فیلم سه کام حبس فیلمی ایرانی است که توسط سامان سالور در سال ۱۳۹۸ ساخته شد و در سی و هشتمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر به نمایش درآمد.
به گزارش خوبو، سه کام حبس با بیش از ده حضور بینالمللی و دریافت جوایز مختلف از جشنوارههای معتبر جهانی، مورد توجه قرار گرفت. این فیلم از سایت معتبر IMDB، موفق به کسب نمره متوسط 5.8 شده است. 79 نفر به این فیلم نمره دادهاند.
سه کام حبس پس از سه سال در ۳۰ فروردین ۱۴۰۲ اکران عمومی شد. از جمله بازیگران مطرح این فیلم میتوان به محسن تنابنده، پریناز ایزدیار، سمیرا حسن پور و متین ستوده اشاره کرد.
عوامل و بازیگران فیلم سه کام حبس
سه کام حبس فیلمی است که در ژانر درام توسط سامان سالور ساخته شده است. سامان سالور فارغالتحصیل رشته کارگردانی سینما از دانشگاه سوره است. نخستین فیلم بلند او ساکنین سرزمین سکوت برنده جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره بینالمللی فیلم صوفیه شد. او با ساخته بعدی خود، چند کیلو خرما برای مراسم تدفین جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره فیلم لوکارنو ۲۰۰۶ و بالن طلایی بهترین فیلم جشنواره سه قاره ۲۰۰۶ را برای ساخت این فیلم به دست آورد. سالور مستند “آرامش با دیازپام ده” را از زندگی محسن نامجو ساخت. او با فیلم ترانه تنهایی تهران بهعنوان تنها نماینده سینمای ایران در بخش ۱۵ روز با کارگردانان به جشنواره فیلم کن ۲۰۰۸ راه پیدا یافت.
پریناز ایزدیار با ایفای نقش در تلهفیلم «ماه در سایه» (۱۳۸۸) به کارگردانی سعید ابراهیمیفر، قدم به عرصهٔ تلویزیون گذاشت. ایزدیار در تله فیلمهای زیادی بازی کرده و با کارگردانهایی همچون فرزاد مؤتمن، مسعود آبپرور و علیرضا امینی همکاری داشتهاست. پنج کیلومتر تا بهشت، اولین سریال او بود که در ماه رمضان پخش شد. وی در این سریال موفقیت زیادی کسب کرد. ملاقات خصوصی، مغز استخوان، تابستان داغ، لتیان، متری شش و نیم، سرخپوست، هت تریک، ویلایی ها، ابد و یک روز و … از جمله فیلم های او هستند.
محسن تنابنده، دیگر بازیگر مشهور فیلم سه کام حبس ابتدا در تئاتر مشغول به فعالیت بود و چند سال بعد برای بازی و نوشتن فیلمنامه استشهادی برای خدا (۱۳۸۳) برندهٔ جایزهٔ بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و نامزد دریافت جایزهٔ بهترین فیلمنامه از جشنواره فیلم فجر شد. مدتی بعد نیز برای ایفای نقش در هفت دقیقه تا پاییز (۱۳۸۸) سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم فجر را کسب کرد. تنابنده برای بازی در نقش نقی معمولی در مجموعهٔ تلویزیونی پایتخت (۱۳۸۹–۱۳۹۸) شهرت دارد. او طراح و سرپرست نویسندگان این مجموعه بود و برای این نقش و فیلمنامهاش برنده سه جایزه حافظ شد. او همچنین برای بازی در فیلم ندارها (۱۳۸۹) دیپلم افتخار جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد و برای فراری (۱۳۹۴) بار دیگر برندهٔ جایزهٔ بهترین بازیگر مرد جشنوارهٔ فیلم فجر شد. وی در درام تحسینشده قهرمان (۱۴۰۰) حضور داشت و برای نقشآفرینی در جنگ جهانی سوم (۱۴۰۱) برنده جایزه بهترین بازیگر مرد بخش افقهای جشنواره فیلم ونیز شد.
سمیرا حسن پور کار هنری خود را از سال ۱۳۸۵ در تئاتر مجلس شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین بهرام بیضایی شروع کرد. او در سریال چاردیواری و پایتخت سیروس مقدم و همچنین سریال شاید برای شما هم اتفاق بیفتد و تله فیلمهای آوا و مردان نمکی حضور داشتهاست. وی در اولین کار سینمایی خود در فیلم تمشک (۱۳۹۲) سامان سالور نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از سی و دومین دوره جشنواره فیلم فجر شد. او در سال ۱۳۹۸ برای بازی در فیلم سه کام حبس نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن جشنواره فیلم فجر شد.
کارگردان | سامان سالور |
تهیهکننده | ساسان سالور |
نویسنده | سامان سالور |
بازیگران | پریناز ایزدیار محسن تنابنده سمیرا حسنپور متین ستوده مریم بوبانی محمود نظرعلیان امین میری یدالله شادمانی محمد رشنو علیرضا مهران |
موسیقی | ستار اورکی |
فیلمبردار | مسعود سلامی |
سال ساخت | 1398 |
مدت زمان فیلم | 95 دقیقه |
نمره IMDB | 5.8 |
فروش گیشه | ۱۵٬۵۰۲٬۵۷۶٬۰۰۰ تومان |
خلاصه داستان
داستان درباره زن و شوهری است که با تمام تلاش خود برای زندگی شان می جنگند. نسیم با بازی پریناز ایزدیار در منزل کار می کند و عروسک سازی می کند در کنار آن ترشی درست می کند تا در خرج زندگی به همسرش کمک کند. مجتبی هم با بازی محسن تنابنده کار آزاد دارد. هر دو تلاش می کنند تا زندگی را بگذرانند. تا اینکه تصادفی پیش می آید و بار زندگی بر دوش نسیم می افتد. نسیم به خرید و فروش مواد مخدر رو می آورد…
نقد و بررسی فیلم سه کام حبس
نقد از امیررضا نوری پرتو
الگوی دراماتیکِ بارها استفادهشده، امّا همیشهجذّابِ «زنی که فکر میکند زندگیِ خوبی دارد، امّا کمکم میفهمد خیلی چیزها سرِ جایش نیست و بههمیندلیل برای جلوگیری از فروپاشیِ خانواده خود را به آبوآتش میزند…»، الگوی درامِ فیلمِ تازۀ «سامان سالور» است. باز هم با یک درامِ اگزیستانسیالیستیِ بهاصطلاح اجتماعی و بهظاهر تلخاندیش دربارۀ زندگیِ مردمانِ طبقۀ فرودستِ جامعۀ شهری روبهروییم که قرار است به برخی مقولههای ملتهب و موردِ بحث در جامعۀ امروز- همچون فقر و اعتیاد- نیمنگاهی داشته باشد.
در پردۀ نخستِ فیلمنامۀ «سهکام حبس» چیزی جز ترسیمِ سادۀ زندگیِ «مجتبی» (محسن تنابنده) و «نسیم» (پریناز ایزدیار) نمیبینیم. تنها کاشتِ دراماتیکی هم که جلوتر از آن استفاده میشود، ماجرای خواباندنِ موتورِ «مجتبی» در خیابان بهوسیلۀ مأمورانِ راهنمایی و رانندگی است. حتّی مانورِ داستان روی «مجتبی» و البته دیالوگهای شعارگونۀ او دربارۀ وضعیتِ اقتصادی و معیشتیِ مردم این گمان را در مخاطب پدید میآوَرَد که او قهرمانِ داستان است. امّا پس از تصادفِ مشکوکِ «مجتبی» با پرایدی که تازه خریده (بهعنوانِ حادثۀ محرّکِ قصّه)، تازه پی میبَریم این «نسیم» است که باید موتورِ پیشبرندۀ درامِ اثر را به حرکتِ بیشتر وادارد. اگر آگاهیِ «نسیم» از این موضوع را که «مجتبی» در کارِ خرید و فروشِ مواد بوده، بهعنوانِ نقطۀ عطفِ اوّلِ قصّه بپذیریم، انتظار داریم که او در پردۀ میانیِ فیلمنامه با کُنشها و تصمیمهایش موقعیتها و بحرانهایی را در قصّه پدید آوَرَد و بهاصطلاح داستان را پیش ببَرد؛ امّا همان مشکلهای همیشگیِ قصّهپردازی در سینمای ایران گریبانِ فیلمنامۀ «سهکام حبس» را هم میگیرد؛ بهجای آنکه شخصیتِ اصلی با جستوجو و کنشمندی قصّه را بسط و گسترش دهد، این آوارِ مصیبتها و رویدادها است که از سوی فیلمنامهنویس بر سرِ شخصیتِ اصلی سوار میشود (همانندِ گمشدنِ کیفِ حاویِ شیشهها یا دزدیدهشدنِ کیف). همچنین، همانندِ بخشها یا پردههای میانیِ بیشترِ فیلمهای سینمای چندسالِ اخیرمان فصلهایی به چشم میخورند که اگر حذفشان کنیم، خللی پدید نمیآید و گویی تنها در روندِ داستان کاشته شدهاند که حجمِ رواییِ پردۀ میانیِ فیلمنامه را افزایش دهند؛ در «سهکام حبس» فصلِ مربوط به دستبهدستشدنِ کیفِ حاویِ شیشه میانِ «نسیم» و «فریبا میرهادی» (سمیرا حسنپور) همین بارِ منفی را با خود دارد؛ اگر از ابتدای این فصل (پنهانکردنِ کیف در کمدِ لباسهای «فریبا»، که البته معلوم نمیشود «نسیم» چرا به این آسانی به او اعتماد میکند و این کار را انجام میدهد) به انتهایش بپریم (جاییکه میفهمیم «فریبا» خودش بیمار است و او اجازه میدهد که «نسیم» کیف را ببَرد)، هیچ خللی پدید نمیآید؛ زیرا در این فصل نَه اطّلاعاتی تازه پدید میآیند و رشد میکنند و نه شرایط و موقعیتِ کموبیش بحرانیِ شخصیتِ اصلی بحرانیتر میشود و یا تغییری ویژه مییابد. کاراکترِ «نسیم» تا آن اندازه منفعل است و کاری از دستاش برنمیآید که نویسندۀ فیلمنامه ناگزیر در نقطۀ عطفِ دوّم (البته اگر بتوان این را نقطهای عطف در فیلمنامه دانست) مجبور میشود «مجتبی» را- که نیمی از بدناش از کار افتاده- از بیمارستان فراری دهد تا او عنانِ این قصّۀ لاغر و ضعیف را- که در جا میزند- در دست بگیرد.
در ابتدای پردۀ سوّم هم باز با فصلی طولانی روبهروییم که زن و شوهرِ قصّه ناگزیر به فروشِ مواد میشوند و همانندِ بیشترِ بخشهای داستانِ فیلم که همهچیز برایمان قابلِ پیشبینیست، انتظار داریم که در یکی از این ایستگاهها گرفتارِ آدمهای بهاصطلاح بدمن و حرامزاده بیفتند که همینهم میشود. پس از این نقطۀ اوج- که نمیشود آن را یک نقطۀ اوجِ استاندارد برای این داستان دانست- باز هم صحنههایی بیکارکرد گنجانده شدهاند که به بدریتمترشدنِ فیلم و فیلمنامه در یکسوّمِ پایانیاش دامن زدهاند؛ همانندِ صحنهای که «سربازِ رشوهبگیرِ نیروی انتظامی» حلقههای «نسیم» و «مجتبی» را برمیگردانَد و آنها را به خودِ «نسیم» میفروشد، یا صحنۀ حمّامکردنِ «مجتبی» بهوسیلۀ «نسیم». و در پایان پرسشی که پیش میآید این است که بهراستی «نسیم» برای گذر از گره و چالش و بحرانِ پیشِ روِ خود چه کنشها و تلاشها و جستوجوهایی را از خود نشان داده (برپایۀ الگوهای درامنویسی) که در پایان بهاصطلاح به این درجه از تحوّلِ شخصیتی میرسد که خالکوبیِ اوّلِ نامِ خودش و «مجتبی» را از روی دستاش پاک کند و به این شکل پایانِ زندگیِ مشترکاش با «مجتبی» را رسمی کند؟ اینکه «نسیم» تحتِ تأثیرِ القائاتِ مذهبیِ یک بهاصطلاح خانمجلسهای- «خانمِ اردهالی» (مریم بوبانی)- از بخشِ پیشداستانِ فیلمنامه تغییرِ رویه و روحیه داده، در طولِ این درام چه کارکردی برای کُنشهای کموبیش منفعلانۀ شخصیت دارد؟ و آیا این نگاهِ تقدیرگرایانه و شبهمذهبی در طولِ این مسیر دستخوشِ دگرگونی میشود؟
سامان سالور» در جایگاهِ طرّاح و ترسیمکنندۀ دکوپاژها و میزانسنهای «سهکام حبس» چیزی فراتر و بیشتر از استانداردهای کارگردانیِ تعریفشده و شبهتلویزیونیِ درامهای بهاصطلاح اجتماعی و شهری و تقدیرگرایانۀ سینمای ضعیف و مریضِ دهۀ نودِ خورشیدی رو نمیکند. فیلم یا گرفتارِ نمادپردازیهایی گلدرشت است (همانندِ خانهای که چاهِ فاضلاباش گرفته و مرتّب کثافت از آن بیرون میزند) یا اوجِ خلّاقیتِ تصویریاش را میتوان در میزانسنهایی کلیشهای همانندِ مانور روی چهرۀ درهم و نگران و درماندۀ «نسیم»/«پریناز ایزدیار» در آینۀ شکسته دید. حتّی بهرهگیریِ «سالور» و فیلمبردارِ چیرهدستاش- «مسعود سلامی» از رنگهای مُرده و سرد نتوانسته به جهانِ اثر بار و معنای زیباییشناسانه و آرتیستیکِ عمیقتری ببخشد
«سهکام حبس» فیلمیست که تماشاگرش را کمتر خسته میکند؛ میکوشد یک داستانِ ساده و الگومند را به کلیشهایترین و قابلِ پیشبینیترین شکلِ ممکن روایت کند؛ اَدا و اصولِ روشنفکرنمایانه ندارد، و حتّی به لطفِ بازیِ مخاطبپسندِ «پریناز ایزدیار» و نیز «محسن تنابنده» میتواند در اکرانِ عمومی گلیمِ خود را از آب بیرون بکِشد؛ امّا این فیلم از درامهای شهری و بهاصطلاح اجتماعیِ مدّعیِ روایتِ موضوعها و سوژههای ملتهب- که همگیشان هم سر و شکلی شبهتلویزیونی دارند- چیزی بیشتر در چنته ندارد که برایمان رو کند
نقد از علی فرهمند
چندان کار سادهای نیست -تا انتهای لجن رفتن! و گلولای را با دست، دستمالی کردن، مالیدن به چهرهها به قصد تیرهگی، تاریکی، و چرک مردهگیها، تلخیها را نشان دادن و البته کمتر شعار دادن! امّا «سه کام حبس» تا آنجا که ممکن، شعار نمیدهد، قصه میگوید؛ قصهای که هرچند انگار از توی پاورقیهای دوزاری مجلات کودکانِ زیر 12 سال گرفته شده (اگر اصلاً چنین مجلهای وجود داشته باشد!) امّا لااقل داستان را با میزان کمی از شعارزدهگی و پُرگویی روایت میکند. (و البته خیانت بزرگ به همان کودکان زیر 12 سال شده که تماشای فیلم برای این افراد مناسب نیست!)
کام اول: تصاویر چرک آمادهات میکنند برای یک اتفاق ناگوار. قلاب درام که بر محور مواد مخدر چفت شد، صحنهها هرچند سادهانگار، هولت میدهند به ترغیب. در واقع راهبرد این است که با تعدد رخدادها حواس مخاطب از میانمایهگیها پرت شود؛ بنابراین دیگر مهم نیست که مجتبا (محسن تنابنده) چطور و چرا یک و نیم کیلو مواد مخدر را در ماشین خود حمل میکرده، یا نسیم (پریناز ایزدیار) چطور به یک دزدِ مورفین اعتماد میکند و تمام دار و ندارش را میسپارد بهش، یا تنهایی با آنهمه جنس عزم خردهفروشی میکند، یا مجتبا سر بزنگاه اسلحهای میگیرد که اگر روزی خدشهای به ناموسش وارد شد، بوووم… (حالا نحوۀ گرفتن اسلحه؛ چونان تام کروز در «مأموریت غیرممکن» آن هم توسط یک شبهِ معلولِ بیجان، به کنار…)! فیلم تمام صحنههایی را که میشود از فرط کودکانهگی بهش خندید را یکجا نشان میدهد (یک تعرض جنسی کم داشت که آن هم در پایان…) و تا تهِ خط بدبختی میرود امّا راستش خندهای در کار نیست؛ نمیشود به کلیتِ کار خندید. شاید چون همه چیز را خیلی جدی، و عصبی، و به واقع تلخ روایت میکند. شاید چون ایمان سازندهگان بر این تلخگویی بنیان شده است. شاید چون حال دوربین (و فیلمساز و نویسندۀ فیلمنوشت) واقعاً خوب نیست! و ما تماشاگرِ حسِ واقعی سازندهگان هستیم. و شاید چون فیلم در زمان و در سالی نمایش داده میشود که حال هیچکس خوب نیست. (و به تبع اثر از اوضاع و احوال زمانهاش تأثیر میپذیرد). در کنارش صحنههایی که کارکرد تماتیک دارد، به دریافت حس ناخوش تماشاگر کمک میکند. مثلاً گرفتن چاه آشپزخانه که دو بار، و هر دوبار در زمان درست اتفاق میاُفتد که در کنار تمام رخدادهای ناگوار، زن و مرد را به لجن آغشته کند، یا آدمکهای بیسر و بیپا و بیچشم که با تدبیری ماشینی، میشوند عروسکِ بچهها. یا همان بچه؛ نگار، که قربانی است. و گریههاش بهجاست و نگاههاش لازم. حالا نمیدانم دارم تعریف میکنم یا چی ولی «سه کام حبس» از شدّت بدی، خوب است چون فیلمسازش به همان بدی باور دارد، و ضعفها را چنان نشان میدهد که «تماشا» را کنار نخواهی گذاشت!
کام دوم: مسیر روایت البته ایرادی جدی به خود میگیرد: اینکه رخدادها اجازۀ خلوت شخصیت با خود نمیدهد. شخصیتها فردیت ندارند. مشخص نیست ویژگیهای آنها چیست؟ چرا مرد (مجتبا) دست به موادفروشی میزند؟ چون وضع مالیاش خوب نیست؟ این که برای «درام» خودِ بیانگیزهگی است. چرا زن (نسیم) از زندگیاش راضی نیست؟ و در پیِ تغییر؟ چرا پرستار (سمیرا حسنزاده) مورفین کِش میرود؟ و بعد آن صحنۀ مضحکِ ضجههاش که معلول بیماریِ او است در ایجاد آگاهی نسبت به انگیزۀ دزدی کافی است؟ اصلاً پرستار چه تأثیری در اثر دارد؟ اگر نبود چه تفاوتی میکرد با الآن که مثلاً هست؟ شخصیتها در «سه کام حبس» درست مثل عروسکهای فیلم هستند: بیجان، بیمغز، بیدغدغه. و در یک ویژگی مشترک: همه بدبخت. مسئله امّا بدبختیها نیست بلکه چگونهگی نمایش ویرانی است که فیلم اصلاً بهش ورود نمیکند و مانند صفحات حوادث، فقط آوار ویرانیها را نشان میدهد.
کام سوم: میماند یک کاشت و یک برداشتِ کمیک، و سفارشی؛ یکی از آن شعارها: نسیم تحت شرایطی که نمیدانیم چیست، در حال تغییر عقیده است. پوشش چادر انتخاب کرده و جلسات مذهبی شرکت میکند. و شوهرش -شوهرِ مخالف با عقیدۀ همسر- مدام او را نکوهش میکند به چنین تغییر؛ امّا در مسیر داستان دستگیرمان میشود که آدم-بَده شوهر است و شخص پاک و مطهر، همسر. و در انتها که همه چیز تمام میشود، مرد به سبک «کیل بیل» در حمام اشک میریزد و زن خالکوبیاش را پاک میکند! و آدم یاد سریالهای مناسبتی تلویزیون میاُفتد: آنقدر خندهدار که تمام تلخیها را میشورد و میبَرد و مطمئن میشوی که با تمام خردهداستانهای ترغیبکننده، فیلم بدی است؛ امّا نسبت به دیگر فیلمهای فیلمسازش -سامان سالور- یک گام رو به جلو است -که بالأخره بعد از چند فیلم توانسته مخاطب را تا آخر توی سالن سینما بنشاند -هرچند با راهبردی غیردراماتیک؛ و نباید فراموش کرد که اگر فیلم جذب میکند، نه بهخاطر اینکه فیلم خوبی است بلکه چون همسو است با حال مردم و حال مردم اصلاً خوب نیست! مثل حال این نقد که معلوم نیست دارد میکوبد یا میدفاعد!
فهرست جوایز فیلم سه کام حبس
در سی و هشتمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر در سال 1398، فیلم سه کام حبس نامزد دریافت چهار سیمرغ بلورین برای بهترین بازیگر نقش اول زن (پریناز ایزدیار)، بهترین بازیگر نقش مکمل زن (سمیرا حسن پور)، بهترین فیلمبرداری (مسعود سلامی) و بهترین چهره پردازی (ایمان امیدواری) شد و در پایان موفق به کسب جایزهای نشد.
- بهترین بازیگر نقش اول مرد (محسن تنابنده) در جشنواره سلیمانیه عراق
- بهترین بازیگر زن (سمیرا حسن پور) در دهمین جشنواره فیلمهای ایرانی استرالیا
- بهترین فیلمبرداری در چهاردهمین جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران
- برنده جایزه بهترین فیلم در جشنواره فیلم بینالمللی پزارو
- برنده جایزه بهترین فیلمنامه در جشنواره فیلم بینالمللی پزارو
- برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن در جشنواره فیلم بینالمللی پزارو
- بهترین فیلم در جشنواره فیلم پیشگام چین
نظرات کاربران