0

معرفی کتاب اتحادیه ابلهان + دانلود و خرید

اتحادیه ابلهان-ترجمه

جان کندی تول نویسنده آمریکایی کتاب اتحادیه ابلهان را طی دهه شصت نوشت اما کتاب بیش از یک دهه پس از مرگ او چاپ شد. او که در گمنامی مرده بود، با انتشار این کتاب به شهرت رسید و حتی جایزه‌ی بسیار معتبر پولیتزر را نیز به دست آورد. این کتاب عجیب و عمیق در ایران هم ترجمه شده و طرفداران خاص خود را دارد. در ادامه شما را با نویسنده، کتاب، واکنش‌ها به کتاب و ترجمه‌های آن آشنا خواهیم کرد. با خوبو همراه باشید

نام کتاب اتحادیه ابلهان | A Confederacy of Dunces
نویسندهجان کندی تول | John Kennedy Toole
گونه ادبیداستان، رمان، تراژدی-کمدی
انتشارات در ایرانچشمه و نشرهای دیگر
مترجمپیمان خاکسار و مترجمان دیگر
تعداد صفحه405
سال انتشار1981
خرید آنلاین
دانلود نسخه آنلاین

بیوگرافی جان کندی تول

جان تول در دسامبر 1937 از جان دووی و تلما تول در لوئیزیانای آمریکا به دنیا آمد. اجداد مادری او در اوایل قرن نوزدهم از فرانسه و اجداد پدری او در میانه‌های قرن نوزدهم از ایرلند به آمریکا مهاجرت کرده بودند. جان دووی تول، فروشنده ماشین و تلما تول پیش از ازدوج معلم بود و پس از ازدواج در خانه آموزش موسیقی و نمایش می‌داد. جان در کودکی تا حد بسیاری تحت‌تاثیر پرستاری سیاه‌پوست بود که مسئول مراقبت از وی بود. تلما، زنی باسواد و کنترلگر بود و پدر به ندرت در تربیت فرزند نقشی داشت. با این حال پدر و پسر به خاطر با ماشین‌ها و بیسبال، علایق مشترکی داشتند.

کودکی و نوجوانی

جان هوش بالایی داشت و چند کلاس به صورت جهشی بالا رفت. تلما تول وقتی جان ده ساله بود یک نمایش با یک سری کودک از جمله پسر خود روی صحنه برد که موردتوجه قرار گرفت. جدا از فعالیت‌های غیردرسی، جان مدرسه را هم جدی می‌گرفت. او همینطور جز نشریه‌ی دبیرستان بود. او همینطور در گروه‌های مناظره شرکت می‌کرد. سیزده سال بود که شغل تحویل روزنامه را شروع کرد و در پانزده سالگی گواهینامه رانندگی گرفت. نوجوان بود که برای اولین بار نیویورک و واشنگتن دی. سی. را از نزدیک دید. فعالیت‌های او باعث شد که بورسیه بگیرد و در 17 سالگی وارد دانشگاه تولان شود. پیش از پایان کودکی، او برای چند جایزه مربوط به ایالت یا کل کشور نامزد شد و خبری از فردی آینده‌دار می‌داد.

سال آخر دبیرستان، او نوشتن یک رمان کوتاه به اسم کتاب مقدس نئون را نوشت. کتاب فضایی آرام دارد و در اواخر آن به ناگاه بسیار خشن می‌شود. کتاب نظر هیچ ناشری را جلب نکرد و تا زمان مرگ تول، تغییری در این ماجرا ایجاد نشد. او وارد دانشگاه تولان شد تا مهندسی بخواند اما بعد رشته‌ی خود را به انگلیسی تغییر داد. او در این دوره به موسیقی جز و هنرمندان نسل بیت علاقه داشت. جان تول از بسیاری از ترجمه‌های خود مربوط به موسیقی و فرهنگ عامه در کتاب اتحادیه ابلهان استفاده کرده که مربوط به همین دوره‌ی زندگی او بودند.

جوانی

تول در 20 سالگی با مدرک دانشگاهی فارغ‌التحصیل شد. او با بورسیه، وارد دانشگاه کلمبیا در نیویورک شد تا ادبیات انگلیسی بخواند. تلاش زیادی کرد تا طی کوتاه‌ترین مدت درس را تمام کند. همینطور در کلمبیا در رشته‌ی خبرنگاری تحصیل می‌کرد. این دوره با دختری به اسم روث کترمن اوقاتش را می‌گذراند که هر دو فارغ‌التحصیل تولان بودند. آنها با هم به سالن‌های رقص می‌رفتند و جان تول به عنوان یک رقصنده‌ی بااستعداد به یاد آورده می‌شود. جان از روث درخواست ازدواج می‌کند که دختر پاسخ منفی می‌دهد.

جان تول در 22 سالگی به خانه برگشت و دستیار استاد در دانشگاه لوئیزیانا شد. تول، آن یک سالی که در این شرایط بود را بهترین سال عمرش می‌دانست. در دورهمی‌های شبانه‌ی زیادی شرکت می‌کرد، جوک تعریف می‌کرد و در حالی که بقیه را به قهقهه می‌انداخت، حتی لبخندی کوچک نمی‌زد. به کلمبیا برگشت تا مدرک دکترا بگیرد. او در این دوره علاقه‌ی زیادی به فلسفه و مرلین مونرو نشان می‌داد. سال 1960 بورسیه‌ای سه ساله برای Ph.D. ادبیات دوره رنسانس از دانشگاه سیاتل گرفت و همینطور در دانشکده هانتر نیویورک تدریس می‌کرد. در نیویورک رابطه‌ای با دختری به اسم ایمل دیتریش گریفین داشت. آنها عاشق سینما بودند و اما رابطه‌شان هیچوقت جدی نشد.

جان تول-نویسنده
جان تول-نویسنده

جان تول سال 1961 برای خدمت در ارتش فراخوانده شد. او دو سال در پورتوریکو خدمت کرد و به همخدمتی‌های اسپانیایی‌زبان، انگلیسی یاد می‌داد. در سلسله‌مراتب نظامی پیشرفت کرد و گروهبان شد. با این حال از زندگی نظامی خسته شد و یک دلیل آن، گرمای پورتوریکو بود. این دوره او الکلی شد. در اواخر دوره‌ی خدمت در حالی گوشه‌گیر شده بود، نوشتن اتحادیه ابلهان را آغاز کرد.

سال‌های آخر عمر

جان تول در شرایطی به خانه برگشت که خانواده از لحاظ مالی وضعیت جالبی نداشت. او تدریس رو ادامه داد و این بار در دانشکده‌ای دخترانه و مذهبی تدریس می‌کرد. همینطور به نوشتن کتاب ادمه می‌داد. او این دوره به آهنگ‌های بیتلز علاقه نشان می‌داد. ترور کندی، او را در ابری از افسردگی فرو برد. دست از نوشتن برداشت و جدی‌تر از سابق الکلی شد. فوریه 1964 سرانجام پایان کتاب را نوشت و آن را برای یک نشر مهم، سیمون اند شوستر ارسال کرد. نشر دو سال با نویسنده در خصوص بازنویسی‌هایی در خصوص کتاب مکالمه کرد اما نتیجه مثبت نبود و اگرچه اطمینان داشتند تول استعداد بزرگی است، کتاب را دوست نداشتند. تول هم راضی به تغییرات نشده بود.

رد شدن کتاب برای جان تول ضربه بزرگی بود. او به تدریس در دانشکده‌ی دخترانه ادامه داد و کلاس‌هایی بسیار محبوب به واسطه‌ی شوخی‌هایش داشت. سعی کرد رمان دیگری بنویسد اما از آن هم ناامید شد. در سه سال آخر عمر فقط چند بار به ویسکانسین رفت تا یک دوست از دوران خدمت را ببیند. هرچه بیشتر می‌گذشت، پارانویا در او قوی‌تر می‌شد. الکلی بود و چاق و چاق‌تر می‌شد به طوری که دیگر لباس‌هایش برایش کوچک بودند. سردردهایش شروع شده بود و آسپرین کمکی نمی‌کرد.

ترور مارتین لوتر کینگ، پارانویای او را بیشتر کرد. او برای دوستانش از تحقیری که بابت چاپ نشده اتحادیه ابلهان متحمل شده صحبت می‌کرد. در ماه‌های آخر، با موهای آشفته، ریش بلند، لباس‌های چروک و کفش‌های کثیف دیده می‌شد. از ژانویه 1969 دیگر دانشکده دومنیکن هم حاضر به کار با او نبود. در اواسط ژانویه 1969 او یک روز حساب بانکی‌اش را خالی کرد. یک هفته خبری از او نبود تا اینکه تلما تول، پلیس را خبر کرد. گشت‌ها سرانجام پیکر بی‌جان او را در ماشینش، در 26 مارس پیدا کردند. در خودرو نامه‌ای برای والدینش گذاشته بود. او در نیواورلینز دفن شد در حالی که تمام پس‌اندازش را برای والدینش باقی گذاشته بود.

بررسی آثار

  • اتحادیه ابلهان (1980)
  • کتاب مقدس نئون (1989): پس از مرگ جان تول، مادرش این کتاب را بین نوشته‌های او پیدا کرد. داستان از چراغ‌های نئون سر در کلیسای شهر آنها الهام گرفته است. زنجیره‌ای از وقایع عجیب و طعنه‌آمیز در این کتاب رخ می‌دهد که تا حدی براساس کودکی و جهان حول محور نویسنده نوشته شده است. دیوید، قهرمان داستان در شهری کوچک زندگی می‌کند. همینطور با کشیش بابی لی آشنا می‌شویم و همینطور به ملاقات مردم متعصب و و فاسد شهر می‌رویم. این داستان طعنه‌آمیز دنیایی مدرن، شگفت‌انگیز و احساس‌برانگیز را به تصویر می‌کشد.

نقد و بررسی کتاب اتحادیه ابلهان

اتحادیه ابلهان رمانی در ژانر رندنامه از جان کندی تول است که سال 1980، یازده سال پس از مرگ نویسنده برای اولین بار منتشر شد. کتاب با تلاش‌های تلمای تول، مادرِ نویسنده منتشر شد. کتابی که در زمان نگارش برای چاپ مورد پذیرش واقع نشده بود، طوری در زمان انتشار موردتوجه قرار گرفت که باعث شد تول برنده‌ی جایزه پولیتزر سال 1981 لقب بگیرد. این کتاب از برجسته‌ترین آثار ادبی مدرن جنوب ایالات متحده آمریکا به حساب می‌آید. همینطور در لیست‌های متعددی از جمله لیست BBC News در سال 2019، اتحادیه ابلهان به عنوان یکی از صد رمان برتر تاریخ معرفی شده است. کتاب همینطور همیشه در لیست بهترین رمان‌های کمدی قرار می‌گیرد.

کتاب بیش از دو میلیون نسخه تاکنون تنها به زبان انگلیسی فروش رفته است. همینطور اتحادیه ابلهان به 24 زبان ترجمه شده است. هرگز فیلمی از روی آن ساخته نشده، هرچند تلاش‌های متعددی در این زمینه انجام شده است.

اسم کتاب اشاره به طعنه‌ی جاناتان سوئیفت (طنزنویس، شاعر و نویسنده ایرلندی قرن هفده و هجده) دارد که جایی نوشته بود وقتی یک نابغه پا به جهان می‌گذارد نشانه‌ای از خود به جا می‌گذارد، اینکه بی‌شعورها (Dunces) علیه او جبهه می‌گیرند (confederacy against him).

وقتی کتاب در ایران منتشر شد، مجله ادبی هنری تجربه، پرونده‌ای در این خصوص منتشر کرد که در آن، از زوایای گوناگون به نویسنده و رمان پرداخته شده بود. مسئله‌ای که بسیار در این پرونده و نقدهای دیگر به آن پرداخته می‌شود، این است که اگرچه کتاب در دهه‌ی شصت در نیواورلینز نوشته شده، خاصیتی جهانی دارد و از هر گوشه‌ی جهان می‌توان با آن همذات‌پنداری کرد.

داستان کتاب

قهرمان عجیبی که جان تول خلق کرده، ایگنیشس رایلی نام دارد. او هیچ شباهتی به قهرمانان دیگر در کتاب‌ها و داستان‌ها ندارد. او چاق و تنبل، سی و چند ساله و متخصص فرهنگ قرون وسطی است که با این همه، با مادرش زندگی می‌کند. روحیه‌ای آرمانگرا دارد اما تنبل‌تر از آن است که خود را به دردسر بیندازید. از مصرف‌گرایی آمریکایی بیزار است و بور دارد با فروپاشی نظم قرون وسطی، خدایان هرج و مرج و جنون و بدسلیقگی بر جهان مستولی شده‌اند. او لباس‌هایی عجیب و زشت در نظر عامه می‌پوشد، رفتارهایی غیرعرفی دارد و مصمم است با تنظیم یک کیفرخواست تاریخی علیه جامعه، علیه قرن حاضر اعلام جرم کند.

کتاب، مجموعه روایت‌هایی با محوریت یک عقل کل به صورت پراکنده و نامنظم است. مضامین کتاب طنز و انتقاد اجتماعی هستند. تول، بخصوص وضعیت اسفناک زندگی سیاهان و همجنسگرایان آمریکایی را به تصویر می‌کشد که مجبور به زندگی در چارچوب‌ها هستند و خواه ناخواه، به حاشیه رانده می‌شوند. او باهوش‌تر و تنهاتر از آن است که با واقعیات جامعه کتار بیاید، پس از آن متنفر می‌شود. با این حال با اصرار مادر، وادار می‌شود از خانه بیرون رفته و کار کند. این مسئله، خود باعث دردسرهای بسیاری برای قهرمان داستان و دیگران می‌شود. برای مثال او کارگران سیاه‌ را تشویق به شورش می‌کند و آشوب ایجاد می‌شود. از سوی دیگر یک مامور مخفی هم در داستان حاضر است. همینطور پیرمردی که فکر می‌کند همه‌ی پلیس‌ها کمونیست هستند. پیرزنی فقیر و دائم‌الخمر و رئیس کارخانه که انگیزه‌ای برای تولید شلوار بیشتر ندارد.

بخشی از متن کتاب

وقتی نابغه‌ای حقیقی در دنیا پیدا می‌شود می‌توانید او را از این نشانه بشناسید: تمام ابلهان علیهش متحد می‌شوند.وقتی نابغه‌ای حقیقی در دنیا پیدا می‌شود می‌توانید او را از این نشانه بشناسید: تمام ابلهان علیهش متحد می‌شوند.

واسه سیاها کار نیست ولی همیشه یه سوراخ تو زندون براشون هست. زندونی شدن بهترین راهه واسه مرتب غذا خوردن. ولی من ترجیح می‌دم گرسنگی بکشم ولی بیرون باشم. ترجیح می‌دم زمینِ این لگوری رو تی بکشم تا این‌که تو زندون پلاک ماشین و فرش و کمربند چرمی و از این اَن و گُها درست کنم.

. این اتفاق مرا یاد وقتی انداخت که هنگام غذا دادن به یک سنجاب در پارک پو ناگهان متوجه شدم که دارم به یک موش غذا می‌دهم. موشی که در نگاه اول سنجاب به‌نظرم آمده بود. باید از اشتباهات درس گرفت. این حقه‌باز فکری به سرم انداخت. از آدم‌های رذل هم می‌شود چیز یاد گرفت.

من واقعاً دهشتی را که سیاهان قادرند در دل بعضی اعضای پرولتاریای سفید بیفکنند تحسین می‌کنم و آرزو داشتم (این یک اعتراف شخصی است) که دهشتی همانند آنان بیافرینم. سیاه فقط با سیاه بودنش موجب ارعاب می‌شود ولی من باید با نهیب و تشر به چنین نتیجه‌ای دست یابم. شاید باید سیاه می‌شدم. فکر کنم سیاه غول‌پیکر ترسناکی می‌شدم که در وسائط نقلیهٔ عمومی ران پهناورم را مدام به ران خشکیدهٔ پیرزنان سفیدپوست می‌فشردم و چیزی ورای جیغ ناشی از ترس از حنجره‌شان بیرون می‌کشیدم. ضمناً اگر سیاه بودم مادرم مرا برای یافتن شغل خوب تحت فشار نمی‌گذاشت چون اصولاً هیچ شغل آبرومندی برایم وجود نداشت.

خانم تریکسی ذره‌بینش را روی روزنامه گرفت و گفت «ای وای، چه بلایی سرش اومده.» بیچاره گلوریا. به‌نظر می‌آمد که آسیب دیده. «این آقای رایلیه؟» «بله. فکر کنم یادت اومد. اون می‌گه تو نامه رو نوشتی.» «اون می‌گه من نوشتم؟» گلوریا رایلی دروغ نمی‌گوید. هیچ‌وقت. راست‌گوترین آدم روی زمین. گلوریا همیشه دوستش بود. خانم رایلی خاطرات گردوغبارگرفته‌اش را کاوید. شاید خودش نامه را نوشته بود. خیلی چیزها در زندگی‌اش اتفاق افتاده بود که دیگر به خاطر نمی‌آورد. «خب، فکر کنم من نوشتم. آره.

جهل مرکبت نسبت به آن‌چه که ادعای تدریسش را داری تو را شایستهٔ مجازات مرگ کرده. شک دارم اطلاع داشته باشی که قدیس کاسین ایمولایی را شاگردانش آن‌قدر با قلم‌های فلزی زدند تا مُرد. مرگش، شهادت شرافتمندانه‌اش، الگویی شد برای دیگر معلمان. به درگاهش دعا کن ای ابله فریب‌خورده، ای «کی تنیس بازی می‌کنه؟»، ای گلف‌بازِ می‌خوارهٔ عالِم‌نما، مگر یکی از مقربین شفاعتت را کند. با این‌که نفس‌های آخر را می‌کشی، کسی تو را شهید نخواهد دانست ــ چرا که هیچ هدف مقدسی را پیش نمی‌بری ــ لقب الاغ، که حقیقتاً شایسته‌اش هستی، تا ابد بر تو خواهد ماند. زورو ته نامه یک شمشیر نقاشی شده بود. تاک با صدای بلند گفت «آی… کاش می‌دونستم الان داره چی‌کار می‌کنه.»

اقتباس

به قولی، این کتاب برای اقتباسی سینمایی طلسم شده است. بارها تلاش‌هایی برای ساخت فیلم براساس اتحادیه ابلهان انجام شده اما هر بار با شکست مواجه شده است.

  • اولین تلاش در سال 1982 انجام شد. هارولد ریمیس در تلاش برای نوشتن فیلمنامه و ساخت فیلمی از کتاب بود. جان بلوشی و ریچارد پریور قرار بود دو نقش اصلی را ایفا کنند. با این حال بلوشی در 33 سالگی درگذشت و پروژه تعطیل شد.
  • جان واترز کارگردان آمریکایی اعلام کرد قصد ساخت فیلمی براساس کتاب را دارد و می‌خواهد بازیگری به اسم دیواین نقش اصلی آن را ایفا کند. دیواین هم پیش از شروع پروژه درگذشت.
  • استفن فرای کارگردان بریتانیایی در دهه نود تلاش کرد فیلمی از کار بسازد و وحتی به نیواورلین رفت تا با فضا آشنا شود اما پروژه جلو نرفت.
  • جان گودمن اعلام کرده که می‌خواهد در نقش ایگناتیوس بازی کند. او خود هم اهل نیواورلین است.
  • یک مرتبه اعلام شد استیون سودبرگ قصد ساخت فیلمی براساس کتاب را دارد و می‌خواهد آن را با بازی ویل فرر سال 2005 اکران کند. پروژه هرگز استارت نخورد هرچند هیچوقت به طور رسمی کنسل نشد. سودبرگ سال 2013 در مصاحبه‌ای گفت این کتاب طلسم شده است.
  • سال 2012 اعلام شد جیمز بابین قصد ساخت فیلمی از وی کتاب را دارد.
  • سال 2015 تئاتری براساس کتاب در بوستون اجرا شد.

جایگاه کتاب

برای بررسی جایگاه کتاب در نزد مخاطبان به سراغ گوگل ترندز رفتیم. این ابزاری از گوگل است که به ما در مقایسه کلیدواژه (اینجا یک سری کتاب) با شرایط قابل تعیین، کمک می‌کند. دیتای مربوط به این ابزار، از نتایج جستجوی کاربران تعیین شده است. از همین ابزار برای بررسی وضعیت کتاب حاضر استفاده کردیم. به این ترتیب، کتاب را با یک سری کتاب در فضای مشترک مقایسه کردیم. اتحادیه ابلهان را با انجمن شاعران مرده، مغازه خودکشی، برف سیاه و خداحافظ برای همیشه و ممنون بابت اون همه ماهی مقایسه کردیم. همانطور که مشاهده می‌کنید طی 18 سال اخیر کتاب اتحادیه ابلهان توجهی بیشتر از همه‌ی این کتاب‌ها گرفته است.

اتحادیه ابلهان-ترندها
اتحادیه ابلهان-ترندها

همینطور سراغ گودریدز رفتیم. گودریدز سایتی شبیه به شبکه اجتماعی برای عاشقان کتاب است. در صفحه‌ی مربوط به جان تول، اتحادیه ابلهان طبق انتظار بالای لیست قرار دارد. 258 هزار نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند. میانگین امتیازات کتاب هم 3.8 از 5 است. نظرات نسبت به کتاب بسیار متنوع هستند و برای برخی این بهترین کتابی است که خوانده‌اند و برای برخی دیگر بدترین است. کتاب مقدس نئون هم 6800 امتیاز گرفته است. در ادامه یک نظر مثبت و یک نظر منفی را در خصوص اتحادیه ابلهان از بین کامنت‌های کاربران گودریدز خواهیم آورد.

نظر مثبت

5 از 5 به کتاب نمره داده است:

لعنتی
این دیگر چه جور کتابی است… تا به حال این همه از یک کتاب متنفر نبوده‌ام و این همه خودم را مجبور حس نکرده‌ام که انصاف را رعایت کنم و بهش پنج تمام بدهم.

در مقدمه کتاب مترجم می‌گوید اثر کمدی است و در پشت جلد محبوبیتش را با ناطور دشت قابل مقایسه می‌داند. خود کتاب نه کمدی است نه جالب! (احتمالاً طنز موجود در موقعیت و کلام در حین ترجمه از بین رفته است). در کل داستان کشش چندانی ندارد. نه اوج و فرود خاصی نه اتفاق جالبی. ایگنیشس تهوع آورترین قهرمان قصه‌ای است که تا به حال دیده‌ام. مردک چاق بی‌شعوری که همه‌ی کارهایش روی اعصاب است. منتها کلید قصه در دست اوست. ایگنیشس یک شخص خاص نیست. بیشتر یک وضعیت روانی است که گاهی انسان‌ها بالاخص از نوع باهوشش دچار آن می‌شوند و خود آگاه از چرخه واقعیت خارج شده و غرق توهمات خود می‌شوند. شاید بتوان گفت جاهایی کتاب مثل آینه بود برایم. گاهی حس می‌کردم دقیقاً به همان اندازه ایگنیشس مشمئزکننده زندگی می‌کنم و بی‌خیال واقعیت دور و برم گرفتار بیگ چیف نوشتنم. این تصویر وحشتناک بود. و شاید دلیل معرکه بودن کتاب هم همین باشد…. و همین مجبورم کرد که بهش پنج بدهم.

کامنت فارسی از معصومه

نظر منفی

سه ستاره از 5 ستاره:

حق دارید اگر اتحادیه ابلهان را با یک تردید جدی آغاز کنید. همه جا در موردش صحبت می‌کنند و تعریف‌های زیادی داخل وب و جراید و انواع لیست‌ها در موردش وجود دارد. حق دارید اگر فکر کنید که از آن دست عامه پسندهایی است که عموما کیفیت پایینی دارند اما به چاپ‌های ۲۰ و ۳۰ می‌رسند. اما کاملا در اشتباهید. اتحادیه ابلهان نه آن کتاب عامه پسندیست که همه از خواندنش لذت ببرند و نه آن داستان بی‌نظیریست که باید حتماً در زندگیتان خوانده باشید. یکتایی این کتاب از آن جهت است که آنقدر عذاب‌آور است که لحن طنزگونه‌اش مدام می‌سوزاند و شخصیت خواننده را تخریب می‌کند. با تک تک صفحاتش شکنجه خواهید شد و در نهایت از قله‌ای بلند سقوط خواهید کرد.

نمی‌دانم چند نفر تا حالا کتاب را در میانه رها کرده‌اند اما مطمئنم تعداشان کم نیست. به پایان رساندن همچین کتابی برای خوانندگان معمولی اصلا کار ساده‌ای نیست. چون از لحاظ داستانی، این کتاب تقریبا چیزی برای ارائه ندارد. ساختار کلی رمان از چند داستان کوچکتر تشکیل شده است که به صورت موازی در جریان هستند و در نهایت در نقطه‌ای با همدیگر تلاقی پیدا خواهند کرد. این خرده داستان‌ها که همگی در ساده‌ترین حالت خود قرار دارند به شکلی کاملا یکنواخت و به دور از هیجان روایت می‌شوند و تقریبا در هیچ کجای مسیر اتفاق خارق‌العاده‌ای رخ نمی‌دهد اما همین بستر، زمینه را برای یکی از نقاط قوت کتاب فراهم کرده است و آن باور پذیری بسیار زیاد آن است. شخصیت‌ها در اصیل‌ترین حالت خودشان قرار دارند و بهترین دیالوگ‌های ممکن را با همدیگر رد و بدل می‌کنند.

شخصیت ایگنیشس جی رایلی پررنگ‌ترین و جذاب‌ترین کاراکتر داستان است. کسی که از او متنفر خواهید شد، دوستش می‌دارید و درکش خواهید کرد. به یاد ندارم با هیچ شخصیتی در دنیای ادبیات به اندازه ایگنیشز احساس همدردی کرده باشم. ایگنیشس کسی است که مدام احساس می‌کند برای زندگی داخل این تاریخ و این جامعه ساخته نشده است و دنکیشوت‌وار سعی می‌کند جامعه را به روش خودش اصلاح کند. چیزی که مدام باعث تباهی و فساد بیشتری می‌شود. ایگنیشس و سایر کاراکترهای داستان در جامعه‌ی آمریکای مترقی زندگی می‌کنند. آمریکایی که به مهد دمکراسی و تجمل تبدیل شده است. ایگنیشس و سایرین می‌کوشند در این منجلاب و بلبشوی نوظهور زندگی کنند هر چند که هر کدام روش خود را برای این کار دارند. تنوع شخصیت‌ها آنقدر زیاد است که تقریبا همه چیزی را درون این رمان خواهید یافت. از یک تحصیل کرده‌ی بیکار و تنبل گرفته تا یک کارخانه‌دار بی‌انگیزه . شاهکار جان کندی تول همین پرداخت مناسب شخصیت‌های ساده اما بسیار واقعی است.

هرچند که تم کمدی اثر زیر بار ترجمه کمی رنگ باخته اما بازهم می‌توانید با بعضی از دیالوگ‌ها از ته دل بخندید.

کامنت فارسی از بهنام

بهترین ترجمه اتحادیه ابلهان

برعکس بیشتر کتاب‌هایی که بررسی می‌کنیم، این کتاب تنها دو ترجمه در بازار دارد. این بین ترجمه‌ی پیمان خاکسار بهتر است.

  • کتاب اتحادیه ی ابلهان اثر جان کندی تول نشر چشمه | پیمان خاکسار
  • کتاب اتحادیه ابلهان اثر جان کندی نشر آسو | محمد ثقفی

خاکسار در مصاحبه‌ای در خصوص کتاب می‌گوید:

ببینید “اتحادیه ابلهان” جزو بزرگ ترین آثار ادبی آمریکاست. یک اثر طنز مطلق است. این کتاب سال 1969 نوشته و 1981 چاپ شده است. یعنی حدود 30 سال در ایران ترجمه نشده است و این واقعا برای من جای سوال دارد. برای “سومین پلیس” ممکن است مترجمی به خودش بگوید کار سختی است و بعد از این همه تلاش باید ببینیم آیا استقبال می‌شود یا خیر اما واقعا برایم جای سوال دارد که چرا “اتحادیه ابلهان” ترجمه نشد.

شاید کسی نمی‌شناخته این کار را؟

مگر می‌شود کسی این کتاب را نشناخته باشد. حتی این کتاب پیش از این از جانب احمد اخوت معرفی شده بود.

خب به نظر شما چرا ترجمه نشده است؟

به خاطر همان جدی نگرفتن مسئله طنز. انگار که کار طنز برای مترجمان ما پرستیژ ندارد.

[…]

شاید یکی از دلایل این استقبال خوب از “عامه پسند” این بوده باشد که همه جور مخاطب را جذب خودش می‌کند.

خب من اصلا ادبیات مرز ترجمه می‌کنم.

ادبیات مرز؟

این اسمی است که برای کارم می‌گذارم. یعنی من دوست ندارم مخطبان را از هم جدا کنم، دوست دارم کاری را ترجمه کنم که همه بخوانند. کاری که به قول شما مخاطب عام و خاص هر دو از خواندنش لذت ببرند.

البته این خیلی هم آرمان‌گرا ست.

اما این اتفاق افتاده. مثلا درباره همین “اتحادیه ابلهان” این موضوع مصداق دارد.

خود من اولین بار این کتاب را دست یکی از مسافران مترو دیدم که همان طور که می‌خواند می‌خندید.

چنین حرفی را من به خودم نمی‌گیرم و نهایتا به خودم می‌گویم که همین که ترجمه‌اش خوب درآمده خیلی خوب است. اما این حرف شما به عرش می‌رساندم از لذت، به خاطر اینکه توانستم در دست یک نفری که با مترو به خانه یا سرکارش می‌رود کتابی بگذارم که بخواند و لذت ببرد. من دوست ندارم مردم کتابی را تا نصفه بخوانند و رهایش کنند؛ کاری که خود من زیاد کردم. حتی کلی کار ترجمه دارم که نصفه رهایش کردم و میانه کار دیدم کاری نیست که فکر می‌کردم.

مصاحبه خاکسار با honaronline

نظرات کاربران

  • مسئولیت دیدگاه با نویسنده‌ی آن است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *