاج و تخت بود، به عنوان مرگ راوی داستان بود. همینطور سوفی نیلیس بازیگر کانادایی نقش لیزل را ایفا کرد. فروش فیلم موفق بود اما کارشناسان آن را دوست نداشتند و اعتقاد داشتند فیلم بیش از اندازه هالیوودی ساخته شده است.

فیلم کتاب دزد-2013
فیلم کتاب دزد-2013

جایگاه کتاب

برای بررسی جایگاه کتاب در نزد مخاطبان به سراغ گوگل ترندز رفتیم. این ابزاری از گوگل است که به ما در مقایسه کلیدواژه (اینجا یک سری کتاب) با شرایط قابل تعیین، کمک می‌کند. دیتای مربوط به این ابزار، از نتایج جستجوی کاربران تعیین شده است. از همین ابزار برای بررسی وضعیت کتاب حاضر استفاده کردیم. به این ترتیب، کتاب را با یک سری کتاب در فضای مشترک مقایسه کردیم. کتاب دزد را با ملت عشق، سایه باد، بادبادک باز و خاطرات آن فرانک مقایسه کردیم. همانطور که می‌بینید، به جز بادبادک باز، طی هفت سال اخیر کتاب دزد بیشترین توجه را بین این کتاب‌های پرفروش به خود جلب کرده است.

رمان کتاب دزد-ترندها
رمان کتاب دزد-ترندها

همینطور سراغ گودریدز رفتیم. گودریدز سایتی شبیه به شبکه اجتماعی برای عاشقان کتاب است. در صفحه‌ی زوساک در گودریدز، طبق انتظار کتاب دزد در بالای لیست قرار دارد. به طرزی شگفت‌آور، کتاب 2.2 میلیون امتیاز در گودریدز گرفته است. این عدد به قدری بالاست که آن را در جمع بیست کتاب برتر تاریخ بین دنبال‌کنندگان فراوان این سایت قرار می‌دهد. میانگین امتیازات هم 4.3 از 5 ست که عدد بسیار بالایی است. پیامبر، کتاب دیگر او با تفاوتی معنادار در رده دوم قرار گرفته و تنها 151 هزار امتیاز دارد. در ادامه یک نظر مثبت و یک نظر منفی را در خصوص کتاب می‌آوریم.

نظر مثبت

5 از 5 به کتاب نمره داده است:

راستش تا قبل از خوندنِ قسمت‌های آخر کتاب، تصمیم داشتم ۴ ستاره بهش بدم. اما آخرای کتاب به قدری تأثیرگذار بود که نظرم رو عوض کرد. بعد از مدت‌ها کتابی جوری اشکم رو درآورد که چشمام دیگه کلمات رو نمی‌دید. اینقدر قشنگ روایت شده بود و اینقدر خوب از قدرت واژه ها گفته بود که واقعا نمی‌تونم درموردش چیزی بگم.

تو این کتاب مرگ، زندگی لیزل رو روایت می‌کنه. دختر ده ساله‌ای که مادرش به خاطر کمونیست بودن به اردوگاه کار اجباری فرستاده شده و پدر واقعیش رو هیچ وقت ندیده و برادر کوچیکش تو سرمای جانسوزِ برف، تو ایستگاه قطار میمیره. و حالا سرپرستی لیزل رو به زن و مرد نسبتا فقیری دادن. لیزل خوندن و نوشتن بلد نیست اما موقع خاکسپاری برادرش یه کتاب می‌دزده! اون کتاب، شروعِ کتاب دزدی‌های لیزله.

بخش اعظم دردناک بودن داستان به خاطر جنگه. جنگ جهانی دوم، هیتلر، متفقین، ترس، بمباران. و تو هر داستانی که جنگ حضور داشته باشه، قطعا غم هم همراهش هست. اما روایت این کتاب عجیبه. اولش حسابی آدم رو سردرگم می‌کنه و دیر پیش میره. طول می‌کشه که آدم با شخصیت‌ها خو بگیره. اما یک جایی نزدیک آخرای کتاب، یهو به خودش میاد و میبینه چقدر غرق شخصیت‌ها شده. چقدر میشناستشون و چقدر دوستشون داره. اما همه جای کتاب، نشونی هست که یادمون بندازه راوی مرگه و این یعنی شخصیت‌های کتاب موندگار نیستن و این چیزیه که از اول تا آخر ماجرا میدونیمش اما بازم صفحات آخر قلب آدمو به درد میاره.

لذت بردم از کتاب با اینکه اولش دیر بهش عادت کردم و جاهایی برام خسته‌کننده بود و نمی‌شد خیلی یسره خوندش. ترجمه هم خیلی خوب بود. فیلم این کتاب هم ساخته شده ولی راستش من به حدی شخصیت‌هارو دوست داشتم که فعلا تصمیم دارم فیلم رو نبینم تا فعلا با تصویر ذهنی خودم از کتاب زندگی کنم.

