سایه باد رمانی نوشتهشده توسط نویسندهی اسپانیایی کارلوس روئیت ثافون (یا کارلوس رویز زافون) است. این کتاب سال 2001 نوشته شد و توانست توجه بسیاری را بخصوص پس از انتشار آن به زبان انگلیسی در سال 2004 به خود جلب کند. کتاب میلیونها نسخه بخصوص در اروپا فروش تجربه کرد و شهرت آن حتی به ایران نیز رسید. در ادامه شما را با نویسنده، کتاب، واکنشها به کتاب و ترجمههای آن آشنا خواهیم کرد. با خوبو همراه باشید
نام کتاب | سایه باد | The Shadow of the Wind |
نویسنده | کارلوس روئیت ثافون | Carlos Ruiz Zafón |
گونه ادبی | داستان، رمان تاریخی-معمایی |
انتشارات در ایران | نشر نیماژ |
مترجم | علی صنعوی |
تعداد صفحه | 565 |
سال انتشار | 2001 |
خرید آنلاین | |
دانلود نسخه آنلاین |
بیوگرافی کارلوس روئیت ثافون
سال 1964 در بارسلونای اسپانیا متولد شد. پدربزرگ او در یک کارخانه کار میکرد و پدرش فروشندهی بیمه بود. زندگی کاری کارلوس نیز با کار در زمینهیی تبلیغات آغاز شد. او در دههی نود راهی لوس آنجلس شد و مشغول نوشتن فیلمنامه شد. کارلوس روئیت ثافون در ژوئن 2020 به دلیل سرطان رودهی بزرگ در لوس آنجلس درگذشت.
ثافون اولین رمان خود را به نام «شاهزادهی مه» سال 1993 منتشر کرد و در ادامهی دهه نود هم سه رمان دیگر برای قشر نوجوان و جوان منتشر کرد. اولین رمان بزرگسالانهی او سایه باد در سال 2001 به زبان اسپانیایی منتشر شد و بعد سال 2004 به انگلیسی ترجمه شد. این کتاب بیش از هرچیز به شهرت ثافون کمک کرد. او دنبالهای نیز بر کتاب سایه باد نوشت که سال 2008 منتشر شد. او به انتشار کتابها از این مجموعه ادامه داد.
کتابهای ثافرون در 45 کشور دنیا چاپ شده و به بیش از 40 زبان ترجمه شده است. او در کنار خاویر سیرا معروفترین نویسندهی اسپانیایی معاصر است. ثافون بیش از همه تحتتاثیر ادبیات قرن نوزدهم و رمانهای پلیسی بود. او همینطور توجه بسیاری به فیلمهای و فیلمنامهها داشت. از کتابهای الهامبخش او میتوان به صد سال تنهایی، داستانهای کوتاه لوئیس بورخس، سهگانه نیویورک از پل استر و گوژپشت نتردام اشاره کرد. با این حال اعتقاد داشت تصویرسازی در کتاب آسانتر از سینما است. این به نظر چیزی بود که باعث شد او دنیاها و شخصیتهای عجیب و غریبی در کتابهایش خلق کند.
کارلوس روئیت ثافون در ژوئن 2020 به دلیل سرطان رودهی بزرگ در لوس آنجلس درگذشت.
بررسی آثار
- شاهزادهی مه (2010)
- قصر نیمهشب (1994)
- فرشتهی سایهها (2013)
- مارینا (1999)
- اگرچه آن را در دستهی Young Adult قرار دادهانند، دستهبندنی آن سخت است و به نوعی شخصیترین کتاب نویسنده به شمار میرود. رمانی ماوراطبیعه و رازآلود است که در بارسلونا اتفاق میافتد. قهرمانهای داستان با ماجراجویی مکانهایی مخفی را پیدا میکنند، عمارتهای رهاشده و …
- مجموعه کتاب «قبرستان کتابهای گمشده»
- سایه باد (2001)
- بازی فرشته (2008)
- زندانی بهشت (2011)
- گل سرخ آتش
- هزارتوی ارواح (2017)
- دنیل و فرمین دوباره در این رمان که در بارسلونا اتفاق میافتد، ظاهر میشوند. زمان اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت است. دنیل مادر خود را از دست داده و از این بابت قصد انتقام دارد. ایزابلا متوجه مافیای خلافکاری در دورهی فاشیستی ژنرال فرانکو میشود و آنها سعی میکنند معماها را حل کنند.
- شهر مه (2021)
- هزارتوی ارواح (2017)
نقد و بررسی کتاب سایه باد
کتاب سایه باد، رمانی است که کارلوس روئیت ثافون سال 2001 وقتی ساکن لوس آنجلس بود به چاپ رساند. کتاب علاقهمندان بسیاری در بارسلونا، سراسر اسپانیا، ایالات متحده، اروپا و سایر نقاط جهان به دست آورد. ادبیات و داستانگویی رازآلود این نویسنده، در دورهی اوج فانتزیها توانست جایگاه بالایی برای خود دست و پا کند. کتاب سال 2004 به انگلیسی ترجمه شد و پس از آن به بیش از بیست زبان ترجمه شده است. سایه باد از مهمترین رمانهای معاصر اسپانیا است.
داستان کتاب در خصوص پسربچهای ده ساله است که یک روز سرد به جایی مخوف به اسم گورستان کتابهای فراموششده وارد میشود. زمان کتاب دهه چهل میلادی است. کمتر از یک دهه از مسلط شدن مذهبیهای فاشیست به سرکردگی ژنرال فرانکو بر اسپانیا میگذرد و آنها به جز قتلعام در بارسلونا، هرگونه اندیشهی غیرمسیحی را ممنوع کردهاند. سایه باد، کتابی است که پسربچهی داستان با قلم خولیان کاراکس از بین آن کتابها انتخاب میکند؛ او حق انتخاب تنها یک کتاب را داشت و بابت آن باید احساس مسئولیت کند. پسر بزرگ میشود و افرادی به دلیلی نامعلوم به این کتاب علاقه نشان میدهند. در حالی که “دنیل” بسیار به قلم این نویسندهی گمنام علاقهمند است، فردی پرقدرت به دنبال نابودی تمام آثار آن نویسنده یعنی کاراکس است. داستان از همینجا شروع میشود.
بخشی از متن کتاب
یک بار در کتابفروشی پدرم از زبان یکی از مشتریهای دائمی شنیدم که میگفت بسیار بهندرت اتفاق میافتد با کتابی مواجه شویم که تأثیر و نفوذ آن با خواندن اثری برابری کند که برای نخستین بار روح و جانمان را به چالش کشیده است. آن نخستین تصاویر، پژواک و کلماتی که فکر میکنیم برای همیشه پشت سر گذاشتهایم در تمام طول زندگی همواره همراهمان خواهند ماند و در ذهنمان کاخی بنا میکنند که دیر یا زود ـاهمیتی ندارد چند کتاب خواندهایم، چند جهان ناشناخته را کشف کردهایم، تا چه حد آموختهایم و چقدر فراموش کرده باشیمـ بار دیگر به سویشان بازخواهیم گشت. حالا هر بار گفتههای آن مرد را به خاطر میآورم میدانم که تأثیر صفحات آن کتاب بر من چنان بوده که هیچگاه در میان هیچیک از قفسههای گورستان کتابهای فراموششده آن را باز نیافتهام.
هرگز به هیچکس اعتماد نکن، دانیِل. بهخصوص افرادی که همیشه تحسینشون میکنی و در ذهنت بزرگترین انسانها هستن. همیشه همون آدمها بیشترین بار رنج و درد را روی دوشِت میگذارن و تو را به سمت بدترین مصیبتها هدایت میکنن.»
کتاب به من یاد داد که میتونم قویتر، محکمتر و مشتاقانهتر زندگی کنم. تونست قدرت دیدی به من بده که هرگز از اون برخوردار نبودم، حتی در ظاهر. همین یک دلیل کفایت میکنه تا کتابی که برای هیچکس اهمیتی نداره برای من تا این اندازه مهم باشه، چون زندگی من را تغییر داده.»
«هیچکس دربارهٔ زنها چیز زیادی نمیدونه، حتی خودشون. بهنظر من فروید هم نمیتونه ادعا کنه که دربارهٔ زنها زیاد میدونه. با این حال میشه اونها را به چیزی مثل الکتریسیته تشبیه کرد. فقط کافیه این جریان به نوک انگشتانت برسه تا تمام وجودت به لرزه دربیاد.
از نظر من جهان ما اونطور که روزنامهها دربارهاش صحبت میکنن به شکلی تراژیک و با بمب اتم و باروت نابود نمیشه دانیِل. جهان ما را لودگی، ابتذال و به سخره گرفتن تمام معانی و مفاهیم به نابودی میکشونه و ببین که در پسِ همین نوع نابودی هم چه مسخرگی نکبتباری پنهان شده.
بعضی اوقات، وقتی با یک غریبه صحبت میکنی حس آزادی و بیپروایی بیشتری داری تا اینکه با کسی حرف بزنی که خیلی خوب تو را میشناسه. واقعاً چرا اینطوره؟» شانهای بالا انداختم و گفتم: «شاید چون غریبهها ما را همونطور که هستیم میبینن، نه به اون شکلی که خودشون تصور میکنن و دلشون میخواد.»
اقتباس
ثافون تمام پیشنهادات را برای ساخت فیلم تا زمانی که زنده بود رد کرد. او اعتقاد داشت که داستان به عنوان کتاب نوشته شده و مناسب ساخت فیلم نخواهد بود. دو سال از مرگ او گذشته و تا این لحظه ورثه به این درخواست او احترام گذاشتهاند.
جایگاه کتاب
برای بررسی جایگاه کتاب در نزد مخاطبان به سراغ گوگل ترندز رفتیم. این ابزاری از گوگل است که به ما در مقایسه کلیدواژه (اینجا یک سری کتاب) با شرایط قابل تعیین، کمک میکند. دیتای مربوط به این ابزار، از نتایج جستجوی کاربران تعیین شده است. از همین ابزار برای بررسی وضعیت کتاب حاضر استفاده کردیم. به این ترتیب، کتاب را با یک سری کتاب در فضای مشترک مقایسه کردیم. سایه باد را با عشق سالهای وبا از گابریل گارسیا مارکز، خانه ارواح از ایزابلا آلنده، هزار خورشید تابان از خالد حسینی و مجموعه کتاب ویچر مقایسه کردیم. همانطور که میبینید تمام این کتابها جایگاهی نسبتا نزدیک به هم در دورهی 18 سالهی آمارهایی گوگل دارند.
همینطور سراغ گودریدز رفتیم. گودریدز سایتی شبیه به شبکه اجتماعی برای عاشقان کتاب است. در صفحهی کارلوس ثافون در گودریدز، همین کتاب بالاتر از بقیه جا دارد. 565 هزار نفر به کتاب سایه باد امتیاز دادهاند. میانگین نمرات این کتاب 4.2 از 5 است که به عنوان کتابی با این همه امتیاز اخذشده، نمره بسیار خوبی است. کتابهای دیگر او بازی فرشته با 144 هزار و زندانی بهشت با 87 هزار امتیاز در جایگاههای بعدی جا دارند. در ادامه یک نظر مثبت و یک نظر منفی را در خصوص کتاب سایه باد خواهیم آورد:
نظر مثبت
5 از 5 به کتاب نمره داده است:
رمان به شدت جذابی است با این حال به نظرم کار درجه یک و شاهکاری نیست. قلم نویسنده حسابی ولنگ و واز است. ثافون تا توانسته همهچیز را توصیف کرده؛ وجوه بیرونی و درونی شخصیتها را، خیابانها و خانههای بارسلون را، زمانهی جنگ داخلی اسپانیا و بعد جو خفقان دیکتاتوری ژنرال فرانکو را؛ و در این توصیفها از انواع و اقسام تشبیهات و استعارهها استفاده کرده است. شخصیتهای رمان ضعیف، تیپیکال و تکراری هستند. از عناصر عامهپسند و تکراری داستانهای عاشقانه، ترسناک و کمدی هم به وفور استفاده کرده است تا جایی که جاهایی از داستان قابلپیشبینی، سطحی و کلیشهای شده. با تمام اینها رمان آنقدر جذاب و دلنشین از آب در آمده که تصمیم دارم حداقل یک جلد دیگر از این مجموعه (گورستان کتابهای فراموششده) را هم بخوانم! حالا چرا؟
مهمترین نقطهی قوت این رمان قصهگویی است و بعد ساختن یک سالاد خوشمزه از ژانرهای معمایی، ترسناک، فانتزی و عاشقانه. بعد از آن استفادهی جذاب و دراماتیک از دنیای نویسندگی و کتاب به طوری که عشق به کتاب و نویسندگی در خط به خط رمان مشهود است. در نهایت هم تسلط و عشق نویسنده به شهر بارسلون، کوچه پسکوچهها و خانههای این شهر و البته استفادهی بهجا از حوادث تاریخی اسپانیای قرن بیستم. ثافون با استفاده از ژانرها و زاویهدیدهای متنوع داستانها و معماهایی به همزنجیرشده میگوید. هر داستان و معما در دل خودش معماها و داستانهای دیگری را دارد و در نتیجه مثل یک سریال جذاب فصلها و قسمتهای رمان را پشتسرهم میگذاریم. شیرینی داستانگویی و این که «بعدش چی میشه؟» و استفادهی درست از تعلیق و معما برگ برندهی این رمان است. در زمانهای که عوامل بسیار زیادی برای حواسپرتی از مطالعه وجود دارند خیلی خاص و یکه است کتابی که آنچنان سرگرمت کند که از دستت نیفتد.
خوشحالم که با این نویسنده (که متأسفانه یک سال و سه روز پیش درگذشته است) آشنا شدم و خیلی هیجانزدهام برای خواندن کتابهای دیگرش. خوشبختانه تعدادی از کارهایش به فارسی ترجمه شدهاند و در میان ترجمهها هم به نظرم ترجمهی آقای علی صنعوی بهترینشان است. آدم فقط و فقط برای لذت بردن از قصه و داستان میخواند. سایهی باد هم نمونهی عالیای از این دست کتابهاست.
کامنت فارسی از اشکان نیری
نظر منفی
سه ستاره از 5 ستاره:
مسأله نسبیت زمان درباره کتابها هم، صادق است یعنی کتابی که طولانی به نظر میرسد را ممکن است راحت، روان و سریع بخوانیم و برعکس کتابی کم حجم بسیار سخت و کند خوانده شود. سایه باد، رمانی است سرگرم کننده، مهیج و پر کاراکتر که خواننده را خواهی نخواهی تا پایان، به همراه خود میکشاند. رمان تلفیقی است از سبک ایزابل آلنده و تا حدودی اومبرتو اکو و کمی بورخس! برای شروع کتابخوانی افرادی که در ابتدای راه هستند پیشنهاد خوبیست چرا که به سختی آثار یوسا، بورخس و مارکز نیست.
اگرچه انتقال احساس و فضاسازی و جذابیت از عناصر مهم داستاننویسی است و انتظار نداریم رمان، سراپا مفهوم و معنا باشد ولی وقتی به انتهای رمان میرسیم از خودمان میپرسیم که پیام این داستان حجیم چه بود؟ آیا این جملهی ” تا زمانیکه به یاد آورده میشویم زنده هستیم ” مهمترین پیام کتاب نبود؟
البته که پیام خوبیست ولی نویسنده نتوانسته بود این پیام را در طول رمان جا بیندازد یا مثلاً دلیل دشمنی فومهرو با خولیان به روشنی مشخص نشد و یا دلیل اصرار در سوزاندن کتابهای کاراکس توسط کوبرت آنچنان منطقی به نظر نمیرسید و یا دلیل علاقه زیاد دانیل به سایهی باد کاراکس، با توجه به پیشآمدهای بعدی رمان معلوم نشد. نثر زیبای ثافون، فضاسازیها، و توصیف عالی شهر بارسلون در کنار فصلهای کوتاه و فونت مناسب و ترجمه خوب کیومرث پارسای اوقات خوشی را برای خوانندگانش رقم میزند و باعث میشود رایحه این کتاب تا مدتها در ذهنها باقی بماند.
کامنت فارسی از وحید
بهترین ترجمه سایه باد
طی سالهای اخیر، این کتاب هم مانند بیمار خاموش، مردی به نام اوه، در انتظار گودو، نیمه تاریک وجود، پنج قدم فاصله، والدین سمی، سالار مگسها، سیزده دلیل برای اینکه، کتابهای دن براون، دن کیشوت و گتسبی بزرگ درگیر ترجمههای متعدد شده است. موارد زیر، ترجمههای متفاوت کتاب هستند:
- سایهی باد | نشر نیماژ | علی صنعوی
- سایه | نشر علم | کیومرث پارسای
- نشر هرمس | مهرداد بازياری
- سایهی باد |نشر ديبايه | نازنين نوذری
- سایه | نشر ققنوس | سهيل سمی
ترجمههای علی صنعوی، کیومرث پارسای و سهیل سمی هرکدام قابل ذکر هستند. با این حال بخصوص در نسخهی جدیدتر که مربوط به نشر نیماژ است، سانسور نقش گستردهای در کاهش کیفیت کار دارد. در مجموع همچنان ترجمهی علی صنعوی توصیه میشود. صنعوی، مترجم جوان مشهدی در خصوص شیوه کاری خود یک مرتبه توضیح داد:
مترجم اگر نتواند زیبایی مفهوم را منتقل کند، غیر از متن، خواننده را هم از دست میدهد. گاه در زبان مبدأ اصطلاحاتی وجود دارد که باید برای آنها برابر بگذاریم یا حتی معادلسازی کنیم: فکر میکنم مترجمان قدیمی بر اساس دانش زبانی و تسلط بر زبان مقصد، روی زبان مبدأ هم کار میکردند. برای نمونه، وقتی به ترجمههای محمد قاضی نگاه میکنیم و حتی اعترافاتش را میشنویم که جاهایی به علت دسترسی نداشتن به جهان خارج، نبود لغتنامههای درست و حسابی و … برخی چیزها را نمیدانسته است. به هر حال، لطافت زبانش را حس میکنیم و هنوز اثری شبیه ترجمه او از «دنکیشوت» نخواندهایم.
نظرات کاربران