مزرعه حیوانات کتاب کوچکی بود که نویسندهی انگلیسی جرج اورل در سال 1945 منتشر کرد. این رمان که درونمایهای سیاسی دارد، از مهمترین رمانهای قرن بیستم و به جرات مهمترین رمان سیاسی تاریخ است. کتابی که در سراسر جهان طرفداران انبوهی دارد، در ایران هم بارها ترجمه شده و در خانهی تمام علاقهمندان به کتاب یک نسخه از آن یافت میشود. در ادامه شما را با نویسنده، کتاب، واکنشها به کتاب و ترجمههای آن آشنا خواهیم کرد. با خوبو همراه باشید
نام کتاب | مزرعه حیوانات | Animal Farm |
نویسنده | جرج اورول | George Orwell |
گونه ادبی | داستان، سیاسی-اجتماعی، تمثمیلی |
انتشارات در ایران | نشر چشمه و نشرهای دیگر |
مترجم | کاوه میرعباسی و مترجمان دیگر |
تعداد صفحه | 112 |
سال انتشار | 1945 |
خرید آنلاین | |
دانلود نسخه آنلاین |
بیوگرافی جرج اورول
اریک آرتور بلر (Eric Arthur Blair) در ژوئن 1903 در موتهاری که در بخش بنگال هندوستان تحت قیمومیت بریتانیا بود، متولد شد. او خانوادهای در سطح کمی بالاتر از متوسط داشت. جد پدری او چارلز بلر مرد ثروتمندی بود و مزارع بسیاری در جامائیکا داشت. اصالت آنها به شهر دورست در جنوب انگلستان بازمیگردد. پدربزرگ پدری او هم از روحانیان کلیسیای آنگلیکن بود. پدرِ اریک که ریچارد نام داشت، در هند از مدیران حوزهی صادرات تریاک از هندوستان به چین بود. مادر اریک، آیدا از خانوادهای فرانسوی در میانمار که آن هم بخشی از امپراطوری بریتانیا بود متولد شده بود. اریک دو خواهر داشت: ماریجوری که پنج سال بزرگتر و آوریل که پنج سال کوچکتر بود. در یک سالگی اریک، مادر خانواده، او و خواهرش را با خود به انگلستان برگرداند.
کودکی تا انتهای تحصیلات
آنها در آکسفوردشایر، لندن سکنی گزیدند و بچهها تا 1912 پدر خانواده را ندیدند. اریک در پنج سالگی برای تحصیل به صومعه فرستاده شد؛ خواهر او هم به همین صومعه میآمد. راهبههای فرانسوی کاتولیک این صومعه را مدیریت میکردند. مادر خانواده میخواست اریک به مدرسه برود اما آنها پول کافی نداشتند. با این حال او بالاخره سال 1911 توانست در ایستبورن در جنوب انگلستان به مدرسه برود و پنج سال آنجا ماند و تنها در تعطیلات به خانه میآمد. باتوجه به اینکه از خانوادهای نسبتا فقیر میآمد و بورسیه دولتی میگرفت، متوجه بود که فقیرتر از بقیه بچههاست و به همین دلیل از مدرسه بیزار شد. او همیشه از آموزش در مدارس بیزار بود و مقالاتی نیز در این زمینه بعدها نوشت.
پیش از شروع جنگ جهانی اول، خانواده کمی در آکسفوردشایر جابجا شدند و این باعث آشنایی اریک با جاکینتا بادیکام شد. آنها رابطه نزدیکی ساختند، شعر و داستان برای هم میخواندند و تخیل میکردند که نویسندههای مهمی در آینده خواهند شد. در نوجوانی، اریک دو شعر منتشر کرد که در یک روزنامه چاپ شد. سال 1917، اریک با بورسیه وارد دانشکده ایتان شد و چهار سال همانجا ماند. طی این دوره، او مدتی شاگرد آلدوس هاکسلی معروف بود و تحتتاثیر او قرار گرفت.
او چندان برای تحصیلات وقت نمیگذاشت و کلاسها را جدی نمیگرفت. با این حال، در مجلهی دانشگاه فعالیت داشت و کمکم مشخص شده ایدههایی مثبت در خصوص شرق دارد. خانواده، اصرار داشتند او به پلیس سلطنتی بپیوندند و به هند اعزام شود. برای این کار باید امتحان ورودی میداد. سال 1921 او در حالی راهی خانهشان در سافلک شد که برای اولین بار پس از سالها هر چهار نفر خانواده زیر یک سقف بودند.
دوره جوانی
اریک، به عنوان عضوی از پلیس سلطنتی راهی میانمار شد. طی دههی بیست او در مناطق مختلفی از میانمار پست داد و با وجود کار نظامی، او بیشتر در کتابفروشیها دیده میشد. در حالی که بیشتر همسالان او هنوز در دانشگاه بودند، او وظایف مهمی داشت و مسئول امنیت 200000 نفر بود. برای همکاران، او غریبه بود و چندان ارتباطی با آنها نمیگرفت و عموماً تنها بود. هوش بالای او به گونهای بود که پیش از ترک میانمار، قادر به صحبت با روحانیان بودایی بود و نسبت به دین آنها علاقه نشان داده بود. او طی این دوره یک سری تتوی بومی منطقه زد و همینطور سبیل گذاشت.
سال 1927 ماموریت او به پایان رسید و باتوجه به اینکه بیمار هم بود، قرار شد به انگلستان بازگردد. چند ماه بعد قرار شد به میانمار برگردد اما از این کار سر باز زد و از پلیس خارج شد. او تصمیم گرفت تماموقت نویسنده شود و از تجربیات خود در آسیا برای این کار استفاده کند.
در لندن سکونت پیدا کرد و تصمیم گرفت به تقلید از جک لندن، منطاق فقیرنشین پایتخت را سیاحت کند و برای این کار، مثل ولگردها لباس میپوشید. سال 1928 راهی پاریس شد و در منطقهای کارگری سکونت کرد. نوشتن رمانها را در همین شهر آغاز کرد. همینطور شروع به نوشتن مقاله برای یک روزنامهی کمونیستی در پاریس کرد. این کار را دوست داشت و برای روزنامههایی دیگر در انگلیس و فرانسه مقاله ارسال میکرد.
بیماری او سال 29 اوج گرفت و در بیمارستانی محقر بستری شد. همینطور این دوره خانهی او مورد سرقت قرار گرفت و مجبور شد با ظرفشوری هتل روزگار بگذراند. به انگلستان برگشت، به دختری پیشنهاد ازدواج داد و پاسخ رد شنید. در انگلستان، او به کاوش در میان فقرا و نوشتن مقاله ادامه داد. این بین کریسمس 1931 را در زندان سپری کرد.
نوشتن اولین کتابها
از اواسط سال 32، او به عنوان معلم دبیرستان پسران در لندن شروع به کار کرد. او همینطور به فعالیتهای کلیسا علاقه نشان میداد. او به این نتیجه رسید که برای درگیر نشدن خانواده در تجربیات او به عنوان ولگرد، باید تخلصی برای خود انتخاب کند. چند انتخاب داشت و سرانجام جرج ارول سال 1932 به عنوان نام او انتخاب شد. «آس و پاسها در پاریس و لندن» که تجربیات چندین سالهی اورول از فقیر در لندن و پاریس بود، سال 33 منتشر شد. پس از انتشار کتاب، او به عنوان استاد دانشگاه غرب لندن مشغول شد. طی این دوره، او با موتور در روستاها گشت و گذار میکرد. ذاتالریه، چیزی بود که همین زمان یقهی او را گرفت و طی بستری در بیمارستان، تا یک قدمی مرگ رفت. پس از مرخصی از بیمارستان، دیگر به حوزهی آموزش برنگشت.
او اولین رمان خود روزهای برمه را که مدتها روی کار آن کار کرده بود، سال 34 منتشر کرد. در یک کتابفروشی در همپستد که منطقهای اعیاننشین در لندن است مشغول کار شد. دخترِ کشیش، سال 35 منتشر شد. همینطور اریک همین سال با همسر آیندهی خود ایلین آشنا شد، در حالی که دختر مشغول تحصیل روانشناسی در دانشگاه لندن بود.
طی سال 36 او به گشت و گذار محقرانه به شیوهی خود، بخصوص در نیمهی بالایی انگلستان مشغول شد. از معادل و حال کارگران دیدن میکرد و آنها را بازتاب میداد. سرانجام در ژوئن 1936، اریک با ایلین ازدواج کردند. به سرعت در دنبالهی ازدواج آنها، بحران سیاسی در اروپا به اوج رسید. جنبش ژنرال فرانکو در اسپانیا با خشونت تمام آغاز شد و اریک نیز تصمیم گرفت راهی اسپانیا شود و در کنار جمهوریخواهان بجنگد. برای این کار او به تائید از سوی یک چهره شناختهشده سوسیالیست داشت. او با کمک حزب کارگر انگستان، مدارک لازم را کسب کرد و به بارسلونا رفت.
جنگ داخلی اسپانیا
23 دسامبر 1936، نویسندهی انگلیسی در حالی به اسپانیا رسید که هنری میلر نویسندهی آمریکایی در فرانسه، طی یک قرار شام ایدههای او برای شکست فاشیسم را احمقانه خواند. به محض اینکه به بارسلونا رسید، گفت برای جنگ با فاشیسم آمده است. با این حال خیلی زود از شرایط سخت، غذا و مهمات کم شوکه شد. به زودی، ایلین هم به او در اسپانیا ملحق شد و شغلی اداری در دولت موقت کاتالونیا به دست آورد. او در یک سری حملههای شبانه به سنگرهای ملیگرایان حاضر بود. با این که کمونیست نبود، داوطلب شده بود که تا خط مقدم در مادرید پیش برود. طی این دوره مجلات کمونیست از او انتقاد میکردند و حتی او را فاشیست جلوه میدادند.
او با گلولهی اسنایپری که به گلویش برخورد کرد، مجروح شد و برای مدتی قادر به صحبت نبود. 27 می 1937 بالاخره سلامت خود را تا حدی بازیافت و به میدان نبرد در بارسلونا بازگشت با این حال همچنان صدایش تحتتاثیر قرار داشت و سخت قادر به صحبت بود. با وجود تلاش او برای ماندن در میدان نبرد، به لحاظ پزشکی او را ناتوان از جنگ جلوه دادند. سرانجام در حالی که بارسلونا در آستانهس سقوط و دوستانش زندنی بودند، او و همسرش با قطار از اسپانیا خارج شدند. در دادگاه نظامی برگزارشده برای رهبران بارسلونا، جرج اورل هم یکی از متمهمان غیابی بود و تروتسکیایسم متهم شد. «ادای احترام به کاتالونیا»، کتابی بود که جرج اورول سال 1938 در خصوص تجربیات این دوره منتشر شد. اسنادی در شوروی وجود داشت که جرج اورول و همسرش در بارسلونا مورد جاسوسی واقع شده بودند.
در بازگشت از اسپانیا، اورول همچنان مورد هجمهی روزنامههای چپ، این بار در انگلستان بود. او به زندگی کشاورزی روی آورد و صاحب بز و مرغوخروس شد. طی این دوره نام خروس خود را هنری فورد و نام تولهسگ خود را مارکس گذاشت. به این فکر میکرد به هند برود و در روزنامهای کار کند اما اوضاع سلامت جالبی نداشت. مشکلات او بعدها مشخص شد که بیماری سل است. او همینطور توانست سفری به مراکش طی این دوره داشته باشد.
جنگ جهانی دوم
وقتی جنگ جهانی دوم شروع شد، ایلین در یک مرکز سانسور در وزارت اطلاعات کار میکرد که شباهتی به شخصیت اصلی رمان 1984 دارد. اورول اوضاع ریه جالبی نداشت و با وجود داوطلبی، ارتش در هیچ سطحی او را جذب نکرد. با این حال پس از مدتی به گروه دفاع ملی وارد شد. با توجه به تجربیاتی که داشت، سعی میکرد آنها را جوانان دیگر این گروه در خصوص جنگ خیابانی منتقل کند. او و دوستانش همینطور باور داشتند که استالین با بستن معاهده با هیتلر، به آرمان چپ خیانت کرده است.
سال 1941 او استخدام BBC شد تا در سرویس شرق آنها کار کند. آنها، مصاحبههایی از اورول میخواستند که پروپاگاندی دولتی را تائید کند. اورول در این کانال برنامهای به اسم صدا راه انداخت که بخصوص برای هند برنامههای ادبیاتمحور میساخت. کمی پس از مرگ مادر او در سال 43، جررج اورول نوشتن کتابی را شروع کرد که مزرعه حیوانات نام گرفت. او در انتهای سال 43 از BBC خارج شد و این در شرایطی بود که شبکه میترسید مسئله باعث دلخوری شنوندگان هندی شود. آوریل 44 مزرعه حیوانات تمام شد اما نشری که به کارهای قبلی او را منتشر کرده بود، راضی به چاپ نشد. دلیل، حملهی استعاری کتاب به رژیم شوروی زیرنظر استالین بود.
جرج و ایلین سال 45 فرزندی را به سرپرستی گرفتند که ریچارد نام گرفت. پس از رد شدن توسط چند نشر، مزرعه حیوانات سال 45 منتشر شد. نشریه آبزرور به او شغلی پیشهاد داد که گزارشگر جنگ باشد. در فرانسه و چند کشور دیگر، او در پی قوای متفقینی بود که سرزمینهای اشغالشده را آزاد میکردند. او همانجا بود وقتی ایلین در مارس 1945 در بیمارستان به دلیل نارسایی قلبی درگذشت.
سالهای آخر عمر
مزرعه حیوانات توجه بسیاری را به خود جلب کرد. با این حال طی چهار سال بعد از آن، جرج به کار خبری ادامه داد. یک خانهدار استخدام کرد که تا هم خانهشان را سر و سامان دهد و هم از ریچارد مراقبت کند. او طی این دوره چندین درخواست ازدواج از سرناامیدی به زنان کوچکتر از خود داد و بارها جواب رد شنید. همینطور ماریجوری خواهر او سال 46 براثر نارسایی کلیه درگذشت. او این دوره مقالاتی در مورد نقش بریتانیا در جنگ نوشت که هر دو حزب اصلی ترجیح دادند منتشر نشود. به دنبال آن، جرج نوشتن کتاب 1984 را آغاز کرد. سال 47 یک متخصص او را معاینه کرد و خبر از وضعیت بسیار بد سلامتش داد. در ژانویه 49 کار نوشتن 1984 تمام شد.
در میانههای سال، 1984 منتشر شد. طی سال 1949 جرج با دختری به اسم سونیا آشنا شد که بسیار زیبا و 15 سال جوانتر از او بود. آنها در اوج شرایط نابسامان فیزیکی اورول با هم ازدواج کردند. جرج در اکتبر 1949 در بیمارستان بستری شد. در 21 ژانویه سرانجام بیماری او را از پا درآورد. جررج اورول در زمان مرگ تنها 46 سال داشت. روی قبر او، هیچ نامی از تخلص او «جرج اورول» به چشم نمیخورد.
بررسی آثار
رمانها
- دختر کشیش (1935): اولین رمان اورول اگرچه شامل آن ادبیات غنی یچیدهی سالهای بعد نیست، همچنان نیشدار است. داستان دختری به اسم دوروتی روایت میشود. پدر او کشیشی متعصب است و دختر را با ارزشهای مذهبی بار آورده است. دوروتی هم خود را دختری معتقد میداند و به دستورات کتاب مقدس عمل میکند. ماجرایی پیش میآید و او مدتی حافظهی خود را از دست میدهد. به همین دلیل او به خانه مراجعه نمیکند. وقتی برمیگردد، پدر مذهبی و مردم کلیسا چون فکر میکردند دختر طی این مدت بیعفت شده است، او را طرد میکنند. دوروتی به عنوان دختری ولگرد زندگی را دنبال میکند.
- به آسپیدیستراها رسیدگی کن یا «پول و دیگر هیچ» (1936): داستانی جوانی به اسم گوردون روایت میشود. خانوادهی او به واسطهی ارث ثروتمند شده بودند اما همه آن را به باد داده بودند. او با آنها تفاوت دارد. کار در زمینهی تبلیغات را رها میکند تا در کتابفروشی کار کند و شعر بگوید. هرچه میگذرد، او بیشتر از پول بیزار میشود و علیه آن اعلام جنگ میکند.
- تنفس در هوای تازه (1939): کتاب فضای غمبار انگلستان پیش و پس از جنگ دوم جهانی را روایت میکند. شخصیت اصلی مرد میانسالی است که از روزمرگی خسته شده و هوای تازهای را میخواهد که در کودکی استشمام کرده است.
- مزرعه حیوانات (1945)
1984
آخرین کتاب جرج اورول، کمتر از یک سال پیش از مرگ او منتشر شد. پادآرمانشهری که اورول در این کتاب تجسم میکند، با دنیای قشنگ نو مقایسه میشود که هاکسلی آن را سال 1932 نوشته بود. جهان خیالیِ اورول در این کتاب که شکلی پیشبینی از آینده دارد، سال 1984 یعنی چهار دهه بعد از زمان نوشتهشدن کتاب را روایت میکند. دوهای که در آن کشورهای جهان به شکلهای بلوکهایی بزرگ متحد شده و به سه کشور محدود شدهاند. سه کشوری که به طور گردشی با یکی در جنگ و با دیگری در صلح هستند.
وینستون اسمیت، قهرمان بینوای داستان در اقیانسویه زندگی میکند. جامعهی او شامل سه طبقهی کارگر، عضو معمولی حزب و اعضای رده بالای حزب میشوند. او عضو سطحپایین حزب است و شغلی دولتی دارد. وینستون در وزارت حقیقت، مسئول سانسور اسناد است. روزی به طور اتفاقی او با بریده روزنامهای مربوط به گذشتهی نهچندان دور روبرو میشود که مدرکی محکم از دروغگویی سیستم است. این مسئله او را به فکر فرو میبرد و رفتار خود را پس از آن تغییر میدهد. وینستون شروع به نوشتن اندیشههای خود میکند، آن هم در حالی که دستگاهی به اسم تلهاسکرین در هر خانه قرار دارد که ارتباطی دو سویه را برای انتقاد پروپاگاندا از یک سوی و جاسوسی از سوی دیگر فراهم میکند.
آنها رهبری کسی به اسم برادر بزرگ یا ناظر کبیر زندگی میکنند. کسی ناظر کبیر را به چشم ندیده اما به نام او، اتفاقات بسیاری در جهانِ 1984 رخ میدهد. افراد باید طبق خواستههای حزب که حتی تا سطح چگونگی رابطهی جنسی با همسر (و حتی انتخاب همسر) گسترش پیدا کرده، زندگی کنند. وینستون کمکم به این نتیجه میرسد که تاکنون عمر خود را تباه کرده و باید چیزهای بیشتری متوجه شود. او شروع به دقت بیشتر میکند و به اسناد بیشتری از ظلم طبقهی حاکم دست پیدا میکند.
غیرداستانی
- آس و پاس های پاریس و لندن (1933): اولین کتاب منتشرشدهی اورول، خاطرات او از زندگی در نیمهی دوم دهه بیست و اوایل دههی سی است. او این دوره بهطور خودخواسته به شکل ولگرد در لندن و پاریس زندگی کرد.
- روزهایی برمه (1934): اورول در این کتاب شیوهی حکمرانی بریتانیا در مستعمرات را نشان میدهد و از آنها انتقاد میکند. مردم ناراضی هستند و توانی برای اعتراض ندارند و از سمتی اروپاییان ساکن برمه، از وضعیت بسیار رضایت دارند.
- جادهای به اسکلهی ویگان یا ژرفنا (1937): کتاب توصیفی از وضع زندگی طبقه کارگر انگلیسی در دهههای بیست و سی است. کمی بعد از جنگ اول جهانی، همچنان جامعه وضعیت آشفتهای دارد و بیکاری بیداد میکند. او در این کتاب نیز قلم کنایهآمیز خود را به رخ کشیده و مانند همیشه از تجربیاتی نوشته که آنها را از نزدیک تجربه کرده است.
- در کام نهنگ و چند مقالهی دیگر (1940): مقالات کتاب برای مثال نقد کتابها یا تجربیات شخصی نویسنده هستند و عموماً حول محور فقر، زندگی کارگران، انتقاد از سیاستهای امپریالیستی بریتانیا و دیکتاتوریهای شوروی را در بر میگیرند. او به نوشتههایی از هنری میلر، لئو تولستوی و شکسپیر میپردازد.
- همینطور پس از مرگ او، سونیا اورول چندین کتاب از مجموعه مقالات اورول منشر کرد.
نقد و بررسی کتاب مزرعه حیوانات
مزرعه حیوانات رمانی کوچک، تمثیلی و مربوط به داستان حیوانات بود. کتابی که سال 1945 برای اولین بار با حواشی بسیار منتشر شد، بیش از اینکه قصد داشته باشد زندگی حیوانات را به تصویر بکشد، چیزهای بسیاری از زندگی انسانها و بخصوصی جنبشهای انقلابی قرن بیستمی به ما میگوید. کتاب در واقع در مورد انقلاب 1917 روسیه نوشتهشده و اینکه چطور آرمانی زیبا نتیجهای زشت به وجود آورد و چطور انقلابیها به همان چیزی تبدیل شدند که علیه آن اعلام جنگ کرده بودند.
شخصیتهای کتاب هم هرکدام نمایندهی شخصی در این انقلاب هستند. میجِر پیر که خوکی پیر بود، نماد مارکس و لنین بود. او مدتها برای حیوانات مزرعه سخنرانی میکرد و خواستار اتحاد آنها علیه انسانها بود. وقتی مرد، جمجمهی او را برای احترام در معرض دید قرار دادند که شبیه به بدن مومیایی لنین است. ناپلئون، رهبر فاسد و قدرتمند بعدی بود که بسیار شبیه به استالین پرداخت شده است. اسنوبال، رهبر انقلابی شکستخورده بود که نماد لئون تروتسکی است. باکسر سبی پیر و وفادار بود که نماد طبقهی کارگر بود. او جان اسنوبال را نجات داد اما وقتی بیمار شد، خوکِ رهبر او را در ازای ویسکی به انسانها فروخت تا آن را خوراک سگها کنند. آقای جونز صاحب قبلی مزرعه نماد نیکلاس دوم آخر تزار روسیه و گوسفندانِ دنبالهرو، نماد مردم شوروی هستند.
اورول برای انتشار کتاب به مشکل خورد. او میدانست که وقتی کتاب منتشر شود، افراد بسیاری را در بریتانیا، آمریکا و شوروی ناامید خواهد کرد. چهار انتشاراتی حاضر به چاپ کتاب نشدند و وقتی پنجمین انتشاراتی آن را پذیرفت، پس از مشورت با وزارت اطلاعات بریتانیا از این کار شانه خالی کرد. طی دوران جنگ و در حالی که شوروی توانسته بود آلمان نازی را شکست دهد بسیار برای غربیها عزیز پنداشته میشد، انتشاراتیها حاضر به چاپ کتابی علیه استالین نبودند. اورول در نامهای مربوط به این دوره مینویسد نوشتن علیه روسیه این روزها تقریبا غیرممکن است، مگر اینکه اهل کلیسا باشید و از نظر دینی آنها را به نقد بکشید.
داستان کتاب
داستان از شبی آغاز میشود که خوکی پیر حیوانات مزرعه را جمع میکند تا برایشان سخنرانی کند. او از ظلمی میگوید که انسانها بر حیوانات روا داشتهاند و دعوت به شورش میکند. او همینطور سرودی به اسم «جانوران انگلستان» را به باقی حیوانات یاد میدهد که بعد به عنوان سرود انقلابی عزیز شمرده میشود. حیوانات، تحتتاثیر حرفهای «میجرِ پیر» دست به شورش میزنند و آقای جونز، صاحب مزرعه را بیرون میکنند. آنها خود ادارهی مزرعه را به دست میگیرند.
خوکها که هوش بالاتری داشتند، نقش رهبری مزرعه را به دست میگیرند. با این حال همه از این وضعیت راضی نیستند. گروهی از حیوانات دست به شورش علیه خوکها میزنند. دو خوک پس از مرگ میجر پیر بالاترین قدرت را یافتهاند. یکی از آنها ناپلئون و دیگری اسنوبال است. ناپلئون طی این مقطع، گروهی از سگها را طوری تربیت کرده که طبق میل او دست به خشونت بزنند. به همین شیوه، ناپلئون موفق میشود اسنوبال را از مرعه فراری دهد و حاکم بیچونوچرا شود. پس از این تاریخ، هر مشکلی در مزرعه پیش میآید، اسنوبال مقصر جلوه داده میشود. او حتی عامل آقای جونز جلوه داده میشود.
از آنجا که زندگی در مزرعه باید قوانینی داشته باشد، خوکها هفت فرمان اصلی تعیین کردهاند که بر دیوار مزرعه نوشته شده است. این قوانین اینها هستند:
- همه آنها که روی دوپا راه میروند دشمن هستند.
- همه آنها که چهارپا یا بالدار هستند، دوستند.
- هیچ حیوانی حق پوشیدن لباس را ندارد.
- هیچ حیوانی حق خوابیدن در تخت را ندارد.
- هیچ حیوانی حق نوشیدن الکل را ندارد.
- هیچ حیوانی حق کشتن حیوان دیگری را ندارد.
- همه حیوانات با هم برابرند.
با این حال به فراخور وضعیت، قوانین به میل خوکها تحریف میشوند تا به لذت بیشتر آنها و بهرهکشی بیشتر از سایر حیوانات منجر شود.
بخشی از متن کتاب
در ژانویه با کمبود آذوقه مواجه شدند. جیرهی ذرت را به میزان چشمگیر کاهش دادند و اعلام کردند برای جبرانش جیرهی سیبزمینی افزایش پیدا میکند. سپس معلوم شد بخش عمدهی محصول سیبزمینی توی سیلو یخ زده چون رویشان را درست نپوشانده بودهاند. سیبزمینیها نرم و رنگورورفته بودند و فقط مقدار کمی از آنها را هنوز میشد خورد. روزهای متوالی حیوانها خوراکی جز سبوس و چغندر نداشتند. شبح قحطی پیشِ رویشان بود. آنچه اهمیتی حیاتی داشت این بود که وضعیتشان از نگاه دنیای بیرون پنهان بماند.
جنگ از این حرفها نداره. هیچ انسانی خوب نیست، مگه اینکه مُرده باشه.
کلوور گفت: «چشمهایم درست نمیبینند؛ حتا وقتی که جوان هم بودم نمیتوانستم این نوشتهها را بخوانم، اما به نظرم آمد که شکل دیوار متفاوت با آن چیزی است که قبلاً دیده بودم. آیا قوانین هفتگانه همانها هستند؟» بنجامین برای یک بار در کل زندگیاش رضایت داد که از قانون خود سرپیچی کند و با صدای بلند، نوشتههای دیوار را خواند. بر روی دیوار چیزی جز یک فرمان نبود: «تمام حیوانات برابرند، اما بعضی از آنها برابرترند!»
هر موجودی که روی دو پا راه میرود دشمن است و هر موجودی که روی چهار پا راه میرود یا بال دارد دوست است. همچنین به خاطر بسپارید که در این مبارزه علیه انسانها، نباید خود را همانند آنها کنیم؛ حتا اگر پیروز شدید، از عادات او بپرهیزید! هیچ حیوانی نباید در خانه زندگی کند! در تختخواب بخوابد، یا لباس به تن کند، یا الکل بنوشد یا دخانیات مصرف کند؛ نباید به پول دست بزند، یا وارد امور تجاری شود. تمام رفتارهای انسانی پلید هستند و مهمتر از همهٔ اینها، هیچ حیوانی نباید به همنوع خود ظلم کند.
گفت: «موریل، فرمان چهارم را برایم بخوان! مگر در این فرمان نوشته نشده که نباید روی تختخواب خوابید؟» موریل فرمان چهارم را دست و پا شکسته خواند: «اینجا نوشته شده هیچ حیوانی نباید با ملافه بر تخت بخوابد!» بسیار عجیب بود که کلوور هر چه به ذهنش فشار آورد، نتوانست کلمهٔ ملافه را در جمله فرمان چهارم به خاطر بیاورد؛ ولی حالا این کلمه بر دیوار نوشته شده بود و خُب به طور حتم همین بوده است.
رفقا! می دانید ماهیت زندگی ما چیست؟ بیایید با آن روبرو شویم: زندگی ما رنج آور، بردهوار و کوتاه است. ما به دنیا میآییم، به ما تنها آن اندازه غذا داده میشود که نای نفس کشیدن داشته باشیم و هر کداممان که این توانایی را دارا بودیم، با زور، به کار گرفته میشویم و دیر یا زود که استفادهٔ خود را از دست دادیم با بیرحمی، سلاخی میشویم.
اقتباس
داستان بارها به طرق مختلف اقتباس شده است. برخی از موارد مهمتر به شرح زیر هستند:
- مزرعه حیوانات (1954): این انیمیشن که امتیاز ساخت آن توسط سونیا اورول فروخته شده بود، تغییراتی در داستان برای فیلمنامه اعمال شده بود. از جمله اینکه پایانِ آن کاملا عوض شده بود و حیوانات توانستند در انقلابی دیگر، ناپلئون را کنار بزنند.
- مزرعه حیوانات (1999): فیلمی به صورت لایو-اکشن بود و از آنجا که داستان پس از سقوط شوروی شاخته شده، پایانبندی آن اینطور است که مدتها بعد از اتفاقات پایان کتاب، آدمها برمیگردد و با کنار هم گذاشتن تکههای پازل متوجه میشوند که چطور حیوانات مزرعه همگی مردهاند.
- اندی سرکیس قصد ساخت فیلمی براساس کتاب را دارد که سالهاست در مرحلهی پیشتولید است.
- سال 1950 وزارت خارجهی بریتانیا (در حین جنگ سرد) به صورت مخفی اقدام به تولید کمیکبوکی از کتاب کرد. این نسخه هرگز در بریتانیا منتشر نشد اما در برزیل و چند کشور دیگر منتشر شد.
جایگاه کتاب
برای بررسی جایگاه کتاب در نزد مخاطبان به سراغ گوگل ترندز رفتیم. این ابزاری از گوگل است که به ما در مقایسه کلیدواژه (اینجا یک سری کتاب) با شرایط قابل تعیین، کمک میکند. دیتای مربوط به این ابزار، از نتایج جستجوی کاربران تعیین شده است. از همین ابزار برای بررسی وضعیت کتاب حاضر استفاده کردیم. به این ترتیب، کتاب را با یک سری کتاب در فضای مشترک مقایسه کردیم. مزرعه حیوانات را با دنیای قشنگ نو، سالار مگسها، مسخ از کافکا و شیر، جادوگر و کمد مقایسه کردیم. همانطور که مشاهده میکنید تنها سالار مگسها توجهی کمی بیشتر را به نسبت مزرعه حیوانات به خود جلب کرده است.
همینطور سراغ گودریدز رفتیم. گودریدز سایتی شبیه به شبکه اجتماعی برای عاشقان کتاب است. در گودریدز، در صفحهی مربوط به اورول، مشاهده میکنیم که مزرعه حیوانات بعد از 1984 بالاترین کتاب این نویسنده است. 1984 نزدیک به چهار میلیون امتیاز از کاربران دریافت کرده و مزرعه حیوانات هنوز کمی از 3.5 میلیون پایینتر است. این دو عدد، اعدادی بسیار بزرگ است و بین ده کتابی قرار میگیرند که در این سایت بیشتر از همه امتیاز دریافت کرده است. سومین کتاب مهم نویسنده طبق این آمار، با اختلاف بسیار زیاد، آس و پاسهای پاریس و لندن است که 77 هزار متیاز دارد. میانگین امتیازات مزرعه حیوانات نیز این بین 3.9 از 5 است. در ادامه یک نظر مثبت و یک نظر منفی را در خصوص کتاب خواهیم آورد.
نظر مثبت
5 از 5 به کتاب نمره داده است:
مزیت تمام انقلابها همینه که خوب و قوی و با شعارها و شوقها و سرودها و اشک شادی مردم شروع میشه و بدبختیش هم اینکه به پوکرفیسی و نارضایتی مردم از انقلابی که فراموششده و اهدافی که تغییر پیدا کرده و به قول جورج اُرول در این کتاب “منسوخ شده” خط به خط این کتاب باعث پوزخند من بود و گاهی یاد تاریخ انقلابهای کشورهای مختلف میفتادم و یک جای هم حس کردم چقدر داستان این کتاب شبیه وضعیت کرهی شمالی هست و یک جاهایی هم حتی شبیه وضعیت کشور نازنین خودمون که هیچیاش شبیه اون شوق و شعار نفت ملی و تمام درآمدش برای مردم و در جیب مردم نیست!
و کجا رفت اون همه وقار و اون همه برنامهریزیها و شعار یکسان شدن مردم و ما فقط در هر انقلاب و کشوری و همین حوالی، تفاوت و تضاد طبقاتی رو میبینیم. مثل زندگی خوک و سگهای مزرعه که آخر کتاب به انسان تشبیه شده بودن و یا جالبتر حتی! گوسفندهای داخل داستان که من رو یاد بادنجان دور قاب چینهای هر دورهی سیاسی میندازه!
که دقیقا مثل گوسفند ها فقط طرفداری بیخود میکنند و تایم مغزهای متفکرکه زنگ خطر رو سریعتر حس میکنن رو برای اعتراضی قوی میگیرن و آه از این همه واقعیت و آه از این همه علم به اصل قضیه و آه برای آن حیوانات بیچاره که انقلاب کردند و کشته دادند و اعدام شدند و اخر هم “کارگر” خطاب شدن که ته داستان جرئت اعتراض نداشتند و خفه شده از پشت شیشه فقط چشم شده بودند و نگاه میکردند و … گاهی این دنیای فانی خیلی کثیف میشه چه در داستان چه در واقعیت های نزدیک و بیخ گوشمان.
کامنت فارسی از فاطیما
نظر منفی
سه ستاره از 5 ستاره:
این کتاب رو چندین سال پیش خونده بودم؛ زمانی که دبیرستانی بودم، متن انگلیسی و البته خلاصه شدهی کتاب رو به عنوان بخشی از تکلیفهای یک ترم کلاس زبان. اما جزئیات داستان رو به خاطر نداشتم و البته همونطور که گفتم خوندن سابق کامل نبود. و به همین خاطر، گفتم نباید مملکت از وجود یه تئوریسین بیبهره بمونه و بر من لازمه که این کتاب رو بخونم.
کامنت فارسی از بابک
و خوندم. بله، خیلی سریع هم خوندم! و الان شما دارید نوشتهی یک تئوریسین، یک منتقد و نظریهپرداز انقلابهای انسانی و حیوانی، یک کارشناس مسائل غرب، شرق، مرکز، شمال و جنوب آسیا و اروپا و خلاصه کل دنیا، یک سیاستمدار کارکشته و یک متخصص در تحلیل و پیشبینی آیندهی جهان کنونی رو میخونید! بله، همهتون میدونید که متن کتاب خیلی ساده است و نمادها و اتفاقات خیلی شفاف هستند. ولی واقعاً خوندن کتاب به عدهای همچین حسی میده. همون عدهای که احتمالاً سایر ویژگیهای شخصیتیشون رو هم میدونید. بنابراين بذارید بیشتر نگم و رها کنم!
فقط برای تکمیل این بحث، اینو هم اضافه کنم که کتاب رو از فیدیبو میخوندم و یادداشتهایی که افراد خوانندهی کتاب، به شکلی هیجانزده بر حاشيهی کتاب نوشته بودند یه جورایی تو همین فضاست و توهم اینکه من خیلی میدونم و خیلی میفهمم و همه ظرافتهای اثر رو فهمیدم و قص علی هذا… رها کنم! بذارید چند تا مثال از این برداشتها و یادداشتهای فاخر رو از قسمتهای مختلف کتاب بیارم:
بهترین ترجمه کتاب مزرعه حیوانات
این کتاب هم مانند بیمار خاموش، مردی به نام اوه، در انتظار گودو، نیمه تاریک وجود، پنج قدم فاصله، والدین سمی، سیزده دلیل برای اینکه، کتابهای دن براون، دن کیشوت و گتسبی بزرگ درگیر ترجمههای متعدد شده است. اولین ترجمههای کتاب در همان زمان چاپ آن در انگلستان وارد بازار شد اما چیزی از آنها باقی نمانده است. قدیمیترین نسخهی قابل اشاره به سال 1348 باز میگردد که انتشارات فرانکلین در ایران، کتاب را با ترجمهی امیر امیرشاهی منتشر شد. نشرهای زیادی همینک این ترجمه را با تصحیح منتشر میکنند. موارد زیر، ترجمههای متفاوت کتاب موجود در بازار هستند:
- مزرعه ی حیوانات | نشر ماهی | احمد کسایی پور
- مزرعه حیوانات | نشر چشمه | کاوه میرعباسی
- مزرعه حیوانات | انتشارات کتاب کوله پشتی | انتشارات جامی | انتشارات قدیانی | امیر امیرشاهی
- قلعهی حیوانات | نشر افق | شهرزاد لولاچی
- مزرعه حیوانات / دوزبانه | انتشارات اردیبهشت | نرگس حیدری
- قلعه حیوانات | نشر داریوش | ترجمه زهره شیشه چی
- مزرعه حیوانات | انتشارات دوستان | صالح حسینی
- مزرعهی حیوانات | انتشارات آسو | مارال طاهری
- مزرعه حیوانات | نشر آموت | عباس زارعی
- و دهها نشر و مترجم دیگر.
دو ترجمه این بین بیشتر توصیه میشوند. اول ترجمه احمد کسایی پور است. این ترجمه را نشر ماهی چاپ کرده است. کسایی پور متولد 1342 در تهران است و سابقهای طولانی در زمینهی ویراست، ترجمه ادبیات کودک و رمان دارد. مورد دوم ترجمهی کاوه میرعباسی است که نشر چشمه آن را چاپ کرده است. میرعباسی متولد 1334 است. و در رشتههای کارگردانی سینما و زبان اسپانیایی (در فرانسه، رومانی و اسپانیا) تحصیل کرده است. او سابقه کار در کیهان بچهها را در همان نوجوانی داشت و 16 سال خارج از ایران زندگی کرده است. او همینطور از منتقدان جدی سانسور اداره ارشاد بود.
میرعباسی که اخیراً کتاب را برای نشر چشمه ترجمه کرده، در خصوص ترجمهی مجدد آثار مهم ادبی گفته است:
وقتی مخاطب کتابی خیلی زیاد است ضرورت ایجاب میکند که ترجمه خیلی خوبی از کتاب به فارسی وجود داشته باشد. صرف اینکه بگوییم ترجمه قابلقبولی است کفایت نمیکند. ترجمه کتاب باید خیلی خوب باشد. وقتی ترجمه پرخوانندهای بد باشد، میزان آسیبهایی که به خوانندگان وارد میکند خیلی زیاد است. من وقتی سراغ ترجمه «صد سال تنهایی» رفتم که ترجمه بهمن فرزانه در بازار موجود نبود و ترجمه کیومرث پارسای به چاپ بیستم رسیده بود؛ ترجمهای که از سطر اول غلط است. ترجمهای از 1984 که معتبرتر از ترجمههای دیگر بود ایرادهای جدی داشت؛ برای همین تصمیم گرفتم که این کتاب را به فارسی برگردانم.
نظرات کاربران