کامنت فارسی از فاطمه نظری

نظر منفی

سه ستاره از 5 ستاره:

الان دیگه می‌دونم که آدما بی‌نهایت حس مشترک دارن، و اینم می‌دونم که این‌طوری نیست که در موردش بدونن.
پس می‌خوام با همین دید در مورد این کتاب حرف بزنم. به محض این که کتاب ُ باز کنید سوز سرمای استخوان سوز آلمان و روسیه در روزهای جنگ جهانی دوم ُ حس‌ می‌کنید. حس می‌کنید در همان فضای خاکستری رنگِ گلی هستید و شریک فقر خانواده‌ی هابرمن‌.

و بعد این داستان یک راوی متفاوت دارد؛ مرگ. مرگ بامزه، جذّاب و با اندکی بدجنسی داستان لیزلِ یتیم به سرپرستی گرفته شده رو تعریف می‌کنه. [ مرگ واقعاً کاریزماتیکه.]

شاید این‌طور به نظر برسه که کتاب برای نوجوان‌ها نوشته‌شده، ولی سرتاسر کتاب پره از ریشه‌یابی جنگ جهانی، انتقاد به هیتلر، تمسخر تفکر نازی و افکار جنگ‌طلبانه و در نهایت، نویسنده در لفافه از اهمیت «افکار و عقاید» در کنش‌های انسانی سخن می‌گه.

لیزل به عنوان شخصیت اول کتاب، پدر و مادری کمونیست داره و همین باعث نابودی خانواده‌ش و مرگ اون‌ها و درنهایت به سرپرستی گرفته‌شدن‌ش توسط یک زن و شوهر مسن می‌شه. هیزل خیلی به کتاب علاقمنده و ایضاً دزدی، این وسط‌ها گاهی هم کتاب می‌دزده. من واقعاً جنبه‌ی قهرمانی خاص و حتی ویژگی جذّابی در لیزل نمی‌بینم که بخوام مثل «مرگ» ستایش‌گر اون باشم. دلیل اصلی هم که از این کتاب خوشم اومد، تشریح زندگی مردم در اون دوره و نظریات جالب اون در مورد جنگ و عقایده.

این‌طوری نیست که بگم این کتاب در قفسه‌ی بهترین کتاب‌هایی که خوندم قرار می‌گیره، اما این کتاب یک داستان معمولی بود و یک اثر «ضد جنگ» نسبتاً خوب. فیلمش اصلاً خوب نبود

کامنت فارسی از زهرا نادری

بهترین ترجمه کتاب دزد

طی سال‌های اخیر، این کتاب هم مانند بیمار خاموش، مردی به نام اوه، در انتظار گودو، نیمه تاریک وجود، پنج قدم فاصله، والدین سمی، سالار مگس‌ها، سیزده دلیل برای اینکه، کتاب‌های دن براون، دن کیشوت و گتسبی بزرگ درگیر ترجمه‌های متعدد شده است. موارد زیر، ترجمه‌های متفاوت کتاب هستند:

  • کتاب دزد | نشر نگاه | مرضیه خسروی
  • کتاب دزد| نشر میلکان | فاطمه جابیک
  • دزد اثر | انتشارات حباب | محمد پشت سیمین
  • کتاب دزد | انتشارات راه معاصر | فروغ وردی
  • کتاب دزد | انتشارات نیک فرجام | امیرعلی فتح الهی
  • کتاب دزد | نشر شور | آ. نوبخت‌فر

بین ترجمه‌های مختلف کتاب، نسخه‌ای که نشر نگاه با ترجمه‌ی مرضیه خسروی منتشر کرد بهترین است. اگرچه تصویر روی جلد به فیلم ساخته‌شده مربوط است و این چندان عمل جالبی از سوی نشر نگاه نبوده است، در مجموع با ترجمه‌ی دقیقی روبرو هستیم. خسروی متولد 1362 است و حقوق خوانده است. او مترجم پرکاری طی یک دهه اخیر بوده است.

از سال 89 و پس از بازگشت به ایران ابتدا به پیشنهاد یکی از دوستان کار ترجمه را هم به دلیل عشق و علاقه‌ای که به ادبیات و هم تسلطی که به زبان و ادبیات ترکی استانبولی و انگلیسی داشتم در پیش گرفتم و رفته‌رفته کار برایم جدی‌تر شد تا جایی که تمام وقتم را در سال‌های اخیر به خودش اختصاص داده و باقی فعالیت‌هایم را به حاشیه رانده است. البته پیشنهاد می‌کنم خیلی روی حرفه‌ بودن کار ترجمه‌ی آزاد تاکید نکنید چرا که با وجود درآمدهای هر از گاهی آن و اینکه نیاز به فعالیت مستمر و تخصص دارد اما دست‌ کم در ایران نمی‌شود به عنوان محل تامین معاش به آن نگاه کرد.

مصاحبه‌ای از مرضیه خسروی

نظرات کاربران

  • مسئولیت دیدگاه با نویسنده‌ی آن است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *